به گزارش خبرگزاری بسیج از دشتستان، در سطر، سطر داستان انقلاب، از دیباچه آن در سال 42 تا فصلهای نخستین در سالهای 57 ، 58 و... تا چهلمین فصلش، این جوهر حضور مردم است که کلمات را نگاشته؛ گاهی باجان و گاهی با مال و...
و این بار در شامگاه جمعهای خونین، صفحهای دیگر از داستان انقلاب ورق خورد. سرخی خون سردار حاج قاسم سلیمانی، واژهها را به تلاطم انداخت تا بار دیگر حضور و شور و شعورشان را، صلابتشان را، استقامتشان را و آزادگیشان را مشق کنند و «دشتستان»، هرچند جگرش سوخت و قامتش تا شد، اما با بغضش، قامت استوار کرد و با خشمش، خروشید. باید این جوششها و حماسههای مردمی را ثبت و روایت کرد تا این رود، جاری بماند.
آنچه در ادامه میخوانید روایتی از ظهور و اتحاد بیسابقه ظرفیتهای مردمی در برازجان برای خونخواهی سردار حاج قاسم سلیمانی و انتقام سخت از آمریکا است.
اقدام کوچکِ به هنگام، بهتر از بزرگِ دیرهنگام
در «برازجان»، فعالین فرهنگی به خاطر کارهای کوچک ولی مستمر، ظرفیت یکدیگر را بهخوبی میشناسند و به فضای ذهنی مشترکی رسیدهاند. سریع همدیگر را پیدا میکنند. ظرف چند ساعت تبدیل میشوند به گروه واکنش سریع. تصمیمگیری، برنامهریزی و اجرا در کمتر از دو، سه ساعت انجام میشود. شهادت سردار سلیمانی یکی از این موعدهای واکنش سریع بود.
هادی خواجوی، مسؤول هیئت عاشقان حضرت ابوالفضل میگوید: با خودمان گفتیم مراسم برای سیدالشهدای مقاومت، کسی که خوار چشم آمریکا و اسرائیل بود، باید حماسی باشد. نباید افسردگی و شکست در چهره ما دیده شود. باید جوشیدن خشم و روح حماسی انقلابی مردم را به رخ آنها بکشانیم. برای شهادت سردار فاتح مقاومت باید تجمع خونخواهان برگزار کنیم نه مراسم فاتحهخوانی. تصمیمان این بود که در حد ظرفیت خود، یکشب ایستگاه صلواتی بزنیم و صوتهای حماسی پخشکنیم؛ اما این اتفاق ظرفیتهای مختلف مردمی را پایکار آورد و کار خیلی فراتر از حد انتظارمان پیش رفت.
محمد فخار مسؤول گروه فرهنگی شهید احمدی روشن میگوید: برای پخش صوت نیاز به سیستم صوتی داشتیم. با گروه صوت الرضا که در زمینهٔ سرود و اجرای برنامههای فرهنگی و... فعالیت میکند تماس گرفتیم و درخواستمان را مطرح کردیم. مسؤول گروه گفت، علاوه بر سیستم صوت، حاضریم با گروه سرود برای اجرا بیاییم. حاجآقا بحرانی از اعضای گروه هم برای مجریگری در تجمع آماده هستند.
بهاینترتیب هسته اولیه تجمع خونخواهان حاج قاسم سلیمانی در برازجان تا عصر جمعه شکل گرفت و خیلی سریع در فضای مجازی ساعت و مکان برگزاری تجمع را اعلام کردیم.
مردم بدون هیچ اطلاعیه رسمی و سازمانی و مثل همیشه یکبهیک در میدان مرکزی شهر، (میدان دژ) جمع شدند. با مقواهایی که دیگر در برازجان سنت شده، مردم حرف دلشان را روی آن بنویسند و منتظر چاپ پوسترهای رنگی سازمانها و نهادها نمانند. با پخش سرود و مداحی حماسی و پرچم گردانی در میدان، کار شروع شد. بساط چایی صلواتی هم راه افتاد.
بچههای گروه سرود که همه در ایام امتحانات مدرسه بودند یکییکی آمدند. تکخوان گروه هم با پایشکسته و عصا زیر بغل خودش را رساند تا سهمی در خونخواهی حاج قاسم داشته باشد.
نوحه، سنج و دمام؛ سمفونی حماسه در دیار جنوب
اما هنوز یک جای کار میلنگید. در دیار جنوب، مارش حماسه با سنج و دمام نواخته میشود. حاجآقا کره بندی امام جماعت یکی از مساجد برازجان که در تجمع حاضر بود گفت من میتوانم یک گروه سنج و دمام هماهنگ کنم. در کمتر از دو ساعت گروه سنج و دمام آمدند. همه کارگر بودند. مسؤول گروه که چهره و مرامی داشمشتی داشت با بغض در گلو گفت: اگه زودتر میگفتید توی خیابانهای شهر دسته راه میانداختیم و تا میدان دژ سنج و دمام میزدیم. برای سردار سلیمانی ما جانمان را هم میدهیم. جوری میزنیم که خون از دستانمان چکه کند. همه بچههای گروه برای جنگ با آمریکا و گرفتن انتقام سردار سلیمانی آماده هستند.
در همان حین یکی از بچهها به یکی از حاضرین در تجمع اشاره کرد و گفت: اون که اینجا نشسته آقای نعمت خسروی هست از نوحهخوانهای سنتی شهر. از وی خواستیم به یاد سردار سلیمانی و با نوحههای حزن انگیز خود شوری عاشورایی به جمع دهد. احمدی یکی از کاسبان اهل «شهر دالکی» است. برای کاری آمده بود برازجان. وقتی برنامه را دید جلو آمد و گفت من میتوانم شروه بخوانم. بیایم؟! شروه سوزناکی خواند، دلها سوخت. بغضها ترکید و اشکها سرازیر شد.
مشارکت و تکثر مردم
از هر تیپ و قشری آمده بودند. کارگر، مهندس، مدیر، معلم، دانشآموز، دانشجو، استاد، پزشک، باحجاب، بدحجاب، معتاد، مأمور انتظامی، پیر، جوان، کودک و... همه آمده بودند. انگار همه باهم داغ عزیز دیده بودند. واقعاً کدام همایش، مراسم، سلبریتی، کنسرت یا سخنرانی میتواند این طیف متکثر را یکجا جمع کند. فقط یک درد مشترک آنها را جمع کرد. خون حاج قاسم سلیمانی. همه میگفتند فقط یک انتقام سخت است که میتواند تا حدودی دلهایمان را تسلی دهد. هرکس به دنبال سهمی برای خود بود در این انتقام.
هر شب برنامه 4-5 ساعت طول میکشید. در مخیلهمآنهم نمیگنجید مردم اینهمه شور داشته باشند. عزمها استوارتر و بغضها عمیقتر شد برای انتقام. شب اول یکی کنار بچههای ایستگاه صلواتی آمد و گفت: من برقکارم این هم شمارهام. برای سردار سلیمانی هر کاری داشتید بگویید تا بیام انجام بدهم.
از ساعات اولیه روز شنبه، هرکسی سعی میکرد برای تجمع خونخواهان کاری کند. هرکسی برای خودش نقشی تعریف میکرد و خودش هم انجامش میداد.
آقایی بهنام منتظر المهدی تماس گرفت و گفت من کارم داربست بندی هست. میخواهم توی میدان برای حاج قاسم داربست بزنم. شمع هم خریدهام و میز شمع راه میاندازم. خودش یک نفره داربستها را از ماشین خالی کرد و تکوتنها شروع کرد به داربست بندی، چند عابر موتوری که دیدند تنهایی مشغول داربست بندی است کناری زدند و آمدند کمک برای بستن داربست. عابر دیگری هم برای آنهایی که مشغول کار بودند نوشیدنی خنک خرید. بدون اینکه آنها را بشناسد یا پولی از آنها بگیرد.
یکی از پایگاههای بسیج، هر شب از مصلای شهر صندلی میآورد وعدهای هم در چینش صندلیها کمک میکردند. بعضیها هم بنر چاپ کردند و میدان را با تصویر سردار آراستند. زیر تمثال شهید نوشتند «ولکم فی القصاص حیات».
آقایی دیگر با وانت آمد و یه کمپرسور بزرگ رنگ و یه شابلون با خودش آورده بود. گفت من رنگکارم و میخواهم پشت ماشینها را طرح حاج قاسم بزنم. نمیشناختیمش، صفرتا صد کار را خودش مدیریت کرد. چندنفری همقلم و کاغذ به دست آمدند تا برای حاضرین خطاطی کنند. دو نفر از خانمها هم برای حاضرین تصویر حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدا را نقاشی میکردند.
آقایی حدوداً 40 ساله، این چند شب برای خودش یک نقش ثابت تعریف کرده بود. کیسهزباله با خودش میآورد و زبالهها را جمع میکرد، گوشهای میگذاشت و میرفت.
اعزام برای مبارزه با اسرائیل
غروب روز اول، دو کارگر لر زبان آمدند و پرسیدند که اینجا برای اعزام به اسرائیل برای جنگ هماسم مینویسید؟! به این مسئله حتی فکر هم نکرده بودیم. یکی از بچهها گفت حالا 2 ساعت دیگر بیایید الان درگیر کارهای دیگر هستیم. دقیقاً دو ساعت بعد دوباره آمدند و گفتند خوب اسم ما را برای اعزام به جنگ با اسرائیل بنویسید! ما حدود 20 کارگر اهل دهدشت هستیم که همه میخواهیم برای انتقام خون سردار برویم با اسرائیل بجنگیم. سردارمان را زدند باید نابودشان کنیم.
دریکی از شبها ساعت 12:30 شب که تقریباًهمه رفته بودند و مراسم تمامشده بود. جوان لاغر و نحیفی با موتور آمد و گفت: آمدهام برای اعزام به جنگ با اسرائیل نامنویسی کنم. من کارگر اورژانس بینراهی دالکی-کنارتخته هستم. ببخشید دیر آمدم تا الان سر شیفت بودم.
برای انتقام سخت از آمریکا با کفن آمدهایم
اما جالبترین اتفاق این چند روز که با استقبال حضار مواجه شد، ورود جمعی از زنان کفنپوش به مراسم بود. یکی از خانمهای کفنپوش درباره این حرکت گفت: به یاد دوران دفاع مقدس، با تعدادی از دختران وزنان جمع شدیم و برای خود کفن دوختیم تا اعلام کنیم که آمدهایم تا انتقام خون سردار مقاومت حاج قاسم سلیمانی ویارانش را از استکبار جهانی بگیریم و تا لحظه انتقام آرام نخواهیم گرفت.
یکی از زنان کفنپوش پشت تریبون قرار گرفت و با زبان انگلیسی بیانیهای خطاب به ترامپ خواند و گفت: ایران پر از قاسم سلیمانی است. با شوری که این حرکت به مراسم داد، تعداد زیادی از حاضرین، از زنان کفنپوش درخواست کردند که برای آنها هم کفن بدوزند.
شب بعد زنان کفنپوش با چرخهای خیاطیشان آمدند. بهیکباره این حرکت چند نفرِ تبدیل شد به جنبش کفنپوشان دشتستانی. زنانی از شهر آبپخش (20 کیلومتری برازجان) و بعضی از روستاهای اطراف هم با کفن در تجمع حاضر شدند. بعضیها رفتند پارچه سفید آوردند تا به جمع کفنپوشان بپیوندند. یکی از خانمهای کفنپوش میگفت: ما این کفن را بر تن همسر و فرزندان و برادران و خواهران خود میکنیم و میخواهیم اعلام کنیم که ما کفنپوشان درصحنه حاضریم و از حق خود برای انتقام سخت از آمریکای جنایتکار لحظهای کوتاه نخواهیم آمد.
زنان دیگر هم برای دوختن کفن اعلام آمادگی کردند. بعضیها هم خرید پارچه و نخ را متقبل شدند و آنهایی که چرخخیاطی داشتند آمدند تا در این جنبش کفنپوشان دشتستان سهمی داشته باشند.
دریکی از شبها تعدادی از کارگران هم با کفن در مراسم حاضر شدند. یکی از این کارگران پشت تریبون رفت و گفت: من با 9 سر عائله، 6 ماه است که بیکار هستم ولی در این 40 سال از اول انقلاب پایکار آن بودهایم تا الان و حالا هم با کفن آمدهام تا بگویم آمادهام تا آمریکا و اسرائیل را نابود کنم.
صدای بیتریبونها
در گوشهای دیگر هرکسی حرفی داشت، بغضی داشت یا فریادی داشت میرفت پشت تریبون آزاد و حرف دلش را میزد. بعضیها با شعر و شعار، حرارت جمع رو بالا میبردند. بعضی رجز میخواندند و بعضیها هم میآمدند تا بغض راه گلویشان را باز کند و غم و خشمشان را خالی کنند.
جوانی حدوداً 20 ساله پشت تریبون رفت و با رجزخوانی برای آمریکاییها گفت: گرچه سلیمانی رفت اما هنوز جوانان غیور مانند سلیمانی هستند. آمریکا باید این را در گوش خود فروکند که این ملت خاموش نمینشیند و انتقامی سخت از آنها خواهند گرفت.
خانمی مانتویی هم گفت: ما با هر حجابی پشتیبان نظام هستیم. در شهادت سردار سلیمانی همه قلبها به درد آمد و همه چشمها گریست.
علم سرخ انتقام
اما مردم هنوز در بهت خبر شهادت سردار بودند. عصبی بودند. نمیتوانستند حرف بزنند. مجری با میکروفون به سمت آنها میرفت و درباره انتقام سردار شهید از آمریکا، سؤال میپرسید. یکی از آنها که هیکل درشتی هم داشت نا غافل زد زیر گریه و گفت: نمیدونم نظام میخوار چیکار کنه؛ حاج قاسم رو هم خیلی نمیشناختم اما برای ناموس وطنم مثل اون حاضرم جانم را بدهم.
انتظار انتقام سخت، باعث شده خونها به جوش بیاید و بغضها شدیدتر شود. بعضیها نمیتوانستند خیلی انتظار بکشند. شعار واحد و همیشگی این چند شب مردم، «ای امام، انتقام انتقام» بود.
دو شبپایانی تجمع، یعنی سهشنبهشب و چهارشنبهشب، حجتالاسلاموالمسلمین براتی، دبیر مجمع جهانی امت محمد (ص) هم در جمع خونخواهان سردار سلیمانی حاضر شد. وی با اشاره به برخی اظهارنظرها و بیانیه نویسیها که دعوت به خویشتنداری و اقدام از طریق مجامع بینالمللی میکنند، گفت: ما خون قهرمان ملیمان را بههیچعنوان نمیفروشیم. بعد از شهادت سردار سلیمانی به دست آمریکاییها اگر کسی بخواهد از سازش صحبت کند بهگونهای با او رفتار میکنیم که نهتنها در خانه و شهرش که در این کشور نتواند یکلحظه نفس راحت بکشد.
براتی ادامه داد: مردم گرسنگی و تحریم و فقر را تحمل میکنند اما نامرد را تحمل نمیکنند. امت اسلام 1400 سال نگذاشت که خون شهدای کربلا هدر رود؛ مطمئن باشید نمیگذاریم با خون حاج قاسم سلیمانی معامله شود.
در پایان چهارمین شب تجمع خونخواهان سردار سلیمانی و درحالیکه بسیاری از تجمعکنندگان با علمهای سرخ یا حسین و یا ابوالفضل شعار انتقام سر میدادند، دبیر مجمع جهانی امت محمد (ص) گفت: ما علم سرخ انتقام را بر سر در خانههایمان نصب میکنیم و تا تحقق انتقام سخت آنها را پایین نمیآوریم تا دشمن بداند که خون شهید فراموششدنی نیست.
شب بعد از سیلی؛ انتظار انتقام سخت
پس از حمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه آمریکاییها، مردم تکبیرگویان به محل قرار همیشگی آمدند. حجتالاسلام براتی دبیر مجمع جهانی امت محمد در شبپایانی تجمع خونخواهان سردار سلیمانی گفت: بعد از جنگ جهانی دوم از طرف هیچ حکومت و دولتی حتی یک سنگ طرف آمریکاییها پرتاب نشده بود؛ اما ما شب گذشته غرور آمریکا را زیر پا گذاشتیم. رژیم صهیونیستی رجزخوانی را فراموش کرد و لال شد؛ و برای همیشه کدخداگرایان و غربگرایان ایرانی یتیم شدند.
وی با اشاره به مطالبه عمومی مردم در این چند روز ادامه داد: مردم با شعار و مطالبه انتقام حربه بعضی از شکستخوردگان که به بهانه ترس از جنگ با آمریکا مردم را ترساندند و آراء آنها را دزدیدند برای همیشه این حربه از دست آنها گرفته شد.
براتی در پایان بابیان وضعیت فعلی سازشکاران گفت: سیلی بزرگ را آنجایی زدیم که تفکر آمریکا پرستی را زدیم؛ اما هنوز انتقام سخت باقیمانده که آنهم خروج کامل آمریکا از منطقه و نابودی رژیم نامشروع صهیونیستی است و خونخواهی تا تحقق این هدف ادامه خواهد داشت.
این ویدئو را ببینید.
انتهای پیام/