رزمنده دفاع مقدس گفت: اگر از جان، مال، ناموس و سرزمینت دفاع کنی آن دفاع مشروع و مقدس است و در جبهههای جنگ هم حرف دل همه دفاع و شهادت بود.
به گزارش خبرگزاری بسیج لرستان، سالهای دفاع مقدس مملو از خاطراتی است که باید برای نسلی که آن دوران را درک نکردهاند، بازگو شود، شروع هفته دفاع مقدس، بهانهای برای مرور روایتهایی است که هر کدام نگاهی نو به هشت سال جانفشانی رزمندگان داشتند. سردار قباد اصل مرز سپاهی پاسدار از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و از مدافعان حرم از خاطرات آن روزها برایمان میگوید.پای خاطرات و صحبتهای سردار قباد اصل مرز رزمنده هشت سال دفاع مقدس که ۶۱ سال سن دارد مینشینم و برای لحظاتی به روزهای جنگ و دفاع سفر میکنم.
شما در نوجوانی عازم جبهه شدید؟
بله سال ۶۱ و زمانی که دانشآموزان سال اول دبیرستان بودم، راستش را بخواهید ثبتنام من برای رفتن به جبهه اوایل از سر کنجکاوی بود، اما همین قدم اول کافی بود تا نگاهم به جبهه و جنگ عوض بشود.وقتی پس از طیکردن دوره آموزشی در سپاه وارد مناطق عملیاتی شدم متوجه شدم که به چه مکان مقدسی قدم گذاشتهام و به قول علمای عرفان مرحله اول سلوک که تخلیه بود را گذراندیم.وقتی هم وارد مناطق جنگی شدیم دیدیم که آدمهای خوب و نماز شبخوانها اینجا هستند و مرحله دوم سلوک یعنی تحلیه را هم گذراندیم.
اولین عملیاتی که شرکت کردید کدام عملیات بود؟
عملیات محرم اولین عملیاتی بود که بهعنوان گشت شناسایی داوطلب شدم، اوایل جنگ ایلام و لرستان تیپ و لشکر نشده بودند و ما زیر مجموعه تیپ لشکر نجف اشرف اصفهانی بودیم.وقتی استارت عملیات زده شد با سیلاب رودخانه فصلی داورج عراق مواجه شدیم و چیزی نمانده بود که شکست بخوریم اما همان موقع یکی از رزمندگان با شلیک توپ ۱۰۵ به یکی از تانکهای عراقی باعث شد خط دشمن بشکند و این همان امداد غیبی بود که من به چشم خودم دیدم.در همان عملیات یک عده اسیر شدند که اصلاً شکل و شمایل عراقیها را نداشتند وقتی یکی از بچهها که عربی میدانست از آنها سؤال کرد متوجه شدیم که از کشورهای دیگر هستند.میخواهم این را بگویم که علاوه بر تجهیزات نظامی و دفاعی نیروی انسانی هم به عراق اعزام میشد، یازده کشور از لحاظ نیروی انسانی به عراق کمک کردند.
خاطره تلخی از جبهه دارید؟
والفجر مقدماتی یکی از دیگر عملیاتی بود که حضور داشتم، قرار بود در این عملیات ما جاده الاماره را بگیریم و راه ارتباطی جبهه جنوب و شمال را قطع کنیم اما متأسفانه عملیات لو رفت و مجبور به عقبنشینی شدیم.یکی از عملیات تلخی بود که هیچگاه فراموش نمیکنم، بهواسطه خیانت فرمانده نیروی دریایی ارتش وقت که اعدام هم شد عراق دیوار بارلو را که در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل ایجاد شده بود در منطقه پیاده کرد و ما نتوانستیم موفق شویم.
تحریم در زمان جنگ چگونه بود؟
بله اتفاقاً موضوع خوبی را مطرح کردید، ما در جنگ تحریم را به معنای واقعی لمس کردیم، بد نیست یک خاطره را از اثرات تحریم نقل کنم.عملیات والفجر سه که توانستیم کلهقندی را بعد از یازده روز محاصره بگیریم وقتی تانک عراقی به ما پاتک زد من و یکی از رزمندگان چند گلوله به سمت تانک پرتاب کردیم اما به هدف نخورد، یک پاسدار مشهدی از ما پرسید ارپیچی زن هستید گفتیم نه گفت چرا گلوله را حرام میکنید میدانید این گلوله تا به کشور برسد چقدر آب میخورد ۸۰ هزار تومان، آنجا بود که این صحبت ملکه ذهنمان شد.یادم میآید وقتی یکی از رزمندگان به علت مجروح شدن آرپیچی را نیاورده بود با وجود گلولهباران دشمن اما مسیری را رفتم و ارپیچی را آوردم با خودم گفتم گلوله ۸۰ هزار تومان است ارپیچی که قیمتش بالاتر است.
سرنوشت سازترین عملیاتی که در آن حضور داشتید چه بود؟
عملیات والفجر ۸ و کربلای ۵ یکی از سرنوشتساز ترین عملیات دفاع مقدس بود، در والفجر ۸ از اصل غافلگیری استفاده کردیم اصلاً دشمن نفهمید ما چگونه در اروندرود برای عملیات برنامهریزی کردیم چرا که انجام عملیات در رودخانه به فکر کسی نمیرسید.۲۰ بهمن سال ۶۴ عملیات مهم والفجر ۸ بعد از یکسال برنامهریزی و رصد منطقه انجام شد، عملیاتی که در ساعتی که اروندرود طبق نوشته کتابها بیست سال یکبار آن هم ساعت ۱۰ صبح یک ساعت و بیست دقیقه ساکت بود.۲۵ هزار قایق برای عملیات آماده بود آن هم در روزهایی که ما نمیتوانستیم لباس غواصی وارد کنیم اما با ترفندهای مختلف توانستیم سه هزار لباس از سوریه بگیریم.سه هزار نیرو برای شکستن خط وارد رودخانه شدند اما به یکباره پروژکتورهای عراقی به مدت یک ربع روشن شد و ما تصور کردیم که عملیات لو رفته و خدا میداند که چه بر سر ما گذشت.کارمان شده بود دعا و گریه و توسل، هر جاگیر میکردیم به حضرت زهرا متوسل میشدیم و جواب هم میگرفتیم بعد از یک ربع پروژکتور ها خاموش شد و بعدها متوجه شدیم که هدفشان تست پروژکتورها بوده و از عملیات چیزی نمیدانستند.در عملیات والفجر ۸ یکی از بچهها که عرب بود تعریف میکرد وقتی بالای سر نیروهای عراقی رسیدیم با تعجب میگویند شما فرشته هستید چطور از رودخانه عبور کردید؟اینکه میگوییم عملیات سرنوشتساز چون باعث شد که پیشنویس قرارداد ۵۹۸ آماده شود، علت آن هم پیشرفت ما در عملیات بود.عملیات کربلای ۵ که کلید آن عملیات کربلای ۴ بود باعث شد که قطعنامه ۵۹۸ تصویب شود، در عملیات کربلای ۴ بچههای لرستان نقش بیبدیلی را ایفا کردند.
تاثیر شکست روی روحیه رزمندگان چگونه بود؟
ببینید نمیتوانیم بگوییم شکست ما در بعضی از عملیات عدم فتح داشتیم که اگر شکست بود قطعاً باید بخشی از سرزمینمان را به عراق واگذار میکردیم درحالیکه حتی یک وجب از خاک ما به دست دشمن نیفتاد.من چند بار مجروح شدم یکبار عملیات بدر و یکبار عملیات والفجر ۸ اما برایم مهم نبود و دوباره به عملیات برگشتم.
مهمترین نتیجه دفاع مقدس از نگاه شما؟
ما عراق را بیرون کردیم و اجازه ندادیم یک وجب از سرزمین به دست دشمن بیفتد و همین باعث شد قطعنامه 598 به نفع ما تصویب شود.اما نتیجه جنگ این بود که ما پیروز شدیم چون قبل از انقلاب در هر جنگی بخشی از سرزمین جدا شد و مهمتر اینکه صدام به هدف خود که براندازی جمهوری اسلامی بود نرسید.صدام با همراهی سازمان ملل و آمریکا آمده بود که انقلاب اسلامی را که او آن را یک شورش و نه انقلاب میدانست از بین ببرد اما به هدفش نرسید و این مهمترین نتیجه جنگ بود.
چرا میگویند هشت سال دفاع مقدس؟
اوایل جنگ تحمیلی بود، بعد جبهه حق علیه باطل اما حضرت آقا گفت دفاع مقدس، ببینید در حقوق ما یک دفاع مشروع داریم یعنی اگر جان، مال، ناموس و عرضت در خطر باشد و بخواهی از آن دفاع کنی آن دفاع مشروع و مقدس است.در جنگ هشتساله صدام با همدستانش به جان، مال و ناموس ما حمله کرده بود و هدفش این بود که عرض و آبروی ما را ببرد اما نتوانست.
به نظر شما عامل اصلی پیروزی ما در دفاع مقدس چه بود؟
قطعاً نقش بیبدیل امام در پیامهایی که میدادند که اگر این نبود همان ابتدای جنگ بازنده بودیم و موضوع دیگر اینکه آن روزها حرف دل بود و همه برای دفاع و شهادت میآمدند.آنجا ایمان حرف اول را میزد دعا و توسل زمزمه رزمندگان در سنگرها بود، در مقابل ما اما سنگرهای بعثی محل رقص و مشروب بود.
بعد از پایان جنگ شما به سوریه هم رفتید؟
بله ما ولایتی هستیم هر چه ولیفقیه بگوید وظیفه است انجام میدهیم.سال ۹۴ تا ۹۶ در سوریه حضور داشتم آنجا بود که متوجه دشمنشناسی سردار سلیمانی شدم. سال ۹۴ فرمانده پادگان حمزه در خان طومان سوریه بودم.
بعضی از ایثارگران از مشکلات گلایه دارند؟
ببینید، ما مدیون انقلاب و جنگ هستیم، دفاع مقدس باعث شد ما بیراهه نرویم در واقع کارخانه انسانسازی بود آنجا نوجوانان و جوانان زیادی ره صدساله را یکشبه طی کردند. پس گلایه و سهمخواهی مفهومی ندارد، ما کاری نکردیم فقط بهعنوان سرباز به وظیفه خودمان یعنی دفاع از کیان و ناموس عمل کردیم.
خاطرهای هست که شما را اذیت کرده باشد؟
سال ۶۱ بود بعد از چهل روز متوجه شدم پدرم از دنیا رفته است و خیلی از شنیدن این خبر ناراحت شدم.خاطره زیاد است اما شهادت فرماندهام حسین عبدی من را بسیار اذیت کرد. او وقتی متوجه ناراحتی من از مرگ پدرم شد برای آرامکردن من گفت ببین فلانی و فلانی شهید شدند و خودش بعد از ده روز شهید شد.
مولف کتاب در حوزه دفاع مقدس و دفاع از حرم هم هستید؟
بله سه کتاب با عنوان نقطه صفر مرزی، از بهشتی تا خان طومان و از خرمآباد تا حما.کتاب نقطه صفر مرزی که خاطرات دفاع مقدس است دو کتاب دیگر هم خاطرات حضورم در سوریه بهعنوان مدافع حرم است.من ۱۵۷ خطبه نهجالبلاغه را هم به نظم درآوردهام، ۶۰ ورقه شهر حماسی هم برای رزمندگان سرودهام اما فعلاً چاپ نشده است.
انتهای پیام /
منبع: خبرگزاری فارس
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار