مادری که زمین جایش نبود

چند روزی بود که خبر بستری شدن مادر سردار شهید علی شفیعی بدحالمان کرده بود. مرتب جویای احوالش می‌شدیم و هر روز ناامیدتر از دیروز.
کد خبر: ۹۳۲۵۰۳۴
|
۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۵

به گزارش خبرگزاری بسیج در کرمان، 

چند روزی بود که خبر بستری شدن مادر سردار شهید علی شفیعی بدحالمان کرده بود. مرتب جویای احوالش می‌شدیم و هر روز ناامیدتر از دیروز.
بالاخره خدا دعایش را اجابت کرد و شامگاه یکشنبه 10 اسفند خدا او را طلب کرد و همنشین فرزند شهیدش نمود.
بانو سکینه پاکزاد عباسی، مادر قهرمانی که در سخت‌کوشی، صبر، ایمان و توکل زبانزد همگان بود.
هر وقت او را می‌دیدم بی‌اختیار به طرفش می‌رفتم احوالش را می‌پرسیدم با همان صمیمیت همیشگی جوابم را می‌داد و احوالپرسی می‌کرد.
می‌گفتم مادر برایمان دعا کن، با شکست نفسی می‌گفت: من روسیاه‌تر از آنم که برایتان دعا کنم.
خسته بود و همیشه می‌گفت: « برایم دعا کنید دیگر بروم.»
دلش برای رسیدن به علی بی‌تابی می‌کرد.
علی پسر بچه بود که شاهد تلاش و کار مادر در سخت‌ترین شرایط برای تهیه یک لقمه نان بود. گاهی با مادر به کوره‌های آجرپزی می‌رفت و می‌دید که مادرش چگونه با دست‌هایی که برای کارهای سخت و زمخت آفریده نشده، مثل یک مرد کار می‌کند.
سفره که خالی باشد و خانه‌ که از وجود پدر محروم باشد، لاجرم فقر را به تصویر می‌کشد و علی این زنده‌ی همیشه‌ی تاریخ، در چنین شرایطی رشد کرد و بزرگ شد.
مادر اما به لطف خدا امیدوار بود و همیشه به ذات پاک پروردگار توکل می‌کرد. قابلمه را آب می‌کرد روی چراغ می‌گذاشت تا بخار از آن بلند شود و اگر همسایه‌ای برای تعارف لقمه‌ای غذا درِ خانه را زد، علی بگوید مادرم غذا را بار گذاشته و رفته سر کار.

مش سکینه با وجود همه‌ی سختی‌ها علی را با غیرت و مومن تربیت کرد، طوری که در نوجوانی همراه انقلاب و در جنگ یار حاج‌قاسم شد.
علی از جبهه به مادر پیغام داد تو هم بیا جبهه، اینجا هم می‌توانی خدمت کنی و هم لقمه غذایی هست که بخوری.
مش سکینه که برای بودن در کنار علی سرازپا نمی‎شناخت، راهی جبهه شد. سال‌های جنگ را به خدمت در پشت جبهه گذراند تا این‌که علی به شهادت رسید و مادر را برای همیشه تنها گذاشت.
مادر ‌علی از وقتی که مختصر حقوقی بابت فرزند شهیدش گرفت، فقرا را در آن شریک کرد، او هیچ چشم‌داشتی به مال دنیا نداشت.
پس از شهادت علی آقا؛ این حاج قاسم بود که همواره جویای احوال مادر بود و در سفر به کرمان شخصاً در منزل ایشان حضور می‌یافت.
کنار مادر علی می‌نشست و با هم کپ می‌زدند و چایی می‌خوردند وگاهی وقتها اگرحاجی فرصت داشت برای مادر غذا درست می‌کرد، اگر کرمان هم نبود با تلفن جویای احوالش می‌شد.
مادرعلی همیشه از این برخوردها به نیکی یاد می‌کرد و دست دعا برای سلامتی حاج قاسم به درگاه خدا می‌برد.
بعد از شهادت حاجی، مادر علی خمیده‌ترو دل‌تنگی‌اش بیشتر شد و خنده از لبهایش محو شده بود.
مادر بعد از علی فرزندی نداشت اما دوستان و همرزمان علی وظیفه‌ی فرزندی را برای او به‌جا آوردند.
یکی از این بزرگواران حسین نیک‌نشان از بچه‌های واحد تخریب لشکر ثارالله است که طی این سال‌ها از هیچ تلاشی برای رسیدگی به امور مادر دریغ نکرد؛ حتی مسافرت‌هایش را به‌خاطر مادر تعطیل می‌کرد.
او ننه علی را مثل مادر خود می‌دانست و با همسرش در خدمت به مادر شهید علی شفیعی ازهیچ کوششی دریغ نمی‌کردند و تا آخرین لحظات در کنارش بودند.
روزهای آخر هر وقت احوال ننه علی را از آقای نیک‌نشان می‌پرسیدم با اندوه و ناراحتی جواب می‌داد.
آری امروز حسین آقا مادرش را تا آرامگاهش ابدیش بدرقه خواهد کرد.
مادر علی نگرانی‌هایی از ناسپاسی‌های روزگار، از سختی معیشت مردم و از بدحجابی‌ها داشت و می‌گفت: «برای حفظ اسلام شهید دادیم نه برای رایج شدن بی حجابی»
آری خدا او را برد و ما را از خیر و برکت وجود او محروم کرد.
هم‌نشینی شهدا، گوارای وجودت مادر.

ارسال نظرات
آخرین اخبار