شوت سرکش معلمان از استان های محل زندگی خودشان به تهران
از دیدگاه امام خمینی(ره) عنصر اصلی در فرآیند تعلیم و تربیت «معلم» است؛ ... تعلیم و تعلم عبادت و آموزش و پرورش «کارخانۀ آدمسازی است»... تعلیم اگر مبتنی بر تربیت اسلامی باشد میتواند ما را از وابستگی فکری و سایر وابستگی ها نجات دهد.
اما متاسفانه ظاهرا این دستگاه تاثیرگذار و مهم دچار سیاست زدگی و به ابزار تجارت تبدیل شده است. از آنجا که معلمان و متربیان این سازمان درصد بالایی از جمعیت کشور را به خود اختصاص داده است، متاسفانه کانونی برای کسب آرای کاندیداها در دوره های مختلف بدل شده است.
از سوی دیگر رسانه ملی به طور شاخص جولانگاه تاخت و تاز تبلیغاتی موسسات و آموزشگاه های مختلف خصوصی با گردش مالی نجومی شده است که حتی خود وزیر هم قادر به مبارزه با این مافیای آموزشی نیست.
آبان ماه سال 97 احمد امیرآبادی دبیر هیئت رئیسه مجلس با تاکید بر اینکه آموزش و پرورش هر چه از بازیهای سیاسی به دور باشد به نفع نظام تعلیم و تربیت خواهد بود، گفت: این موضوع به این معنا نیست که آموزش و پرورش نقد و بررسی نسبت به موضوعات کشور نداشته باشد، اما نباید حزب یا جناح خاصی حاکمیت پیدا کنند و این مسئله در هیچ دورهای و همینطور این دوره پسندیده نیست. وی بیان کرد: ادارات کل باید تمام اقشار معلمان را داشته باشد و هیچگونه نگاه سیاسی نسبت به فعالیت گروههای مختلف در این نهاد تعلیم و تربیت، حاکم نباشد چرا که این موضوع عامل افت تحصیلی و کاهش کیفیت آموزشی و پرورشی جامعه هدف میشود.
این در حالی است که دوره یازدهم و دوازدهم ریاست جمهوری شاهد عزل و نصب های بسیاری در رده های مختلف آموزش و پرورش بوده ایم که در این زمینه رکورد شکسته ایم.
با احتساب چهارمین وزیر پیشنهادی توسط دکتر حسن روحانی٬ دولت های یازدهم و دوازدهم ،رکورددار تعداد وزرایی است که توسط دولت های پس از انقلاب اسلامی به مجلس معرفی شده اند.
پس از استعفای علی اصغر فانی، فخرالدین احمدی دانش آشتیانی و پس از استعفای سید محمد بطحایی ، سید جواد حسینی چهارمین وزیر آموزش و پرورش در دولت های روحانی است.
پس از پذیرش استعفای سید محمد بطحایی و بعد از چند روز بلاتکلیفی در سکانداری وزارت آموزش و پرورش سید جواد حسینی سکان این وزارتخانه پر جمعیت را به عنوان سرپرست به دست گرفت.
از سوی دیگر شاهد تغییراتی در اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران بوده ایم که این تغییرات باعث بلاتکلیفی و بی انگیزگی در معاونان مدیرکل و معاون معاونان مدیر کل شده به گونه ای که نگارنده به کرات شاهد بوده است که به محض مطرح شدن تغییر یا برکناری مدیرکل یا وزیر، کمتر کسی به فعالیت عادی و روزمره خود ادامه داده و غالبا همه کارهای خود و زیر مجموعه شان دستخوش این تغییرات شده و کارها را رها می کنند تا کشف کنند که مدیر کل یا وزیر بعدی کیست، و به جای برنامه ریزی برای آموزش و تعلیم دانش آموزان، به دنبال گمانه زنی، چانه زنی، رایزنی و تعامل برای باقی ماندن در این پست یا پست دیگری در جایی که مدیرکل فعلی خواهد رفت هستند.
پس از تغییر وزرا، انتصاب مدیران کل آموزش و پرورش نیز از دیگر چالش های این نهاد است. آبان ماه سال 97 با حکم سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش، عبدالرضا فولادوند راد به سمت مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران منصوب شد.
فولادوند پیش از این دبیر کمیته فرهنگیان ستاد مرکزی رئیس جمهور دکتر روحانی و پس از آن مدیر کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران بود.
سید محمد بطحایی همچنین در حکمی علیرضا کمرئی مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران را به سمت مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران منصوب کرد. وی فروردین ماه سال 98 به عنوان معاون آموزش متوسطه این وزارتخانه منصوب شد.
همچنین با حکم وزیر آموزش و پرورش محمد صیدلو به سمت مدیرکل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران منصوب شد. صیدلو پیش از این رئیس ادارۀ ارزیابی عملکرد اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران بود و بر کرسی عبدالرضا فولادوند تکیه کرد.
این حاشیه های طولانی دریچه ای برای ورود به اصل متن است ؛ متنی ترادژی و غمنامه ای حزین که معلمان بازیگران و سیاستمداران بازیگردان آن هستند.
با عبور از حاشیه خیابان شمالی پارک بعثت و مشاهده جمع زیادی از معلمان که در مقابل درب ورودی اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران تجمع کرده اند، پی به این ترادژی غمناک می برید.
این ماجرا زمانی دردناک تر می شود که 1800 معلم خانم را از لرستان به تهران فرستاده اند؛ معلم مادری؛ کودک شیرخوار خود را در آغوش گرفته و از 10 روز پیش تا کنون به امید یافتن پاسخی برای به کار گیری اش در مدارس بلاتکلیف و سردرگم در شهر غریب و دراندشت تهران در انتظار تعیین تکلیف خود است.
این معلمان که از استان های مختلف همچون کهگیلویه و بویراحمد، لرستان، مازندران، خوزستان و سایر مناطق به تهران آمده اند، می گویند: سال 95 مجلس طرحی را تصویب کرده است که نیروهای نهضت و حق التدریسی بدون آزمون به استخدام آموزش و پرورش درآیند این مصوبه سال 97 اجرایی شده اما اول مهر ماه عده ای را جذب کرده اند و عده ای دیگر مانده اند و ما را از استان خودمان که خالی است و نیرو نیاز دارد به تهران فرستاده اند.
بعضی مناطق مثل خوزستان کلاس ها خالی است و 16 هزار نیرو نیاز دارد اما این استان نیرو جذب نمی کند و معلمان این استان را به تهران فرستاده اند.
یکی از معلمان می گوید: اداره کل استان ما با اداره آموزش و پرورش شهرمان لج بازی می کند و اعلام کرده است که باید همان روز اول تعداد نیاز خود را اعلام می کردید چون دیر اعلام کرده اید نیرو نمی دهیم.
تهران هم 7000 نیرو نیاز دارد اما فقط تعدادی معلم به اسلامشهر فرستاده اند. این در حالی است که شهرستان های استان تهران 700 کلاس خالی است و شهرستان های حسن آباد، بهارستان، ورامین، قرچک و... خالی هستند.
این معلمان می گویند: 10 روز است بلاتکلیف پشت درهای بسته مانده ایم، ما را به داخل اداره راه نمی دهند؛ هیچ اقوام و اشنایانی هم در تهران نداریم و مجبوریم شب ها در پارک بخوابیم یا به حرم برویم.
علی اشرف خانلری