نشانه شناسی خوی استکباری در مواضع و رویکردهای آمریکای پسا انتخابات درقبال ایران
به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، معاونت بررسی و گفتمان سازی سازمان بسیج اساتید در مقالهای تحلیلی به موضوع نشانهشناسی خوی استکباری در مواضع آمریکا در قبال ایران، پرداخته است.
در متن این مقاله تحلیلی آمده است:
به نظر میرسد دکترین استبکارستیزی بیش از سایر برههها با شبهه، چالش و تردید مواجه شده است. مهمترین دلیل این وضعیتِ حادث شده برای دکترین استکبارستیزی آن است که برخی در داخل کشور تصور میکنند که راهحل مسائل کشور را باید در دامان استکبار جستجو کرد. در این راستا گفته میشود که در انتخابات کنونی آمریکا، چنانچه جو بایدن موفق به پیروزی شود، مشکل اقتصاد ایران حل خواهد شد.
این در حالی است که رویکرد بایدن تفاوت چندانی با ترامپ ندارد و در صورت پیروزی وی، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت، گشایشی در ارتباط با ایران صورت گیرد، اما در نهایت وی درصدد تکمیل برجام، با تعمیم مدل آن به حوزههای قدرت موشکی و منطقهای ایران و همچنین، تمدید محدویتهای هستهای ایران برای همیشه است.
پس در این شرایط، هرگونه تغییر نگاه در داخل نسبت به آمریکا، خطایی راهبردی و درواقع، نوعی تخلیهسازی ابزارهای موازنهساز جمهوری اسلامی در برابر دنیای استکبار است؛ زیرا ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمنیهای متعدد نظام سلطه و استکبار جهانی نه مبتنی بر توزان ابزار و قدرت مادی، بلکه مبتنی بر موازنهسازی هویتی میباشد؛ یعنی جمهوری اسلامی با بهرهگیری از داعیههای هویتی خود مانند استکبارستیزی توانسته است در برابر فشارهای متعدد نظام سلطه مقاومت کند. حال چنانچه در شرایط کنونی، به بهانهی مذاکره برای حل مشکلات، این داعیهها و سیاستهای مبتنی بر آنها نادیده گرفته شود، به معنای تهیسازی بخشی از قدرت درونی نظام است و ضریب آسیبپذیری آن در برابر دشمن را تقویت میکند.
مقدمه:
ازجمله خطاهای فاحش و راهبردی که در فضای ذهنی برخی از نخبگان و لایه هایی از افکار عمومی کشور جا افتاده است، گره زدن حل مسائل اقتصادی به مسائل و کیفیت سیاست و روابط خارجی کشور است. موضوعی که اگرچه در نگاه اول غیرمنطقی نیست، اما کیفیت طراحی و اجرای آن میتواند پیامدها و بلکه خسارتهای جدی برای مردم، کشور و نظام در پی داشته باشد. مفروضی که در دل این گزاره نهفته شده و به عنوان راهحل مطرح میشود، بدین صورت است که حل مشکل(مشکلات) اقتصاد ایران را در حوزهی سیاسی جستجو میکند و آن را هم منوط به تغییر رفتار نظام اسلامی در برابر دنیای استکبار میداند. براین اساس، گفته میشود که جمهوری اسلامی برای حل مشکل اقتصادش، چارهای جز کوتاه آمدن و عدول از داعیهها و سیاستهای هویتی خود و بنابراین، ادغام و هضم در مسیری که موردنظر قدرتهای استکباری است، ندارد. مطابق با این دیدگاه، جمهوری اسلامی برای حل مشکل اقتصادی خود باید بپذیرد که افق سیاستگذاری و رفتار خود را عرفی و مانند سایر کشورها، بر مبنای محاسبه سود و زیان و پیشبینیپذیر سازد و در این راستا، عقلانیت ایدئولوژیک خود و شیوهها و روشهای برخاسته از آن را کنار بگذارد. ازجمله موضوعاتی که در این زمینه موردتوجه تئوریپردازان و طراحان این دیدگاه است و جزو اهداف آنها محسوب میشود، کنار گذاشتن سیاستهای استکبارستیزانه از سوی جمهوری اسلامی است. این در حالی است که الگوی رفتاری دنیای استکبار و در رأس آن آمریکا، در قبال جمهوری اسلامی، ثابت بوده و تنها در برهههایی به لحاظ خط مشی و چگونگی پیگیری خصومتها علیه جمهوری اسلامی، تفاوتهایی در برخورد مستکبران با این نظام نمایان شده است و گرنه در حوزه راهبردی هیچ تفاوتی در رفتار آنها در قبال جمهوری اسلامی حاصل نشده است.
باتوجه به آنچه گفته شد، اکنون که در آستانهی 13 آبان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی هستیم باتوجه به شرایط کشور و شدت یافتن تحریمها و فشارهای ضدایرانی، به نظر میرسد که دکترین استبکارستیزی بیش از سایر برههها با شبهه، چالش و تردید مواجه است. از مهمترین دلایل و شاید هم مهمترین دلیل این وضعیتِ حادث شده برای دکترین استکبارستیزی آن است که برخی در داخل کشور تصور میکنند که راهحل مسائل کشور را باید در دامان استکبار جستجو کرد. گویا این افراد با فراموشی ذات پلید استکبار و جنایتهای متعدد آن علیه ملت ایران، آن را در مقام راهحل مشکلات اقتصادی موجود کشور نشاندهاند. در همین راستا گفته میشود که در انتخابات کنونی آمریکا، چنانچه جو بایدن پیروز شود، چون شعار وی بازگشت به برجام و کاهش تنش با ایران است، مشکل اقتصاد ایران حل خواهد شد. وجود این تصور و به نوعی همهگیری آن در حالی است که اگر به مواضع و سیاستهای اعلامی در جریان رقابتهای انتخاباتی آمریکا از سوی دو کاندیدای رقیب نگاه کنیم، تفاوت چندانی بین آنها مشاهده نمیشود. براین اساس، در متن حاضر تلاش میشود تا ضمن واکاوی نگاه دو کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، الگوی رفتاری هر کدام از آنها با ایران، در صورت پیروزی، تشریح شود.
آمریکا و مسأله ایران در صورت انتخاب مجدد ترامپ
در دور اول ریاست جمهوری ترامپ، مشاوران وی بهدنبال حل معماي ايران بهطور يكپارچه بودند. تصور آنها اين بود كه اين كار در قالب يك توافق امكانپذير است؛ چراكه تجربه حل تدريجي معادله چند مجهولی معماي ايران در دوره اوباما ناكام ماند؛ به همين دليل ايالاتمتحده در اين دوره تصور ميكرد با استفاده حداكثري از مؤثرترين ابزار و اهرم مذاكراتي ايالاتمتحده در مذاكره با ايران؛ یعنی تحریم، اين كشور را وادار كند پشت ميز مذاكره بيايد و همه موضوعات فيمابين روي ميز قرار گيرد و در قالب يك توافق همه مشكلات و چالشها(به نفع آمریکا و آن گونه که آمریکا میخواهد) پشت سرگذاشته شود.
برداشت تيم ترامپ اين است كه سياستشان در دوره دوم دولت ترامپ پاسخ خواهد داد و قادر خواهند بود به توافقي بهتر و كاملتر با تهران دست پيدا كنند. هدف اين استراتژي به گوشه رينگ راندن حريف و اخذ حداكثر امتيازات و ارائه حداقل امتياز به طرف مقابل است، ولي بعيد بهنظر ميرسد ايران در اين وضعيت نامتوازن تن به مذاكره بدهد؛ از همين رو در صورت انتخاب دوباره ترامپ در تابستان سال٢٠٢١ احتمالاً شاهد بروز نرمشهايي از سوي دولت ترامپ خواهيم بود تا امكاني براي گشايش در روابط دوجانبه فراهم شود. بنابراين، اگرچه ممكن است خبر پيروزي ترامپ در ١٣ آبان شوك منفي به بازارها بدهد، ولي اين شوك و تأثيرات آن كوتاهمدت خواهد بود و از دسامبر تا ژوئن فضاي نسبتاً آرامي را تجربه خواهيم كرد (مرحله صبر و انتظار) چراكه احتمالاً دولت ترامپ در انتظار انتخابات ايران و استقرار دولت جديد در پاستور خواهد بود. فرضيه تلاش اين دولت براي براندازي و جنگ با ايران با واقعيتهاي حاكم بر كاخ سفيد از جمله عدمعلاقه غريزي ترامپ به مداخلات در خاورميانه و حس به شدت منفي افكار عمومي نسبت به هزينههاي نظامي در اين منطقه ناهمخوان است. در اينجا ممكن است برخي بر دمدمي بودن شخصيت ساكن كاخ سفيد و عدماطمينان به وي بهدليل نقض برجام تاكيد کنند، ولي ميتوان اين استدلال را در رد اين مدعا مطرح كرد كه هر فرد جمهوريخواهي كه در نوامبر ٢٠١٦ به قدرت ميرسيد، يكي از اقدامات اوليهاش لغو برجام بود؛ چراكه باراك اوباما و دولتش در اقناعسازي مخالفان برجام بسيار ناموفق عمل كرد و صرفاً با فيلي باستر(بایکوت یا عدمحضور دموکراتها در جلسه سنا) همحزبيهاي خود در سنا توانست مخالفت اكثريت سنا را خنثي كند، ولي اين اقدام در عمل برجام را به يك توافق حزبي و نه دو حزبي در واشنگتن تبديل كرد؛ از طرف ديگر ترامپ و مشاورانش در سياست اعلامي خود و براي رفع اين نگراني تضمين دادهاند كه هر توافقي با ايران را به تصويب سنا ميرسانند تا از اين طريق توافق به يك معاهده تبديل شود و ديگر نتوان با يك فرمان اجرايي رئيسجمهور آن را لغو كرد.
آمریکا و مسأله ایران در صورت انتخاب بایدن
در صورت پیروزی بایدن، خبر این پیروزی در ١٣ آبان به احتمال بسیار زیاد متاثر از فضای سیاسی شوك مثبتي به بازارها ميدهد؛ يعني بلافاصله پس از اعلام خبر پيروزي از قيمت دلار كاسته ميشود و البته اين فضاي ماه عسلگونه، احتمالاً تا تابستان ٢٠٢١ ادامه خواهد داشت. اما چرا؟
تيم سياست خارجي بايدن يك سياست سهمرحلهاي را در قبال ایران در نظر خواهد گرفت؛
فاز اول محدودسازي تنش شامل لغو سفر ايرانيان به آمريكا و تعليق ممنوعيت سفر برخي مقامات ايران ازجمله ظريف و توافق حداقلي منطقهاي بر مبناي آرامش در برابر آرامش با ميانجيگري كشورهايي نظير ژاپن و فرانسه است و در گام آخر از اين مرحله بازگشت به برجام يا توافقي شبيه به آن طي يك پروسه ٣٠ تا ٦٠ روزه بهطور همزمان با بازگشت ايران به تعهدات هستهاي خود. اين رويدادها اتفاقاً از ٢٠ سپتامبر تا اواسط يا اواخر مارس انجام ميشود؛ در اين مرحله با بازگشت ايران به بازار نفت و افزايش درآمدهاي ارزي ايران شاهد كاهش بيشتر و شديدتر قيمت دلار و ساير بازارهاي ملتهب نظير خودرو و مسكن نيز خواهيم بود. اما تيم بايدن از ناكاميهاي دولت اوباما عبرت گرفته است؛ از همين رو در حين مذاكرات براي بازگشت به برجام از ايران اين تضمين را خواهد گرفت كه در سپتامبر يا اكتبر ٢٠٢١ وارد مذاكرات براي فاز سوم شود که در غير اين صورت، شاهد بازگشت تحريمهاي ثانويه ايالاتمتحده خواهد بود. در مرحله سوم، تيم بايدن دو مسير موازي و همزمان را در نظر گرفته است؛ مسير اول موضوعات منطقهاي با حضور همه طرفهاي منطقهاي و حتي فرامنطقهاي شامل تشكيل مجمع گفتوگوهاي منطقهاي، پيمان منع اشاعه سلاحهاي اتمي و همچين پيمان محدودسازي استفاده از موشكهاي بالستيك بهخصوص در منطقه خليج فارس و سرانجام توافق بر سر بيانيه عدممداخله بازيگران منطقهاي در امور داخلي يكديگر. اما مسير دوم با حضور ايران و گروه 1+5 و شامل اصلاح برجام بهويژه بندهاي مرتبط با بند غروب آفتاب است. تيم بايدن ضمن ايجاد پيوند ميان اين دو مسير درصدد است بهگونهاي اقدام كند كه در صورت كند شدن سرعت توافق در يك مسير بهخصوص در حوزه منطقهاي، پيشرفت در مسير دوم از اين سكون لطمه و آسيب نبيند. اما در ميان اين دو مرحله، مرحله اقناعسازي متحدان منطقهاي و گروه 1+5 و همچنين مخالفان برجام در داخل آمريكا قرار دارد. دموكراتها به اين نتيجه رسيدهاند كه بدون جلب نظر اين گروه از بازيگران هر توافقي در آينده با ايران به سرنوشت برجام دچار ميشود. از همين رو رايزنيها و مذاكرات از آوريل ٢٠٢١ تا سپتامبر ٢٠٢١ براي عملياتيسازي فرآيند اقناع انجام خواهد شد. احتمال حضور يك تيم دو حزبي از كنگره آمريكا براي حضور در مذاكرات آتي با دولت ايران وجود خواهد داشت.
اما با اين همه بهنظر ميرسد با روي كار آمدن دولت جديد در ايران در تابستان ٢٠٢١ و پيچيدگي فاز سوم برنامه آمريكاييها و نامشخص بودن انتهاي اين فاز و بدبيني عميقتر و بيشتر اصولگرايان نسبت به عملگرايان به آمريكا، مذاكرات دو و چندجانبه در اين فاز در اواسط يا اواخر پاييز ٢٠٢١ متوقف شود و در اين صورت بار ديگر شاهد استفاده دولت آمريكا از ابزار و اهرم تحريمي خواهيم بود. نكته بسيار حائز اهميت اين است كه تيم بايدن به تاثيرگذاري تحريمها اذعان دارد و آن را يك ابزار و اهرم مؤثر در مذاكرات با دولت ايران ميداند. از همين رو در فاز سوم اين كارت را هميشه روي ميز مذاكره نگه خواهد داشت. بنابراين، پيروزي بايدن يك فرصت تنفسي ٩ ماهه تا يكساله را به ايران خواهد داد. ولي پس از آن فراز و فرودها آغاز ميشود، ولي در مورد ترامپ با توجه به ساختارشكنيهاي وي و عدمنگراني نسبت به از دست دادن آراي جمهوريخواهان ايرانستيز - چون ديگر انتخاباتي در پيش ندارد - (اين نگراني را بولتون در كتاب خاطرات خود نيز مطرح كرده است) و همچنين تمايل شديد و غريزي به توقف تداوم مداخلات پرهزينه در خاورميانه گشايش نسبتاً پايداري در روابط دوجانبه و در زمان استقرار يك دولت محافظهكار در ايران ايجاد خواهد شد.
در عین حال باید توجه داشت که اگر در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا، بایدن انتخاب شود، شرایط دشواری در پیش خواهد داشت. ترامپ آنقدر سطح تحریمها را بالا برده و دستورالعملهای عجیب علیه ایران صادر کرده که امکان ندارد رئیس جمهور بعدی بتواند یک شبه شرایط را تغییر دهد. تغییر تصمیمات ترامپ علیه ایران، برای رئیسجمهور بعدی هم به زمان زیادی نیاز دارد و هم برایش هزینه سنگین خواهد داشت. درصورت پیروزی بایدن، درصورتی که دموکراتها در انتخابات سنا و مجلس نمایندگان بتوانند اکثریت داشته باشند، این امکان وجود خواهد داشت که روند اصلاح تصمیمات تخریبی ترامپ، سریعترانجام شود. اما اگر جمهوری خواهان در یک یا در هر دو مجلس اکثریت داشته باشند، کار دشوار خواهد بود. در مجموع، اگر بایدن انتخاب شود، نه مشابه ترامپ، وابستگی محض به لابی صهیونیست خواهد داشت و نه اعتقادی به سیاست فشار حداکثری فعلی ترامپ. دراین صورت باتوجه به شرایط جدید سیاسی داخلی در ایران، امکان اینکه روند تقابل فعلی قابل مهار باشد، وجود خواهد داشت.
باتوجه به آنچه گفته شد، هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات و کاندیداهای آنها معتقد به برخورد و شدت عمل نسبت به جمهوری اسلامی ایران هستند، اما جمهوریخواهان از طریق یکجانبهگرایی و دمکراتها از طریق اجماع بینالمللی این کار را دنبال میکنند. بنابراین، تفاوت بین آنها، صرفاً تفاوت در روش مواجهه با ایران است و نه تفاوت در راهبرد و هدفگذاری. براین اساس، برخلاف تصوری که در داخل کشور شکل گرفته، بایدن تفاوت اساسی با رویکردهای حاکم بر کاخ سفید ندارد و او نیز بسیاری از باورهای آمریکایی را در صورت راهیابی به کاخ سفید دنبال خواهد کرد. شاهد امر این که بایدن با ارسال پیامی به اجلاس آیپک بیان میدارد که «آمریکا و اسرائیل شریک هم هستند و همیشه در کنار اسرائیل خواهم بود. موشکهای ایران اسرائیل را تهدید میکند…» درواقع، بایدن یادآوری میکند که با وجود همه تفاوتهای روشی و تکنیکی، اما در بسیاری از عقاید همچنان با ترامپ اشتراکاتی دارد و نباید ما را دچار خطای محاسباتی نماید.
چه باید کرد؟
به نظر میرسد جمهوری اسلامی برای مقابله با آمریکای پسا انتخابات ماه نوامبر باید اقداماتی شامل موارد ذیل انجام دهد:
- استفاده از ظرفیت منطقهای جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت به منظور خنثیسازی فشارهای حداکثری و تقویت بازدارندگی دفاعی؛
- ادامه استراتژی مقاومت فعال و در صورت لزوم گسترش آن؛
- افزایش سطح غنیسازی اورانیوم در چارچوب برنامه صلحآمیز هستهای(ادامه گامهای کاهش تعهدات هستهای در برجام)؛
- راهاندازی مجتمع تولید رادیو داروها و ساخت راکتور آب سنگین اراک با تکنولوژی جدید؛
- تولید سانتریفیوژهای نسل 6 تا 8 که دارای قدرت غنیسازی اورانیوم بالا میباشند؛
- تقویت منطقهگرایی و شرقگرایی در سیاست خارجی با امضای قراردادهای راهبردی با کشورهای همسایه از جمله روسیه و امضای توافقنامه 25 ساله ایران و چین؛
- افزایش توان بازدارندگی نظامی جمهوری اسلامی بخصوص از طریق افزایش برد موشکهای بالستیک و تقویت قدرت نقطهزنی آنها؛
- تلاش برای خانهتکانی نهاد دولت به منظور تقویت و چابکسازی کارویژههای حمایتی، نظارتی، استخراجی، سیاستگذارانه و... آن(حضور فعال دولت در عرصهی اداره کشور)؛
- تغییر در راهبرد توسعه کشور با اولویت جایگزینی واردات به منظور کاستن از حجم واردات کالایی به کشور و توسعه صادرات کالاهایی که در آنها مزیت نسبی داریم؛
- ایجاد ستاد بسیج اقتصادی برای مقابله و خنثیسازی تحریمهای خارجی؛
- طراحی و اجرای پروژههای متعدد داخلی به شیوه بومیسازی و حداکثرسازی استفاده از ظرفیتهای داخلی؛
- توسعه روابط اقتصادی با کشورهای تحت تحریم آمریکا مانند ونزوئلا، کره شمالی، روسیه و... ؛
- تلاش برای کاهش وابستگی به دلار در مبادلات خارجی مانند انعقاد پیمانهای دوجانبه پولی با سایر کشورها؛
- شناسایی و فعالسازی پتانسیلهای توسعه روابط اقتصادی با همسایگان؛
- معطوفسازی توان سیاسی و اقتصادی کشور به جهش تولید به عنوان راهکار اصلی گرفتن ابزار تحریم از دست دشمنان.
به هرحال به نظر می رسد که هر کدام از کاندیداهای دمکرات یا جمهوری خواه در آمریکا به قدرت برسند، در رویکرد آنها نسبت به جمهوری اسلامی تغییری رخ نخواهد داد و این جمهوری اسلامی است که باید از طریق استحکام ساخت درونی قدرت خود بتواند نیازهای خود را برطرف کند.
نکته پایانی اینکه باتوجه به اینکه گذار از ترامپ به بایدن، گذار از یک نوع نگاه به نگاه دیگر نیست و حتی در صورت انتخاب بایدن، همچنان نوع نگاه و سیاستهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی تداوم خواهد یافت، پس در نقطهی مقابل، هرگونه تغییر نگاه در داخل نسبت به آمریکا به عنوان مصداق اتم استکبار، خطایی راهبردی و درواقع، نوعی تخلیهسازی ابزارهای موازنهساز جمهوری اسلامی در برابر دنیای استکبار است؛ زیرا ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمنیهای متعدد نظام سلطه و استکبار جهانی نه مبتنی بر توازن ابزار و قدرت مادی، بلکه مبتنی بر موازنهسازی هویتی میباشد؛ یعنی جمهوری اسلامی با بهرهگیری از داعیههای هویتی خود مانند استکبارستیزی توانسته است در برابر فشارهای متعدد نظام سلطه مقاومت کند. حال چنانچه در شرایط کنونی، به بهانهی مذاکره برای حل مشکلات، این داعیهها و سیاستهای مبتنی بر آنها نادیده گرفته شود، به معنای تهیسازی بخشی از قدرت درونی نظام است و ضریب آسیبپذیری در برابر دشمن را تقویت میکند.
انتهای پیام/