یادداشت عضوِ هیأتِ علمیِ پژوهشگاهِ فرهنگ و اندیشۀ اسلامی:

تجلّیِ باطنِ قُدسیِ امام خمینی در دفاعِ مقدّس

مهدی جمشیدی عضوِ هیأتِ علمیِ پژوهشگاهِ فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در یاداشتی از چشم‌انداز مطالعات اشراقی انقلاب اسلامی به نقشِ شگفت انگیزِ رهبري و فرماندهیِ امام خمینی در جنگ پرداخته است.
کد خبر: ۹۲۷۸۶۹۷
|
۰۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۹

به گزارش روابط عمومی و مرکز رسانه‌ای نهضت استادی بسیج، مهدی جمشیدی عضوِ هیأتِ علمیِ پژوهشگاهِ فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در یاداشتی از چشم‌انداز مطالعات اشراقی انقلاب اسلامی - که شهید سید مرتضی آوینی، مبدع و گشاینده آن بود- به نقشِ شگفت انگیزِ رهبري و فرماندهیِ امام خمینی در جنگ پرداخته است.

تجلّیِ باطنِ قُدسیِ امام خمینی در دفاعِ مقدّس

در بخشی از این یادداشت آمده است:

از جمله مطالبی که رهبرِ انقلاب در سخنرانیِ اخیرِ خویش در سالگردِ آغازِ هفتۀ دفاعِ مقدّس مطرح کزد، اشاره به « نقش شگفت‌انگیز رهبری و فرماندهی امام خمینی در جنگ» بود.ایشان ضمن گلایه از این‌که چندان به نقش امام خمینی پرداخته نشده، گفت : کار بزرگ امام خمینی این بود که :اولا، از آغاز « حجم و معنی واقعی این کارزار» را فهمید و آن را  یک درگیری عادی میان دو همسایه قلمداد نکرد و دانست که صدام تنها یک ابزار است که به پیش رانده شده است؛ ثانیا دریافت که این مساله را تنها با تکیه بر« نیروی نظامی» نمی‌توان حل کرد، بلکه باید « ملت» به صحنه بیایند، همچنان‌که اصل انقلاب، با حضور مردم، شکل گرفت؛ ثالثا، « نکات تعجب‌برانگیزی درباره جنگ» مطرح کرد و برخی از « هدف‌های به‌ظاهر نشدنی» را به طور قاطع، خواست.

بجاست درباره قطعیت نظر امام خمینی، پرسش کنیم و تامل نماییم که او با وجود این‌که کارشناس نظامی نیست، چطور اظهار نظر کرده و سخن از کامیابی به میان آورده است؟!  این خود فرماندهی جنگ است، اما گویا ریشه در عالم دیگری دارد که با محاسبات و معادلات رایج  هیچ تناسبی ندارد! نمی‌توان نسبت به این قبیل اظهارنظرها، بی‌تفاوت گذشت و درباره ماهیت آنها درنگ نکرد. سنگی بی‌هدف پرتاب نشده که از قضا، به نشانه خورده باشد! دانستن این دسته از حقیقت‌های پنهان و مکتوم، نباید به اندازه حقیقت‌های مادی و محسوس مهم باشند و ما را در پی پاسخ برانگیزانند؟! این، کدام سنخ از عقلانیت است که چنین تجویزها و توصیه‌هایی دارد؟!

دوم این که اگر همه چیز را به « عقل و تجربه بشری»  ارجاع دهیم، پس میان مومن  و غیرمومن، چه تفاوتی وجود خواهد داشت؟! مومن « علل و اسباب ظاهری» را کنار نمی نهد و از « مادیات»، صرف نظر نمی کند، اما در عین حال خود را به آنها مقید و محدود نمی سازد و تصور نمی کند به قدر بهره‌مندی‌ها و امکان‌های این چنینی توفیق خواهد داشت بلکه بر امر دیگری تکیه دارد و ان، خدای متعال است . از این‌رو آنجا که عقل و تجربه در می‌ماندند و نمی توانند گره‌گشایی کنند، به عوالم باطنی و غیبی رجوع می کند. در اینجاست که « انسان کامل» و « ولی حق» به واسطه فیض تبدیل می شود و اوست که به قاعده لطف الهی مشمول « الهامات رحمانی» و « القائات ملکوتی» می‌شود. او، « به خود وانهاده» و « رها شده»  نیست، بلکه دست تصرف و هدایت الهی، او را که امام امت است، یاری می‌رساند، چنان‌که حتی تدبیرهای وی نیز تهی از هدایت الهی نیستند :

 این سخن‌هایی که از عقل کل است ...

بوی آن گلزار و سرو و سنبل است...

 متن کامل یادداشت

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار