برگی از زندگی شهید جعفر آبایی هزاوه

دلاورمردی بود از مردان حقیقت، مردان قوی دل و قوی همّتی که کافران و دشمنان را به حیرت و فغان درآوردند

شهید جعفر آبائی در منطقۀ عملیاتی مهران و در عملیات کربلای یک بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گردن شریفش به شهادت رسید و بدن مطهرش را در اراک به خاک سپردند.
کد خبر: ۹۲۳۰۴۱۸
|
۱۸ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۱

 

زندگی­نامه:

دلاورمردی بود از مردان حقیقت، مردان قوی­دل و قوی­همّتی که کافران و دشمنان را به حیرت و فغان درآوردند و دوستان را خرسند و خوشحال نمودند. آنانی که ثمرۀ خونشان سرافکندگی و ذلّت دشمن شد و سربلندی و عزّت دوستان. شاید در روزگارانی قصۀ دلاورمردی­ها و از خودگذشتگی­های مردانی بزرگ را می­شنیدیم و آرزوی دیدن آنان یا در کنار آنان بودن را داشتیم، که ناگاه دشمن ظاهر شد و تاریخ، صحنه­ای دیگر از گذشته­های خویش را به نمایش گذاشت. با این تفاوت که این­بار حقیقتاً دلاوری و شجاعت را تجربه کرد آن هم نه در منطقه یا قشر خاصی که همۀ ایران و همۀ ملت ایران این شرافت را به نمایش گذاشتند.

شهید جعفر آبایی هزاوه از این دست شهیدان است که در شهرستان اراک و در تاریخ دوازدهم اردیبهشت­ماه سال 1335 در خانواده­ای پا به عرصۀ وجود گذاشت که در آن مذهب حرف اول را می­زد و برای تربیتش با تمام داشته­هایشان به میدان آمده بودند تا او را در مسیری بزرگ کنند که اصول و قواعد اسلام می­گوید، برای همین روزها را در کنار پدر به آموزش و یادگیری فنون زندگی و شب­ها را در کانون احساس مادر به آموختن دروس معرفتی برای زندگی اسلامی می­پرداخت.

هفت­ساله شد و دورۀ ابتدایی­اش را شروع کرد و تحصیلش را تا مقطع سوم راهنمایی ادامه داد و برای کسب روزی و امرار معاش در شرکت ماشین­سازی اراک مشغول به کار شد. بعد از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی به عنوان داوطلب راهی جبهه­ها شد و در سپاه شروع به خدمت کرد.

شهید جعفر آبائی در منطقۀ عملیاتی مهران و در عملیات کربلای یک بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گردن شریفش به شهادت رسید و بدن مطهرش را در اراک به خاک سپردند.

وصیت­نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

    اين وصيتنامه‌ها انسان را مي­لرزاند و بيدار مي­كند. (امام عزيزمان خمينى بت شكن) اينك وقت آن رسيده كه وصيت­نامه خود را بنويسيم چون­كه واجب است هر مسلمان، هر شبى كه سر را روى بالين خود مى‌گذارد وصيت كرده باشد لذا من هم تكليف خود مي­دانم كه اين واجب را انجام دهم و امّا وصيت من با نام خداوند تعالى شروع شده و ضمن درود و سلام به آقا امام زمان (عج) و يگانه منجى عالم بشريت و نايب بر حق آن آقا يعنى خمينى روح خدا و درهم‌كوبندۀ شرق و غرب و نجات‌دهندۀ مسلمين از بند اسارت مستكبران عالم و با پيامى به مردم شهيد پرور ايران. من كوچك­تر از آن مي­باشم كه پيام‌دهنده باشم ولى مي­گويم كه شما اى ادامه‌دهندگان راه حسين و پويندگان خون شهدا، هميشه به هوش و سراپا گوش به فرمان رهبر خود بوده و تا مى‌توانيد جبهه‌هاى نور بر تاريكى را پر كنيد كه نكند امام عزيز از اين مسئله ناراحت باشد چراکه اگر امام را ناراحت كنيد قلب امام زمان خود را رنجانده‌ايد و هميشه با منافقين در جنگ باشید كه اگر خداى ناكرده آن­ها بر ما پيروز شوند ديگر نه دين و نه ناموس براى اين مملكت خواهند گذاشت و كشور خود را که وارث خون شهدا مى‌باشد به اجانب نسپارید. من به شما مى‌گويم كه اگر شهادت نصيبم شد از هر كسى كه من او را رنجانده‌ام رضايت مى‌خواهم كه ان­شاءالله آن­ها هم مى‌بخشند.

ارسال نظرات