خبرهای داغ:
جانباز دفاع مقدس قاینی در گفت و گو با «بسیج»:

ضرورت انتقال واقعیت جنگ به نسل جوان/ تنها خواسته ام دیدار با رهبر است

جانباز دفاع مقدس قاینی گفت: من برای رضای خدا و اطاعت از امامم به میدان جنگ رفتم اما تنها خواسته ای که دارم دیدار با رهبر معظم انقلاب است امیدوارم این خواسته من محقق شود.
کد خبر: ۹۲۸۱۱۳۱
|
۰۸ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۰

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از خراسان جنوبی، ایران با موقعیت ویژه سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی همواره کانون توجه قدرت های بزرگ جهان بوده است و افزایش قدرت دفاعی در کنار دیپلماسی فعال، تنها راه بازدارندگی در برابر دشمنان به شمار می رود. رزمندگان سلحشور ایران در هشت سال دفاع مقدس با وجود برخی نارسایی های تسلیحاتی و اطلاعاتی در مقایسه با دشمن، با ایمان و اراده راسخ به مصاف دشمن رفتند و حماسه هایی جاودان آفریدند و موسی الرضا اسماعیلی نیز یکی از رزمندگانی است که از این امر مستثنی نبوده و در حالی که ۱۷ سال بیشتر سن نداشت عازم جبهه می شود.

«موسی الرضا اسماعیلی» جانباز نخاعی جنگ تحمیلی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری بسیج  اظهار داشت: افتخار می کنم که ذره کوچکی از این اقیانوس وجودم را در خدمت انقلاب اسلامی قرار دادم، متولد روستای بیهود شهرستان قائن در خراسان جنوبی هستم بعد از گرفتن سیکل در سال ۵۹ به دلیل مشکلات مالی برای کار راهی تهران شدم آن زمان ۱۴ سال سن داشتم، تا سال ۶۳ در تهران در نانوایی کار می کردم و در همان حین درسم را نیز ادامه دادم در سن ۱۷ سالگی از تهران به عنوان بسیجی و با ترفند به سوسنگرد اعزام شدم و در آنجا نیز در پخت نان برای رزمنده ها فعالیت داشتم.

وی گفت: ابتدا دو سال به عنوان بسیجی به سوسنگرد رفتم وقتی ۱۸ ساله شدم خودم را به عنوان سرباز معرفی کردم، آموزشی خود را در شهرستان تربت حیدریه گذراندم، زمانی که آموزشی ما تمام شد به اتفاق ۹ تن از دوستان به اهواز اعزام شدیم ومن که دوست داشتم به خط مقدم جبهه بروم به فرمانده گروهان گفتم من می خواهم به خط مقدم بروم، فرمانده با تعجب گفت نوک خط یعنی جنگ با عراقیها گفتم مشکلی ندارد، ساعت ۲ بعد از ظهر همان روز به مناطق جنگی اعزام شدم. اتفاقا همان شب من را به کمپینی در منطقه هورالعظیم فرستادند، شب بسیار سختی بود، دشمن با ما ۱۰۰ متر فاصله داشت و ما حتی صدای آنها را می شنیدم.

وی افزود: در سال ۶۵ من در منطقه پاسگاه زبد عراق خدمت می کردم، آن موقع ۲۳ ماه خدمت بودم، یک روز عراقی ها که با ما حدود ۷۰ متر قاصله داشتند بشدت منطقه ما را به آتش بسته بودند به طوری که ما نمی توانستیم از داخل سنگرها بیرون بیاییم به محض اینکه عراقی ها آتش بازی را کم کردند من که خمپاره زن بودم شروع کردم به خمپاره زدن و اتفاقا به لطف خدا اکثر خمپاره ها به هدف می خورد، آنچه در ذهن دارم این است که از ساعت ۱۲ ظهر تا ۵ بعد از ظهر به طرف عراقیها خمپاره شلیک می کردم و صدای دشمن که خمپاره ها به آنها اصابت می کرد را واضح می شنیدم.

 وی با اشاره به حجم زیاد آتش دشمن عنوان کرد: من از ناحیه پا مجروح شدم، دو نفر از دوستانم همان ابتدا شهید شدند و ۴ نفر دیگر هم مانند من زخمی شدند و ما را به بیمارستان منتقل کردند.

وی در بیان خاطرات و خطرات جنگ عنوان داشت: یک روز که هوا بسیار گرم بود با همراهی چند تن از رزمنده ها به کنار رود کارون رفتیم و چند تن از بچه ها برای شنا کردن به کارون رفتند در همان حین هواپیمای دشمن شروع به بمباران منطقه ما کرد، دو تن از بچه ها برای اینکه دیده نشوند سیم خارداری که برای غرق نشدن به دست گرفته بودند را رها کردند و به داخل آب رفتند و دیگر بالا نیامدند، روز بعد من به آن منطقه رفتم تا ببینم می توانم دوستانم را پیدا کنم که دیدم یکی از شهدا به بالای آب آمده است اما آن شهید دیگر هنوز مفقودالاثر است.

وی با گلایه از وضعیت فعلی و افکار دوستان جوان نسبت به جنگ اظهار داشت: برای انتقال واقعیت جنگ کارهایی انجام شده است اما هنوز جای کار دارد، نسل امروز با نسل آن زمان بسیار متفاوت است، آن روز نسل ما باید در جبهه های جنگ علیه باطل با اسلحه می جنگید اما نسل امروز با درک رشادت ها، ایثارگری ها و فداکاری های رزمندگان در زمان جنگ، در زمینه علمی باید پیشتاز باشد که خوشبختانه در زمینه دفاعی امروز با تربیت جوانان انقلابی جزء کشورهای برتر دنیا هستیم و اگر دیروز آمریکا به صورت غیر مستقیم از طریق عراق به ایران حمله کرد اما امروز هیچ کشوری جرات حمله به ایران را ندارد و این نشان می دهد که واقعیت جنگ تا حدودی به نسل امروز منتقل شده است، البته مسئولین امر باید از طرق مختلف فرهنگ ایثار و شهادت، فرهنگ دفاع و از خودگذشتی را به نسل امروز منتقل کنند تا جوانان ما بدانند این انقلاب با ریختن خود هزاران شهید و جانباز و اسیر شدن هزاران رزمنده به دست آمده است.

وی گفت: من اگر جنگی باشد با همین وضعیت که نمی توانم راه بروم به خاطر خون شهدا، برای حفظ جان مردم و به خاطر کشورم با کمال میل جانم را فدای میهنم می کنم و با جان و دل حاضرم یک فرزند پسر خود را برای اسلام و رهبر عزیزم فدا کنم.

وی در پایان گفت: همانطور که می دانید جانبازان با مشکلات فراوانی در زمینه درمان مواجه هستند من نیز قطع نخاعی هستم و هزینه های زیادی دادم اما من هیچ چیز نمی خواهم، من برای رضای خدا و اطاعت از امامم به میدان جنگ رفتم اما تنها خواسته ای که دارم دیدار با رهبر معظم انقلاب است امیدوارم این خواسته من محقق شود.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار