قیام امام حسین(ع) در امتداد قیام های انبیاء و اولیای الهی است
قیام امام حسین(ع) همانند قیامهای انبیاء و اولیای الهی، یک هدف اصلی و اساسی دارد، و آن دعوت به سوی حق و برپایی توحید در زندگی انسان است. برپایی حکومت عدل و نفی ظلم و ستم، خود نمونه ای از دعوت به حق و برپایی توحید در جامعه است. ایشان برای احیای اسلام و نجات مردمان و روشنگری و ... قیام میکند.
به گزارش سرویس خبری بسیج جامعه زنان خبرگزاری بسیج - از اصفهان_ملیحه سادات ضیایی: بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مکرم - از حوادثی که میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکسالعملی هم نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری میخواستند، میکردند و هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، کسی جلودارشان نباشد؛. کار به جائی رسید که یک فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانی که هیچ یک از شرایط حاکمیت اسلامی و خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطهی عکس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر ! خواص احساس خطر نمی کردند.
بعضی هم که شاید احساس خطر می کردند، منافع شخصیشان، عافیت شان، راحتشان، اجازه نمی داد که عکسالعملی نشان بدهند. کسی مثل حسینبنعلی که مظهر اسلام است، نسخهی بیتغییر پیغمبر مکرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین» - در این شرایط چه کار باید بکند؟ او باید کاری کند که دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلکه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار کند؛ آگاه کند؛ تکان بدهد. این تکان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، این ها ظواهر کار و بهانههای کار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمی شد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام می داد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است.
قیام امام حسین علیهالسلام، همانند قیامهای انبیاء و اولیای الهی، یک هدف اصلی و اساسی دارد، و آن دعوت به سوی حق و برپایی توحید در زندگی انسان است. برپایی حکومت عدل و نفی ظلم و ستم، خود نمونه ای از دعوت به حق و برپایی توحید در جامعه است. ایشان برای احیای اسلام و نجات مردمان و روشنگری و ... قیام میکند، چنان که امام صادق علیهالسلام در زیارت اربعین میفرماید: « وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ؛ آخرین قطرههای خون خویش را در راه خدا داد تا بندگانت را از نادانی و جهالت و سرگردانی نجات دهد.»
در بیانات امام خمینی رحمه الله علیه آمده است ، هدف و انگیزه ی سید الشهداء ع از قیام عاشورا عبارت بوده از :
۱- نجات اسلام از خطر تحریف.
۲- اصلاح امت و جامعۀ اسلامی.
۳- ظلمستیزی و عدالتخواهی.
۴- امر به معروف و نهی از منکر.
۵- تشکیل حکومت عدل اسلامی.
۶- نشر اسلام و بقای آن.
۷- عمل به تکلیف الهی.
بدیهی است اهداف و انگیزههای یاد شده قسیم و در عرض یکدیگر نیستند. و میتوان برخی را به برخی دیگر و حتی همگی را به یک هدف بازگرداند، ولی با توجه به اینکه اولاً: در سخنان امام(ره) هر یک از آنها مورد تأکید قرار گرفته است و ثانیاً: هر یک میتواند به طور مستقل انگیزه یک قیام الهی باشد.
تحریف یک مکتب بدترین خطر برای آن است. و بدترین نوع تحریف این است که افرادی که خود را رهبران و سیاستمداران آن مکتب میدانند برخلاف احکام و دستورات آن عمل کنند. و در عین حال اعمال و رفتار خود را مطابق با قوانین و تعالیم آن مکتب بدانند. این خطر بزرگ در زمان امام حسین(ع) توسط دستگاه حکومت اموی به بدترین وجه اسلام را تهدید میکرد، و اگر امام حسین(ع) قیام نمیکرد و دست به افشاگری نمیزد دیری نمیپایید که از اسلام جز نامی باقی نمیماند. «حکومت جائرانه یزیدیان میرفت تا قلم سرخ بر چهره نورانی اسلام کشد و زحمات طاقتفرسای پیامبر بزرگ اسلام –صلی الله علیه و آله– و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای فداکار را به طاق نسیان سپارد و هدر دهد».
«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند این یک خطر کمتر از آن بود، خطری که اینها داشتند این بود که میخواستند اسلام را به صورت سلطنت درآورند. میخواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند... این خطر برای اسلام خطر بزرگ بود این خطر را سیدالشهدا رفع کرد، آن سلطنت طاغوتی که اسلام را میخواست به آن رنگ درآورد. اگر توفیق پیدا میکرد اسلام یک چیز دیگر میشد، اسلام میشد مثل رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنت»
«سیدالشهدا چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده میکنند. با اسم خلافت اسلام. خلافکاری و ظلم میکنند و در دنیا منعکس میشود که خلیفه رسولالله این کارها را میکند. تکلیف خود دانستند که بروند و کشته شوند و آثار معاویه و پسرش را محو کنند».
«تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمدهاند، همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود، فرد هر چه بزرگ باشد بالاترین فرد که ارزشش در دنیا از هر چیز بیشتر است، وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد، این فرد باید فدا شود».
«سیدالشهدا روی همین میزان خود و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود جامعه باید اصلاح شود، «لیقومالناس بالقسط»باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند».
«برای سیدالشهدا – سلامالله علیه – تکلیف بود قیام کند. خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند و همین طور هم کرد»
امام حسین(ع) در وصیت معروف خود به برادرش محمد حنفیه، آنگاه که مدینه را به قصد مکه ترک گفت. بر آرمان اصلاحطلبی قیام خود تصریح نمود و فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی»؛ بدین جهت از مدینه خارج شدم(یا بر علیه حکومت یزید قیام کردم) که امت جدم را اصلاح کنم.
و نیز در سخنرانی بلند و مهیج خود خطاب به عالمان دینی هدف مخالفت خود با بنیامیه را اظهار معارف دینی و اصلاح سرزمینهای اسلامی، و امنیت بخشیدن به ستمدیدگان و اجرای احکام و سخن الهی بر شمرده است. و همچنین تأکید میکنند که از نظر ایشان زندگی کردن در کنار ظالمان مایه ملامت و سرافکندی، و مرگ در چنان شرایطی مایه سعادتمندی است، چنانکه میفرماید: «انی لا اری الموت الا السعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما. ، سیدالشهدا(سلام الله علیه) با شهادت و خونشان مذهب را بیمه کردند ، با عمل خودش اسلام را بیمه کردند.
و الان و در اینجای تاریخ تکلیف ما در ماه محرم چیست؟ سیدالشهدا و اهلبیت به ماآموختند تکلیف را ، فداکاری در میدان و تبلیغ در خارج میدان را ، تکلیف ما را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است، در میدان جنگ از قلت عدد نترسیم، از شهادت نترسیم، هر مقدار که مقصود و ایده انسان عظمت داشته باشد به همان مقدار باید تحمل زحمت بکند... حضرت سیدالشهدا با کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان باید چه طور باشیم، و در خارج میدان چگونه... اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا به ملتها آموخته است و اهلبیت بزرگوار او و فرزند عالیمقدار او هم فهماند که بعد از اینکه آن مصیبت واقع شد چه باید کرد، همان طوری که زینب(سلام الله علیها) در دنباله آن مصیبت بزرگی که «تصغر عنده المصائب» ایستاد و در مقابل کفر و زندقه صحبت کرد و افشای جریان حق کرد . و حضرت علیبنالحسین(سلام الله علیه) با آن حال نقاهت آن طوری که شایسته است تبلیغ کردند که باید تسلیم امر الهی باشیم و ایستادگی کنیم. حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) به همه آموخت که در مقابل ظلم و ستم و حکومت جائر چه باید کرد، با اینکه از اول میدانست که در این راه که میرود راهی است که باید همه اصحاب خود و خانوادهاش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم میدانست... علاوه بر این در طول تاریخ به همه آموخت که راه همین است،
قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبوده، همه زمینها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها مگر نه این است که دستور آموزنده «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد، قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد،
مستضعفان، اگر چه با عدهای قلیل، علیه مستکبران، گر چه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند. و مژده که شهادت رمز پیروزی است.
انتهای پیام/*
بعضی هم که شاید احساس خطر می کردند، منافع شخصیشان، عافیت شان، راحتشان، اجازه نمی داد که عکسالعملی نشان بدهند. کسی مثل حسینبنعلی که مظهر اسلام است، نسخهی بیتغییر پیغمبر مکرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین» - در این شرایط چه کار باید بکند؟ او باید کاری کند که دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلکه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار کند؛ آگاه کند؛ تکان بدهد. این تکان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، این ها ظواهر کار و بهانههای کار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمی شد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام می داد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است.
قیام امام حسین علیهالسلام، همانند قیامهای انبیاء و اولیای الهی، یک هدف اصلی و اساسی دارد، و آن دعوت به سوی حق و برپایی توحید در زندگی انسان است. برپایی حکومت عدل و نفی ظلم و ستم، خود نمونه ای از دعوت به حق و برپایی توحید در جامعه است. ایشان برای احیای اسلام و نجات مردمان و روشنگری و ... قیام میکند، چنان که امام صادق علیهالسلام در زیارت اربعین میفرماید: « وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ؛ آخرین قطرههای خون خویش را در راه خدا داد تا بندگانت را از نادانی و جهالت و سرگردانی نجات دهد.»
در بیانات امام خمینی رحمه الله علیه آمده است ، هدف و انگیزه ی سید الشهداء ع از قیام عاشورا عبارت بوده از :
۱- نجات اسلام از خطر تحریف.
۲- اصلاح امت و جامعۀ اسلامی.
۳- ظلمستیزی و عدالتخواهی.
۴- امر به معروف و نهی از منکر.
۵- تشکیل حکومت عدل اسلامی.
۶- نشر اسلام و بقای آن.
۷- عمل به تکلیف الهی.
بدیهی است اهداف و انگیزههای یاد شده قسیم و در عرض یکدیگر نیستند. و میتوان برخی را به برخی دیگر و حتی همگی را به یک هدف بازگرداند، ولی با توجه به اینکه اولاً: در سخنان امام(ره) هر یک از آنها مورد تأکید قرار گرفته است و ثانیاً: هر یک میتواند به طور مستقل انگیزه یک قیام الهی باشد.
تحریف یک مکتب بدترین خطر برای آن است. و بدترین نوع تحریف این است که افرادی که خود را رهبران و سیاستمداران آن مکتب میدانند برخلاف احکام و دستورات آن عمل کنند. و در عین حال اعمال و رفتار خود را مطابق با قوانین و تعالیم آن مکتب بدانند. این خطر بزرگ در زمان امام حسین(ع) توسط دستگاه حکومت اموی به بدترین وجه اسلام را تهدید میکرد، و اگر امام حسین(ع) قیام نمیکرد و دست به افشاگری نمیزد دیری نمیپایید که از اسلام جز نامی باقی نمیماند. «حکومت جائرانه یزیدیان میرفت تا قلم سرخ بر چهره نورانی اسلام کشد و زحمات طاقتفرسای پیامبر بزرگ اسلام –صلی الله علیه و آله– و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای فداکار را به طاق نسیان سپارد و هدر دهد».
«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند این یک خطر کمتر از آن بود، خطری که اینها داشتند این بود که میخواستند اسلام را به صورت سلطنت درآورند. میخواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند... این خطر برای اسلام خطر بزرگ بود این خطر را سیدالشهدا رفع کرد، آن سلطنت طاغوتی که اسلام را میخواست به آن رنگ درآورد. اگر توفیق پیدا میکرد اسلام یک چیز دیگر میشد، اسلام میشد مثل رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنت»
«سیدالشهدا چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده میکنند. با اسم خلافت اسلام. خلافکاری و ظلم میکنند و در دنیا منعکس میشود که خلیفه رسولالله این کارها را میکند. تکلیف خود دانستند که بروند و کشته شوند و آثار معاویه و پسرش را محو کنند».
«تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمدهاند، همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود، فرد هر چه بزرگ باشد بالاترین فرد که ارزشش در دنیا از هر چیز بیشتر است، وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد، این فرد باید فدا شود».
«سیدالشهدا روی همین میزان خود و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود جامعه باید اصلاح شود، «لیقومالناس بالقسط»باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند».
«برای سیدالشهدا – سلامالله علیه – تکلیف بود قیام کند. خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند و همین طور هم کرد»
امام حسین(ع) در وصیت معروف خود به برادرش محمد حنفیه، آنگاه که مدینه را به قصد مکه ترک گفت. بر آرمان اصلاحطلبی قیام خود تصریح نمود و فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی»؛ بدین جهت از مدینه خارج شدم(یا بر علیه حکومت یزید قیام کردم) که امت جدم را اصلاح کنم.
و نیز در سخنرانی بلند و مهیج خود خطاب به عالمان دینی هدف مخالفت خود با بنیامیه را اظهار معارف دینی و اصلاح سرزمینهای اسلامی، و امنیت بخشیدن به ستمدیدگان و اجرای احکام و سخن الهی بر شمرده است. و همچنین تأکید میکنند که از نظر ایشان زندگی کردن در کنار ظالمان مایه ملامت و سرافکندی، و مرگ در چنان شرایطی مایه سعادتمندی است، چنانکه میفرماید: «انی لا اری الموت الا السعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما. ، سیدالشهدا(سلام الله علیه) با شهادت و خونشان مذهب را بیمه کردند ، با عمل خودش اسلام را بیمه کردند.
و الان و در اینجای تاریخ تکلیف ما در ماه محرم چیست؟ سیدالشهدا و اهلبیت به ماآموختند تکلیف را ، فداکاری در میدان و تبلیغ در خارج میدان را ، تکلیف ما را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است، در میدان جنگ از قلت عدد نترسیم، از شهادت نترسیم، هر مقدار که مقصود و ایده انسان عظمت داشته باشد به همان مقدار باید تحمل زحمت بکند... حضرت سیدالشهدا با کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان باید چه طور باشیم، و در خارج میدان چگونه... اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا به ملتها آموخته است و اهلبیت بزرگوار او و فرزند عالیمقدار او هم فهماند که بعد از اینکه آن مصیبت واقع شد چه باید کرد، همان طوری که زینب(سلام الله علیها) در دنباله آن مصیبت بزرگی که «تصغر عنده المصائب» ایستاد و در مقابل کفر و زندقه صحبت کرد و افشای جریان حق کرد . و حضرت علیبنالحسین(سلام الله علیه) با آن حال نقاهت آن طوری که شایسته است تبلیغ کردند که باید تسلیم امر الهی باشیم و ایستادگی کنیم. حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) به همه آموخت که در مقابل ظلم و ستم و حکومت جائر چه باید کرد، با اینکه از اول میدانست که در این راه که میرود راهی است که باید همه اصحاب خود و خانوادهاش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم میدانست... علاوه بر این در طول تاریخ به همه آموخت که راه همین است،
قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبوده، همه زمینها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها مگر نه این است که دستور آموزنده «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد، قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد،
مستضعفان، اگر چه با عدهای قلیل، علیه مستکبران، گر چه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند. و مژده که شهادت رمز پیروزی است.
انتهای پیام/*
پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار