بهگزارش سرویس بین الملل خبرگزاری بسیج از واشینگتنپست؛ این اقدامات گاه چنان پیشبینی ناپذیرند که حتی کارشناسان سیاسی نیز در تحلیل چرایی آنها درمیمانند. یکی از این اقدامات را ترامپ همین چند روز پیش، در روز سیویکم ماه می با تعیین تعرفههایی جدید بر هر گونه واردات کالا از مکزیک عملی کرد. یادداشتی که در پی میآید، درباره این اقدام تشنجآفرین، بهقلم هیو هویت است که در آن توضیح میدهد ترامپ چگونه و براساس چه ساختار فکری چنین پیشبینیناپذیر رفتار میکند:
حالا دیگر دشمنان آمریکا متوجه شدهاند که رئیسجمهور آمریکا نه یک سیاستمدار باهوش؛ که سخنرانی است که میتواند استادانه فشار را روی هر کسی که دلش میخواهد، متمرکز کند؛ یا یک دلال املاک بیرحم یا برنامهساز تلویزیونی که در مقابل دشمنان و رقیبان تنها و تنها از دو اسلحه سری بهره میبرد: لفاظی تا رسیدن به هدف نهایی (همان روشی که در قبال رهبر کرهشمالی انجام شد) و البته زدن زیر میز و هر آنچه روی میز است!
امروز در دنیا با چهار بحران جدی سروکار داریم که مهمترینشان هم در حال رسیدن به نقطه جوش است. پیش از اینکه در تبوتاب و هیاهوهای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ غرق شویم؛ بد نیست مروری بر این بحرانها داشته باشیم تا معلوم شود در انتخابات پیشرو باید چهکار کنیم.
اولین بحران از پکن میآید. همین چندوقت پیش بود که سخنگوی دولت چین گفت که «اگر آمریکا تعرفهگذاری اجناس چینی را ادامه دهد، چین هم سیاستهای متقابل دیگری را اعمال و بهعبارت بهتر مقابلهبهمثل خواهد کرد». در پی این گفتهها، شاهد هشدارهای گوناگون از منابع محتلفی بودیم که گاه بهگام لحنشان تندتر میشد.
تقریبا همزمان با این لفاظیها و تهدیدهای لفظی که از سوی چین صادر میشد، دومین بحران هم خودی نشان داد: عملیات خرابکارانه علیه نفتکشهای سعودی و اماراتی که گفته شد بهدستور جمهوری اسلامی ایران بوده (با اینکه ایران قویا این اتهام را تکذیب کرد). این امر که با تهدیدهای طرفین در کنارش همراه بود، سایه جنگ را در خاورمیانه بسیار نزدیک نشان داد- با اینکه رهبر ایران در یک سخنرانی خطر جنگ را دور دانست.
بجران سوم هم همان پرونده طولانیمدت دخالت روسیه در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی غرب و بهخصوص آمریکاست. حمله روسیه به انتخابات آمریکا در سال ۲۰۱۶ در حقیقت اولین رویارویی دو غول دنیا از سال ۱۹۱۷ به این سو بوده که در مکانی بسیار دور از مرزهای آن کشور به انجام رسیده است. این مورد نیز مثل مورد چین فعلا در مرحله تنش در روابط دو کشور بهسر میبرد که در صورت ادامه یافتن میتواند به بحران و درگیری متقابل ختم شود. عواقبی که همهاش حاصل حمله سایبری سال ۲۰۱۶ روسیه است و خدا را شکر که جز ترامپ، خانواده و ستادش کسی در متن این بحران نبوده! یعنی که در این بحران هم –که خالقش ولادیمیر پوتین بود- باز هم ردپای جناب پرزیدنت را میشود دید!
جالب اینکه گزارش بازرس ویژه رابرت مولر و تیم همکارش که همگان منتظر آن بودند نیز بهجایی نرسیده و هر گونه اشارهای به آن با مقابلهبهمثل ترامپ و هوادارانش مواجه شده است.
چهارمین بحرانی هم که آمریکا در آن گرفتار است و حداقل اینکه در آن نقش دارد، فاجعه ونزوئلاست. هدف ترامپ در آنجا تغییر رژیم است: نیکلاس مادورو باید برود. تقریبا شبیه همان خواستهای که ترامپ در مورد ایران نیز دارد، ولی در مورد ایران ترامپ تنها به تحریمهای شدید اکتفا کرده و از اعلام خواسته اصلیاش خودداری کرده. در ونزوئلا اما ترامپ هدفش را بهروشنی بر زبان آورده است.
جالب اینکه ترامپ در قبال هرکدام از این بحرانها (که برخی ریشه داخلی و برخی خارجی دارند) تاکتیکها و استراتژیهای مشابهی برای پاسخگویی نشان میدهد: صریح و بیپرده، پیامرسانیهای تکراری و البته زدن زیر میز و ترک کردن آنجا. او بعضی مواقع بیادب است، بعضی وقتها بهحد غیرلازمی تند وتیز و مهاجم، و البته تقریبا همیشه صریح و مستقیم (اغلب بهنظر میرسد تعداد سوالاتی که ترامپ در مسیر رسیدن به هلیکوپترش، سرپایی و فوری، پاسخ میدهد بیش از سوالاتی است که باراک اوباما در کنفرانسهای مطبوعاتیاش جواب میداد). او در مقام ریاستجمهوری آدم شفافی نیز هست و اغلب آنچه را که فکر میکند، بر زبان میآورد. اگر این راهها کارگر نیفتاد، تنها راه برای ترامپ بلندشدن و بیرون زدن از جمع است!
ترامپ بر این باور است که چین در مذاکرات تجاری دو کشور که نزدیک به نتیجهدادن بودند، رفتار بدی نشان داده و مذاکرات را بلاتکلیف گذاشته است. در مورد ایران هم او قعا خواهان جنگ با ایران نیست (اما به این فکر نمیکند که ارسال ناو جنگی معنایی جز این ندارد). ترامپ میتواند به روی ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون لبخند بزند و با آنها سروکله بزند، اما تا رسیدن به توافقی که دلش میخواهد کمترین کاهشی در تحریمها صورت ندهد. ترامپ رفتارش با ایران نیز چنین بوده و برعکس اوباما که دلش میخواست با رسیدن به توافق سروته بحث را هم آورد، از سروکله زدن ابایی ندارد. چنانکه در بدترین لحظات مواجهه دو کشور هم مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا قراردادی جدید از آستینش درمیآورد و اشاره میکند به آزادی زندانیان آمریکایی در ایران و تغییر رفتار منطقهای این کشور.
ترامپ آدم ماجراجویی نیست، اما از بعضی جهات آدم شگفتانگیزی است. خبر خروج سربازان آمریکایی را از سوریه اعلام میکند، اما وقتی آن کشور از خطوط قرمز رد میشود، آن کشور را زیر مسلسل موشکها قرار میدهد. او همیشه در موقع لزوم میتواند مذاکرات را قطع کرده و از جلسه بیرون بزند. همان کاری که با کیم در هانوی کرد و از سالن بیرون آمد و خبر داد قصد رفتن دارد. درواقع طرف مقابل ترامپ چه نانسی پلوسی باشد، چه مذاکرهکننده چینی و چه دیکتاتور کره شمالی؛ ترامپ یا توافقی را که دلش میخواهد منغقد میکند و یا اینکه مطمئن باشید نمیگذارد مذاکرات اصلا بهجایی برسند. ترامپ اهل بازی نیست. او اگر راضی از روند وقایع نباشد، بیشک زمین بازی را ترک میکند و بعد بهکرات داستان را از نگاه خودش با رسانهها در میان میگذارد.
دونالد ترامپ تاکنون بارها و بارها در مضامین مرتبط با سیاست خارجی آمریکا، به روند طولانیمدت مذاکرات بهطور ناگهانی پایان داده است. او از این ابایی ندارد که رسانهها دربارهاش فکر کنند که آدم قابل اعتمادی نیست یا در مذاکرات کم آورده و یا اینکه اصلا آماده مذاکرات نبوده است. این خصوصیت ویژه اوست و همین هم بحرانهای زیادی تاکنون ساخته. چه وقتی اورشلیم را بهعنوان پایتخت اسرائیل میپذیرد، چه وقتی بلندیهای جولان را به اسرائیل وامیگذارد و چه حالا که جارد کوشنر را برای انغقاد قرارداد صلح به خاورمیانه گسیل میدارد. برای همین هم هست که مخالفان ترامپ بر این باورند که او در همان حالوهوای دوران معاملات املاک یا برنامهسازی تلویزیونی پای به کاخ سفید گذاشته است. در ساست، طرف حساب شما ملتها و دولتها هستند و شما باید بلد باشید گاهی مواقع خواستههای آنها را هم در نظر داشته باشید. اما برای ترامپ همهجا پشت میز معاملات املاک است و او اگر مطمئن نباشد که قراردادی سودآور است، امضایش را پای آن نخواهد زد!
منبع:سرویس ترجمه شفقنا