دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
کد خبر: ۹۲۰۵۴۶۷
|
۱۵ دی ۱۳۹۸ - ۲۰:۳۳
به گزارش خبرنگار بسیج از زاهدان، یوسف علی بیگی، مدیر سازمان بسیج رسانه استان سیستان و بلوچستان در یادداشتی نوشت:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
چه رمزو رازی است در سحر ها، دعا مستجاب و موعد تقسیم روزی‌ها و چه طلب بهتر از آنچه که برای کام مردان خدا از عسل شیرین‌تر است.

راستی! چه قاسم‌ها که بر روی کره خاکی پانهاده و سحرگاهان بر آستان یار سر ساییدند طلب شهادت نمودند.

آنجا که در صحرای تفتیده کربلا "قاسم ابن الحسن" از مولای خود حسین (ع) التماس اذن جهاد و جانفشانی در راه امام خود را می‌کرد.

دیماه ۶۵ قاسمی دیگر در کربلایی دیگر در صحرای شلمچه شهادت را احلی من العسل می‌بیند و شبیه قاسم فرق شکافته با تیغ دشمنان نابکار روز عاشورا می‌شود و گلوله بر پیشانی او می‌نشیند و خون سرش می‌شود سربند سرخ حسینی او، و داستان قاسم‌ها ادامه دارد و اینبار نوبت فرمانده است تا در دیماه دیگری خود را به همرزمانش برساند.
 
حاج قاسم میرحسینی قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله در دی ۶۵ و حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر در دیماه ۹۸، و اینبار در سرزمین عراق به شیوه ناجوان مردانه و با انبوه سربازان شیطان و به فرمان یزید زمانه قاسمی دیگر ارباً اربا شد؛ و اینگونه ترور‌ها نشان از رعب و وحشت جبهه باطل دارد در برابر ایثار و رشادت جبهه حق، آنجا که عمرو عاص‌ها در معرکه جنگ برای رهایی از برق ذوالفقار عریان می‌شوند و اینجا دشمن، آشکار می‌کند زشتی خود را برای رهایی از اَبر مردی که با نشان ذوالفقار بر سینه خود، سینه سپر می‌کند برای غدّاران روزگار و پر می‌کشد و آسمانی می‌شود؛ و داستان قاسم‌ها ادامه دارد، چشمان جهان خیره خواهد شد از رویش قاسم‌های این مرز و بوم ومات و مبهوت می‌مانند سفیانی‌ها و شیطانی‌ها از کوثر علی روزگار که چه قاسم‌ها برای انقلاب در آستین مبارک پرورانیده است .

و پایان این داستان، ظهور قاسم الجبارینی است که طومار ظالمان و ناکسان را در هم پیچیده و پرچم سرافراز اسلام ناب محمدی را در سر تا سر جهان به اهتزاز در خواهد آمد. ان شالله

و نُریدُ اَن نَمُنَّ علی الَّذینَ استُضعِفوا فیِ الارض و نَجعلهم ائمه و نَجعَلَهم الوارثین

یادداشت روز/ یوسف علی بیگی مدیر سازمان بسیج رسانه استان سیستان و بلوچستان
ارسال نظرات