حاج مصطفی سلطانی، چریکی از تبارجوانمردان بوده و همسنگرش بخشی از خاطرات با وی را به تحریر درآورده است.
کد خبر: ۹۳۲۴۹۵۷
|
۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۹

 به گزارش خبرگزاری بسیج از ارومیه، وی در سال 1320 در روستای باوان واقع در دامنه های پاک و باصفای کوه شیخ بازید واقع در منطقه صومای جنوبی متولد شد نام ابتدائی او هیتلر بود دوران کودکی و نوجوانی را با شغل شریف کشاورزی و دامداری سپری نمود.

او از ابتدای جوانی سری شوریده و دلی دریایی داشت به همین خاطر پس از وقوع انقلاب اسلامی خیلی زود در میان گرد و غبارهای سهمگین اوایل انقلاب بدرستی راه را از چاه تشخیص داد و در آن حال و هوا هر آن برای پیوستن به صفوف انقلابیون لحظه شماری می کرد تا اینکه این انتظار به سرآمد و رسما در سال 1360 با آقا مهدی باکری، شهید پرآوازه آذربایجانی میثاق بست و بدین سان به آرزوی دیرینه اش رسید و تا آخرین لحظات عمر گرانبهایش بر همین عهد و همان میثاق باقی ماند.

هیتلر که اینک او را مصطفی می نامیدند، قدم به راه دشواری نهاد که مسیر زندگی او را کاملا تغییر داد با ورود به جرگه انقلابیون و محفل شهدای بزرگی مانند مهدی امینی، سخت مجذوب حلقه فرماندهان سپاه در منطقه اذربایجان غربی گردید. در این راه پر خطر بارها مرگ را تجربه کرد و بارها جسم ورزیده و نحیفش آماج گلوله های خصم زبون قرار گرفت حتی هفتاد درصد جانبازی و از کار افتادگی جسمی هم نتوانست این غزال تیزپای کوهستان های کردستان را خانه نشین نماید و از او کوچکترین انعطاف و سازشی در مقابل زورگویان و دشمنان بی منطق دیده نشد بلکه پس از هر هجمه ای آبدیده تر از قبل درصحنه مبارزه بی امان سرزنده ترحضور یافت.

هوش و ذکاوت بی مانند در دشمن یابی و جسارت و تدبیر عملیاتی بی مثالش چریکی کارآزموده و تکرارناشدنی از او ساخته بود. اگر نگوئیم همه عملیات های منطقه بلکه عمده آنها با درایت و دلالت و یا هدایت این چریک خستگی ناپذیر مسلمان رقم می خورد. او هنر مبارزه را توام با اعتقاد به باورهای نظام در شریان های حیات خود جای داده بود.

هنری که چهل سال در تمامی عملیات های کوچک و بزرگ نقش ایفا نمود تا بیشترین ضربات مهلک را برپیکره بی بنیان گروهک های ضدانقلاب وارد آورد، به همین خاطر نام او همواره در صدر لیست حذف گروهک‌ها قرار داشت. تاکتیک‌های چریکی او همگی غیرتکراری و در عین حال عموما توام با موفقیت و پیروزی بود. عملیات‌های بزرگ مانند پاکسازی محورهای اصلی منطقه تا انهدام تیم‌های عملیاتی گروهک‌ها و نابودی سران آنها با نام حاج مصطفی عجین شده است حال که دیگرخطری متوجه او نمی شود به صراحت می توان گفت که این پیشمرگ مسلمان در منطقه اورمیه و سلماس داغ های گرانی را بر دل ضد انقلاب نهاد ب طوری که هیچکدام از آنان برای دشمنان قابل جبران نخواهد بود.

کوچکترین حرکت عناصر ضدانقلاب درطبیعت پیچیده منطقه شمالی استان از دید این عقاب تیزچنگ سپاه پاسداران درامان نبود. رد پای حاج مصطفی وعملیات های جوانمردانه اش در مناطق مرگور و ترگور وصوما و شپیران وکوهستانهای سربه فلک کشیده مرزی کاملا مشهود است.

به گواه همه همسنگرانش از همان ابتدای جوانی تا واپسین روزهای عمر پربرکتش ذره ای از تحرکات نظامی و ارادتش به ارزش های انقلاب کاسته نشده بود. سبک خاص و منحصربفرد درمبارزه با ضد انقلاب چهره تکرارناشدنی را از او ساخته بود. او چریکی تمام عیار در حیطه جغرافیای خود بود بطوریکه چهل سال مبارزه و نبرد بی امان اورا ازپای درنیاورده بود. هرچند که چندین بار مرگ را تجربه کرده بود اما همچنان طوفنده و غران برخصم کوردل میتازید و حسرت یک نفس راحت در منطقه را در دل ضدانقلاب نهاده بود. نقش او در پاکسازیهای منطقه بی بدیل بود.

او فنون پیچیده چریکی را خوب درک کرده بود بهمین خاطر چشم بصیری برای فرماندهان و طراحان عملیاتهای بزرگ و کوچک منطقه بود ریزه کاریها و حساسیتها و دقت عمل و تاکتیکهای عملیاتی او خود مکتب اموزشی بود که تنها با همراهی او در مواقع خطرهای بزرگ میشد به ارزش آنها پی برد. شناخت او از زمین و دشمن ، تمامی حرکات آنان را پیش بینی میکرد و عموما هم درست از آب درمیامد او بخاطر درایت و اشرافیتش بردشمن و زمین کمتر دچاراشتباه میشد او از جنس فرماندهانی بود که آمر و عامل را باهم درآمیخته بود بهمین دلیل همیشه جزء جلوداران و پیشروان نیروهای عملیاتی بود.

او درعین شجاعت و دلیری در نبردها و همچنین سترگی و استواری درمقابل دشمن، غمخواری واقعی و بی منت برای مردمان منطقه اش بود بطوری که محل رجوع امینی برای مردم گردیده بود او اهل "دکان" و "دخان" نبود و برخلاف برخی ها با این دو آفت کنونی جامعه فاصله معنا داری داشت.

اگرچه خدمات داده شده به او متناسب با میزان ارادتش به نظام و انقلاب نبود اما دل دریایی این جوانمرد کردستانی همچنان مالامال از حب یاران و همسنگران واعتقادات اسلامی بود وکمتربراین کم مهری زبان گله داشت. او سنگ صبور مردم منطقه بود بهمین خاطر اورا بعنوان امینی صالح قبول داشتند هرچند نجابت او در طرح مطالبات شخصی اش موجب شرمندگی برخی خدمات به خانواده اش بود اما در زندگی اش هرگز شرمنده دشمن و تفنگش نشد ودین خود را به آنان ادا نمود. چهل سال مبارزه این "رشید مرد عشیره عبدوئی" درس بزرگی از زندگی یک چریک آبدیده درکوران حوادث مقاومت و پایداری یک پیشمرگ مسلمان و مصمم و انقلابی در کردستان بود اوسربازی اعتقادی بود و موتور محرکه او ایمان و استواری اش به باورهای دینی و انقلابی بود.

اگرچه مکتب پر بار انقلاب همواره جوشان و غلیان میباشد اما ظهور چنین جوانمردانی "جان فشان "و" پای دار" و "راد زی" و "فرد رو" آنهم در چنین شرایط و موقعیتی بحقیقت جزء نوادر روزگاراست که مادر گیتی کمترچنین بزاید کسی که در کردار و رفتارش در ارادتش به نظام و انقلاب ذره ای ریا و تردید نبود حتی آنقدر بخود باوری اعتقادی رسیده بود که خود را" سلمان کردی" مینامید. ولی الحق او یک بوالوفای غیور کرد بود که دراین دوران بسیار کمیاب میباشد. یاد این راد مرد انقلابی کرد را در شعرجاودانه سنائی غزنوی میشود یافت که فرمود ؛

قرن‌ها باید تا از پشت ادم نطفه ای

بوالوفای کرد گردد یاشود ویس القرن

یاد و خاطره شهید جاوید حاج مصطفی سلطانی گرامیباد.

بقلم یکی از همسنگرانش

انتهای پیام

ارسال نظرات