دلنوشته دختر شهید محمدعلی صالحی؛

برای پدری که ندیدمش

پدر، واژه‌ای که شاید هیچگاه آنرا درک نکرده‌ام اما همیشه در جستجویش بودم، در سیمای کسی، در محبت دیگری و نگاه‌های ترحم‌آمیز رهگذری.
کد خبر: ۹۳۹۶۴۶۷
|
۰۹ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۹

من و برادرم همیشه روشنایی شمع‌های تولدمان را در کنار مادر و جای خالی پدر به خاموشی و فراموشی سپرده‌ایم، ما رد پای تو را هیچگاه روی برف‌ها ندیدیم تا پاهایمان را استوار در آنها فرو کنیم و مثل تو راه رفتن بیاموزیم.

پدرم، لطافت و عطر سحرآمیز گلهای بهاری را از میان گیسوانم به تماشا ننشستی تا برایت دلبری کنم، لباس دامادی را بر قامت پسرت نپوشاندی اما بخوبی راه و رسم مردانگی آموخت، راحت بخواب پدرم، آن نهال نوپای تو امروز کوهی ستبر شده که دنیا به شانه‌هایش تکیه می‌کند.

پدرم، حالا می‌دانم فقط پدر، برایت پدر می‌شود، قرار نیست کسی جای دیگری را بگیرد و نداشته‌هایم را در وجود یا حضور دیگری جستجو کنم، اگر تو قهرمانانه رفتی پس من هم باید زندگی عزتمندی داشته باشم  و نامت را بلند آوازه کنم.

پدر جان بچه که بودم آغوش محبتت را می‌طلبیدم اما امروز به شانه‌های مزارت سر می‌گذارم و حسرت نبودنت را با ریختن گوهر اشک بر دامانت به تماشا می‌نشینم.

وصیت‌نامه‌ات را هرگاه ورق می‌زنم اندرزهای شیرینت که ما را به انجام واجبات و ترک محرمات به ویژه اقامه نماز و گرفتن روزه فراخوانده‌ای زمزمه‌می‌کنم و به خود اجازه نمی‌دهم در روزگاری که همه مردم سخت گرفتار زندگی مادی شده‌اند طعم شیرین معنویت از دهان بیفتد و نام بلند شما اسطوره‌های دلاوری و از خود گذشتگی از حافظه تاریخی مردم ایران پاک شود.

اینها بخشی از دلنوشته فرزند شهید روحانی محمدعلی صالحی (کندوله) است که در اجلاسیه شهدای روحانی کنگره سرداران و سه هزار شهید ایلام قرائت می‌شود، دختری که در زمان شهادت پدر، مادرش دوماهه به او باردار بوده و هیچگاه پدر را ندیده است و به گفته خودش درکی از واژه پدر ندارد.

به اینجا که می‌رسد هق هق گریه شرکت‌کنندگان بلند می‌شود، اینقدر بلند که اشک، راه جاری شدن را با ایجاد شیارهایی در صورت‌های سرخ شده از اندوه درد و دل این فرزند شهید با پدر پیش می‌گیرند.

بعد از اتمام دلنوشته برای لحظاتی میهمان صحبت‌ها و درد و دل‌هایش می‌شوم، غربت و بیگانگی واژه پدر را وقتی در ذهن او بیشتر احساس کردم که گفت: انسان اگر چیزی نداشته باشد دلبستگی به داشتن آن ندارد ولی وقتی چیزی را داری و آنرا از دست می‌دهی برایت سخت‌تر است، من هیچگاه پدر را ندیدم و او را حس نکردم به همین خاطر درکی از او ندارم.

منسیه صالحی افزود: اگرچه برخی مواقع نیاز به آغوش پدر داشتم و یا نیاز به کسی که من و مادر و برادرم به آن بتوانیم تکیه کنیم و در نبود او بشدت آزرده خاطر می‌شوم ولی وقتی به هدفش فکر می‌کنم آرامشی عجیب بر دلم حاکم می‌شود.

به حرف‌هایش خوب گوش می‌کنم، آنها را درک نمی‌کنم چون از نعمت پدر برخوردارم، وقتی می‌گوید واژه پدر برایم غریب است نمی‌توانم آنرا هضم کنم، او هنوز نمی‌داند که وقتی دست در دست پدر داری و گرمای آنرا حس می‌کنی چقدر لذت‌بخش است، او نمی‌داند دخترها چقدر بابایی هستند، وقتی نام بابا را صدا میزنی و او بله دخترم می‌گوید حاضر نیستی همین ۲ کلمه را با تمام دنیا عوض کنی.

 بخاطر داشتن نعمت پدرم که شاید خیلی اوقات از آن غافلم در دل آرامشی عجیب دارم و در مقابل دختری که پدرش برای آرامش من و امثال من جنگید و جانش را هدیه کرد و او را با هزاران حسرت جا گذاشت، از خود شرم می‌کنم.

زمانی بیشتر شرمسار شدم که گفت: وقتی اولین فرزندم به دنیا آمد و برای نخستین بار او را دیدم آنقدر گریه کردم که به نفس نفس افتادم، اما نه بخاطر مادر شدن بخاطر اینکه فرزندم بر خلاف من پدر داشت و از نعمت پدر برخوردار بود و این برایم آنقدر ارزشمند بود که ساعت‌ها از شوق آن گریستم.

او از دلتنگی‌های نبود پدر در شب عروسی خودش گفت که وقتی به خانه بخت رفت هیچکس جز گریه کردن کاری نمی‌کرد، محفلی شاد که پایانش با اشک‌های نبود پدر، بدرقه رفتن از خانه پدری بود که اگرچه نامش خانه پدر بود ولی پدری در آن نبود.

پدر ۱۵ روز بعد از عروسی‌اش به جبهه رفت

منسیه از علاقه پدر به جبهه و جنگ گفت و ادامه داد: پدر درس طلبگی خوانده بود، علاقه زیادی به جبهه و خدمت به رزمندگان داشت، زمستان سال ۶۵ زمانی که ۲۱سال داشت ازدواج کرد و  ۱۵ روز از عروسی‌اش گذشته بود که راهی جبهه شد.

وی با اشاره به علاقه پدر به رزمندگان، افزود: پدرم حلقه ازدواج و تنها فرشی را که در خانه داشت به مبلغ ۱۴ هزار تومان فروخت که از این مبلغ ۱۲ هزار تومان را به جبهه اهدا کرد و با مابقی آن موکت خرید تا بجای فرش از آن استفاده کنند.

شهید محمدعلی صالحی آخرین بار جبهه در حضور در منطقه عملیاتی موسیان دهلران بوده است، وی پس از پایان عملیات هنگامی که برای اقامه نماز صبح  و گرفتن وضو بیرون از سنگر می‌رود مزدوران بعثی که از قبل آن منطقه را شناسایی کرده‌اند آنجا را زیر آتش خمپاره گرفته و وی بر اثر اصابت ترکش به ناحیه شکم و روده‌ها مجروح می‌شود.

این شهید با وجود گذشت ۱۳ روز بستری در بیمارستان‌های اندیمشک و تهران ولی مانع از اعلام خبر مجروحیتش به خانواده می‌شود تا مبادا باعث زحمتشان شود تا جاییکه روزهای پایانی از همسرش درخواست می‌کند که نمی‌خواهم دیگر حامد پسرم را ببینم چراکه ممکن است دلبستگی به فرزندم باعث سخت شدن جدایی از دنیا شده و پای اراده‌ام بلرزد.

بغض‌های دختر مدام فروخورده می‌شوند، مثل عقده‌های فرو خورده نداشتن پدر که در طول این ۳۵ سال از زندگی همیشه آنها را در تنهایی با اشک التیام داده است.

دختر شهید محمدعلی صالحی در این خصوص گفت: بعد از گذشته ۱۳ روز از بستری شدن پدر در بیمارستان که مصادف با ماه مبارک رمضان است و به علت وخامت حالش قصد عمل جراحی او را دارند و از او می‌خواهند که به خانواده‌اش اطلاع دهند، بر خلاف میل باطنی آدرس و شماره خانواده را به پرستاران می‌دهد.

شهید صالحی شیمیایی شدنش را از ما پنهان کرده بود

همسر شهید صالحی نیز که در این محفل به عنوان میهمان شرکت کرده است، گفت: مجروحیت همسرم را ابتدا به برادرم اطلاع دادند و او به بیمارستان رهنمون تهران که همسر شهیدم در آن بستری بود رفت و بعد از چند روز که پزشکان از بهبودی او قطع امید کره بودند به من اطلاع دادند که به دیدارش بروم.

سیده طاهره میرایی آشتیانی ادامه داد: پزشکان امیدی به درمان همسرم نداشتند، ترکش‌های خمپاره روده‌های او را سوزانده بود، به علت وخامت حالش امکان بیهوشی همسرم وجود نداشت تا جاییکه او را بدون بیهوشی عمل جراحی کردند.

وی اضافه کرد: همسرم سحرگاه ۱۹ ماه مبارک رمضان سال ۶۵ در حالیکه خودش وعده شهید شدنش را داده بود به کما رفت، ۲۱ ماه رمضان به عرش پرواز کرد و در ۲۳ ماه مبارک رمضان پس از انتقال پیکرش به زادگاهش ایلام در گلزار شهدای صالح‌آباد به آغوش خاک سپرده شد.

وی که تنها سه سال زندگی مشترک با همسرش داشته است، گفت: شهید صالحی هیچگاه فشار جسمی دوران جبهه را به ما نمی‌گفت، با وجود اینکه در عملیات فتح‌المبین شیمیایی شده بود ولی این مساله را از ما پنهان کرد و در زمان بستری در بیمارستان ما متوجه آن شدیم.

وی افزود: شهید صالحی همیشه خانواده و اطرافیانش را به اقامه نماز و روزه دعوت می‌کرد و با چشمانی گریان از خداوند می‌خواست تا هرچه زودتر او را به دوستان شهیدش ملحق کند تا مقابل خانواده‌های شهدا و امام شهدا شرمنده نباشد.

شهید محمدعلی صالحی نام خانوادگی سابقش کندوله بوده که به دلیل صداقت، راستگویی و نیکوکاری دوستانش لقب صالحی را به او دادند و پس از شهادتش نام خانوادگیشان به صالحی تغییر پیدا می‌کند.

روحانی شهید محمدعلی صالحی(کندوله) یکی از ۱۲ شهید والا مقام روحانی استان ایلام است که در اجلاس روحانیون شهید از مقامش تجلیل شد.

فرازی از وصیت‌نامه این شهید والا مقام:

جهاد کنید در راه خدا و بدانید که خدا بگفتار و کردار خلق شنوا و داناست.

سلام بر پدر و مادرم بر شما که یک عمر مرا بزرگ و برایم زحمت کشیدید به خصوص شما مادرم و خیلی شرمنده هستم که نتوانستم در این سنی که شما هستید عصای دست شما باشم، امیدوارم مرا عفو کرده باشید و از شما خواهش دارم که به جان امام و رزمندگان دعا کنید.

این وصیت را در حالی می‌نویسم که این کلمه‌ها از اعماق دلم نقش بر روی این صفحه کاغذ می‌بندد که این جمله‌ها با سوزی پر از درد و ناله همراه است چون شرمنده هستم که نتوانستم خدمتی برای این انقلاب انجام دهم و با چشمی گریان و با رویی خجل از خانواده شهدا که یک عمر فرزندان خود را بزرگ کردند و روانه جبهه کردند و این عزیزان با خون سرخ خود ریگزارهای جنوب و غرب را شستند و درخت تنومند انقلاب را آبیاری کردند.

به پدر و مادرم و همگی بگویید اگر از من ناراحتی دیده‌اید مرا ببخشید و دعا برایم کنید و ان‌شاءالله با ریختن خونم خدمت ناچیزی کرده باشم به این انقلاب و اسلام و پدر و مادرم افتخار کنید و ببالید که فرزندتان در راه اسلام رفته است.

و با سلام به همسرم: بعد از شهادت من می‌خواهم مانند حضرت زینب(س) صبور باشی و همانند کوه در مقابل طوفان‌های شدید استور، می‌خواهم فرزندانم را در راه خدا و رضای خدا تربیت کنید که ادامه دهنده راه پدر باشند.

دنیا محل گذر است و هرکس گرفتار این مرگ می‌شود چه بهتر است که انسان خلیفه‌الله باشد و با توشه‌هایی از علم و تقوا  و اخلاص رحلت کند.

دعا برای امام عزیزمان و رزمندگان از یادت نرود، کتاب‌هایم را به کتابخانه بدهید تا استفاده کنند و چند تا از کتاب‌هایم را که بنظرت خوب است برای خودت بردار و از خداوند و مولایم تقاضا دارم که عاقبت بخیر شوید.

کنگره سرداران و سه هزار شهید استان ایلام از چهارم تا ۱۱ آذرماه در محل نمایشگاه های دائمی چغاسبز برگزار می‌شود و شب‌ها نیز سینمایش رقص پرچم در ۲۰ پرده با هنروری هنرمندان بومی و مرکز روی صحنه می‌رود.

استان ایلام بیش از سه هزار شهید را در دوران دفاع مقدس تقدیم کرده است .

ارسال نظرات