خبرهای داغ:
فراز صادقی مقدم - فعال سیاسی

عدالت و خواص

«وسیعلم الذین ظلمو أی منقلب ینقلبون؛ کسانی که ظلم کردند، بزودی خواهند دانست که به چاه ویلی سرنگون خواهند شد» (شعرا/ 227)
کد خبر: ۸۵۰۰۱۵۰
|
۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۲
خبرگزاری بسیج:

«وسیعلم الذین ظلمو أی منقلب ینقلبون؛ کسانی که ظلم کردند، بزودی خواهند دانست که به چاه ویلی سرنگون خواهند شد» (شعرا/ 227)

مقام معظم رهبري، عدالت را درهم تنيده با دو مفهوم كليدي ديگر دانسته و شرط تحقق عدالت را در پيوند آنها با يك ديگر مي داند:” من مي خواهم اين نكته را عرض كنم كه اگر بخواهيم عدالت به معناي حقيقي خودش در جامعه تحقق پيدا كند، با دو مفهوم ديگر به شدت درهم تنيده است؛ يكي مفهوم عقلانيت است؛ ديگر معنويت. اگر عدالت ازعقلانيت ومعنويت جداشد، ديگر عدالتي كه شما دنبالش هستيد، نخواهد بود؛ اصلا عدالت نخواهد بود. عقلانيت به خاطر اين است كه اگر عقل وخرد درتشخيص مصاديق عدالت به كار گرفته نشود، انسان به گمراهي واشتباه دچار مي شود؛ خيال مي كند چيزهايي عدالت است، درحالي كه نيست؛ وچيزهايي را هم كه عدالت است، گاهي نمي بيند.
بنابراين عقلانيت ومحابسه، يكي ازشرايط لازم رسيدن به عدالت است. تا مي گوييم محاسبه وعقلانيت، عده اي مي گويند مواظب باشيد، دست ازپاخطا نكنيد، عقل را رعايت كنيد؛ مبادا يك حرف آن چناني بزنيد كه دردنيا آن طوري بشود؛ مبادا يك كارآن چناني بكنيد كه دنيا صف آرايي كند.اين ها عقلانيت محافظه كارانه است؛ من به اين اصلا اعتقاد ندارم. بنابراين اگر بخواهيد عدالت رابدرستي اجرا كنيد، احتياج داريد به محاسبه ي عقلاني وبه كار گرفتن خرد وعلم در بخشهاي مختلف، تا بفهميد چه چيزي مي تواند عدالت را برقرار كند واعتدالي را كه ما بناي زمين و زمان رابراساس آن اعتدال خدادادي مي دانيم ومظهرش در زندگي ماعدالت اجتماعي است،تامين كند.
عدالت بايد با معنويت همراه باشد؛ يعني بايد شما براي خدا واجر الهي دنبال عدالت باشيد؛ دراين صورت مي توانيد با دشمنان عدالت مواجهه ومقابله كنيد. البته معنويت هم بدون گرايش به عدالت، يك بعدي است. بنابراين معنويت وعدالت درهم تنيده است.
اين كه ما بگوييم عدالت رامطرح نكنيد، توليد ثروت رامطرح كنيد؛ بهانه راهم اين بياوريم كه بعد ازتوليد ثروت سراغ عدالت مي رويم، اين نمي شود. عدالت يعني امكاناتي كه دركشور هست، عادلانه وعاقلانه تقسيم كنيم نه عادلانه بي حساب وكتاب وسعي كنيم همين امكانات رابيشتر كنيم تابه همه بيشتر برسد؛ نه اين كه به قشر خاص و به دسته خاصي بيش تر برسد. اين وظيفه ازوظايف دولت اسلامي بود كه شما شعارش داديد؛خيلي هم خوب كرديد؛ دنبالش هم باشيد؛ متعهد به اين هم باشيد؛ واين اساس كار شما ست. (مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوري دكتر محمود احمدي نژاد ۸۴/۵/۱۲)

عدالت را واقعا محور همه برنامه ريزي هاي خودتان قرار دهيد وببينيد دربخشهاي مختلف چگونه مي شود آن را تامين كرد. دراين زمينه، به خصوص سازمان مديريت وبرنامه ريزي بقش خيلي زيادي دارد و بعد هم بخشهاي مالي واقتصادي دولت وبخش خدماتي وديگر بخش ها.” (ديدار با رئيس جمهور و هيئت وزيران ۸۴/۶/۸)

ايشان، اولين انتظار ملت از مسئولين را ملاحظه عدالت مي دانند و مي فرمايند:” دولت مردان وظائف سنگيني دارند كه بايد انجام دهند. ملت حق دارد اولين چيزي را كه از مسئولان انتظار دارد و توقع ميرود، ملاحظه ي عدالت باشد.براي تآمين عدالت كه بسيارهم دشوار است، بايد همه كار كنند؛ همه تلاش كنند. من اول سال گفتم: مسئله اقتصادي يك مسئله ي مهم كشور است. مسئله ي جنگ رواني دشمن يك مسئله مهم ديگر است. مسئله پيشرفت علمي هم مسئله سومي است كه براي ملت ما مهم است. ” (مراسم هجدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(ره) ۸۶/۳/۱۴)

ثابت شده که انسان نیازمند قانون است مثلاً کافیست فرض شود که در یک چهار راه شلوغ در یک شهر بزرگ، یک ساعت قانون راهنمایی و رانندگی نباشد ، روشن است که چه بدبختی ها و بی نظمی هایی پیش می آید . اما با تمام این اهمیت و ضرورت باید اضافه نمود که قانون با مقام والای نسان سازگار نیست . چراکه قانون معمولاً برای رفع تجاوز وضع می شود و انسان با آن مقام خلیفة اللهی متجاوز نیست ، قانون برای رفع ظلم وضع می شود و انسان اگر انسان باشد ظالم نیست و اصولاً انسان اگر انسان واقعی باشد ، قانون لازم ندارد . برای همین است که جامعه شناسان می گویند : افزایش قانون دلیل بر انحطاط اخلاقی انسانهاست .

در عین حال انسان هایی که صاحب قدرت هستند و دارای انحطاط اخلاقی  و از قدرت سو استفاده می کنند انسان هایی هستند قانون گریز و عوام فریب ، افرادی که نمونه ی آن ها حتی در جامعه اسلامی ما دیده می شود .

نمونه ای که امروز در جامعه اسلامی ما دیده می شود مهدی هاشمی پسر آیت الله هاشمی رفسنجانی است که برای قانون گریزی و شرکت در فتنه سال 88 و ... به دادگاه فرا خوانده شده که حالا چشم‌های عدالت پسند به دنبال این هستند که آیا این دادگاه سربلند بیرون خواهد آمد یا خیر؟ آیا می‌تواند اعاده حق کند؟ آیا می‌تواند نسبت به کسانی که دارای منصب، مقام و یا عنوانی هستند یا اتصال به قدرت و صاحبان قدرت دارند برخورد عادلانه‌ای انجام دهند یا خیر؟

مردم ما منتظر هستند تا ببینند آیا این دادگاه با متهم مذکور همانگونه برخورد می‌کند که مردم عادی حضور پیدا می‌کنند و هیچ پشتوانه‌ای ندارند؟

امیدواریم با اظهاراتی که مسئولین قوه قضائیه داشته‌اند این دادگاه براساس عدالت حکم و آنچه حق است را بیان کند تا مردم طعم شیرین عدالت را بچشند و احساس کنند جمهوری اسلامی مبتنی بر عدالت، نگاه به فرد یا منصب وی ندارد ، این آزمون خوبی است برای محک زدن قوه قضائیه و عدالت نظام اسلامی .

البته تا این جای ماجرا نیز به دلیل اتصال به قدرت با مهدی هاشمی به نرمی برخورد شده به طور مثال ایا اگر فردی دیگر جای مهدی هاشمی بود و این اتهامات را داشت آیا می توانست آزادانه زندگی کند و هر چند وقت یک بار برای توضیحات بابت کار های انجام شده به دادگاه فرا خوانده شود ؟

از طرف دیگر اجرا نشدن عدالت یا بهتر بگویم اجرا نشدن درست عدالت باعث به وجو آمدن جنگ روانی در جامعه می شود که دشمن از ان بهره برداری لازم را می کند . در پایان باید منتظر بود و دید که مهدی هاشمی با این همه تخلفات در نهایت در مقابل قانون زانو میزند یا با زانو به قانون لگد می زند .

طبق فرموده امام خمینی  تصویب قانون به تنهایی باعث ایجاد عدالت در جامعه نخواهد شد باید قوه ای باشد تا قانون را اجرا کند که در حال حاضر اجرای قانون در جامعه ما به عهده قوه قضایئه می باشد که تا این مرحله  زیاد سربلند نبوده چه در مواجه با افراد صاحب قدرت و وابستگان قدرت مثل مهدی هاشمی و چه در مواجه با پول شویی و اختلاس گری !

اجرای صحیح عدالت به دور از مسامحه برای خواص بازتاب های خوبی در جامعه نیز دارد  :

1. ضمانت حیات و بقاء جامعه

2. توسعه و ترقی جامعه

3. سعادت و بهروزی

4. از بین رفتن اختلاف طبقاتی

در دين مبين اسلام به مسأله‌ي عدالت به دليل اهميت و ارزش آن، تأکيد فراوان شده و در بعضي از آيات قرآن مسأله عدالت و عادل بودن خداوند مطرح شده است. از جمله آيه‌ي 18 سوره‌ي آل عمران که عادل بودن پروردگار را ذکر مي‌کند:

﴿شـَهـِد‌َ الله‌ُ أنـَّه لا إلهَ إلّا هو و الملائکـَة‌ُ و ‌ا‌ُولـُوا العِـلمِ قائما‌ً بـِالقِسط‌ِ﴾ «خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهي مي‌دهند که معبودي جز خداي يکتا که به پا دارنده‌ي عدل است، نيست».

اين آيه به عادل بودن و قيام به عدل به عنوان يک صفت مثبت براي خداوند اشاره مي‌کند. درقرآن نه تنها به عدالت پروردگار تأکيدشده، بلکه صريحاً ذات مقدس خداوند از ظلم و ستم منزّه دانسته شده است، زيرا ظلم قبيح است و فعل قبيح از خداوند صادر نمي‌شود.

خداوند نه تنها خود عادل است و نسبت به تمام بندگان خود با عدالت رفتار مي‌نمايد، بلکه براي اجراي عدالت وگسترده شدن عدل در سراسر هستي و در بين انسان‌ها پيامبران را با دلايل روشن و کتاب نازل فرموده است تا به بر ‌قراري عدل در جامعه بپردازند. خداوند در سوره‌ي حديد به اين مسأله اشاره فرموده است:

﴿لَقَد أَرسـَلنا ر‌ُسـُلـَنا بـِالبـَيّنات‌ِ و أ‌َنزَلنا مـَعـَهـُم الکـِتاب‌َ و الميزان‌َ لـِيقـُومَ النـّاس‌ُ بِالقِسطِ﴾ ؛ «ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها کتاب (آسماني) و ميزان [شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه] نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند.»

در اين آيه، هدف خداوند از بعثت پيامبران اجراي عدالت بين مردم ذکر شده و اين مسأله بيانگرآن است که عدالت و برقراري آن از اهميت والايي برخوردار است که خداوند أنبياي خود را که آنها نيز عادلند براي اين هدف متعالي مبعوث فرموده است. در آيات ديگري از قرآن نيز مسلمانان را به اجراي عدالت نسبت به يکديگر و سرلوحه قراردادن آن در تمام مسايل امرنموده است.

تعريف عدالت

عدالت در لغت به معني دادگری است. براي اين مفهوم تعاريف متعدّدي ارائه شده که به چند مورد آن اشاره مي‌نمایيم.

 امام خميني (ره)، عدالت را چنين تعريف نموده‌اند:

این که عدالت عبارت است از: حدّ وسط بين افراط و تفريط و آن از امّهات فضايل اخلاقيّه است، بلکه عدالت مطلقه، تمام فضايل باطنيّه و ظاهريّه و روحيّه و قلبيّه و نفسيّه و جسميّه است، زيرا که عدل مطلق مستقيم به همه معني است».

از نظر امام (ره)، عدالت ما درهمه‌ي فضايل اخلاقي است؛ زيرا به معني حدّوسط است و اشاره به خطّ مستقيم، اعتدال و راستي دارد و افراط (زياده روي) و تفريط (کوتاهي) هر دو به معني خروج از راه حقيقت بوده، رذيلت محسوب شده و در اطراف عدالت قراردارند.

راغب اصفهانی در کتاب مفردات می‌نویسد:

 «عدل، عدالت و معادله الفاظي هستند که مفهوم مساوات را اقتضا دارند. اين کلمات به اعتبار برابري دو چيز به کاربرده مي‌شود.»

مرحوم علّامه ی طباطبايي نيز عدالت را چنين تعريف کرده است:

«حقيقت عدل برپاداشتن مساوات است و برقراري موازنه بين امور، به طوري که هر چيزي سهم مورد استحقاق خويش را داشته باشد. پس عدل در اعتقاد آن است که به حق ايمان آورد و عدل در افعال فردي آن است که به آنچه سعادت او را تأمين مي‌کند عمل کند و از آنچه موجب تيره روزي اوست جتناب نمايد. عدل در ميان مردم آن است که هر شخصي‌ را در جايگاه مورد استحقاق عقلي و شرعي و عرفي آن قرار دهد».

 از نظر علّامه، مقصود از عدالت اين نيست که به طور مساوي با همه‌ي افراد رفتار شود، بلکه بايد شايستگي و لياقت افراد لحاظ شود و هرکس به آنچه که استحقاق آن را دارد برسد. علّامه در اين تعريف، به توضيح عدالت در اعتقاد، عدالت فردي و عدالت اجتماعي نيز پرداخته است.

استاد مرتضي مطهري در کتاب «عدل الهی » چهارمعني براي عدل ذکر مي‌کند:

موزون بودن (تناسب)، تساوي، رعايت حقوق افراد و اعطا کردن به هر ذي حقّ، حقّ او را، رعايت استحقاق‌ها در افاضه‌ي وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود يا کمال وجود دارد.

شهيد مطهري، عدل به معني تساوي مطلق را قبول ندارند و در اين مورد معتقدند که:

  «معني دوم عدل، تساوي و نفي هرگونه تبعيض است. گاهي که مي‌گويند فلاني عادل است منظور اين است که هيچ گونه تفاوتي ميان افراد قايل نمي‌شود. بنابراين، عدل يعني مساوات. اگر مقصود اين باشد که عدالت ايجاب مي‌کند که هيچ‌گونه استحقاقي رعايت نگردد و با همه چيز و همه کس به يک چشم نظر شود، اين عدالت عين ظلم است. و امّا اگر مقصود اين باشد که عدالت يعني رعايت تساوي در زمينه‌ي استحقاق‌هاي متساوي، البته معني درستي است. عدل ايجاب مي‌کند اين چنين مساواتي را و از لوازم عدل است».

شهيد مطهري معتقدند که معني عدالت، اعطا کردن حق به هر ذي حق است و اين عدالت متکي بر دو چيز است:

«يکي حقوق و اولويّت‌ها، يعني افراد بشر نسبت به يکديگر و در مقايسه با يکديگر، نوعي حقوق و اولويّت پيدا مي‌کنند، مثلاً کسي که با کار خود، محصولي توليد مي‌کند، طبعاً نوعي اولويت نسبت به آن محصول پيدا مي‌کند و منشأ اين ا اولويّت کار و فعاليّت اوست . ديگري خصوصيّت ذاتي بشر است که طوري آفريده شده است که در کارهاي خود الزاماً نوعي انديشه‌ که آن را انديشه‌ي اعتباري مي‌ناميم استخدام مي‌کند، آن انديشه‌ها يک سلسله انديشه‌هاي «انشایي» است که با «بايدها» مشخّص مي‌شود. از آن جمله اين است که براي اين که افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند بايد حقوق و اولويّت ‌ها رعايت شود و اين است مفهوم عدالت بشري که وجدان هر فرد آن را تأييد مي‌کند و نقطه‌ي مقابلش راکه ظلم ناميده مي‌شود محکوم مي‌سازد.» [تعريف ايشان اشاره به عدالت اجتماعي دارد].

در اسلام حقوق افراد محترم است و عدالت که براي حفظ حقوق افراد است، يک ارزش محسوب مي‌شود. طبق نظر استادمطهري، افراد مي‌توانند با کار و تلاش خود حقّي را به خود اختصاص دهند. رابطه‌اي که در اينجا بين حق و صاحب حق است يک رابطه‌ي فاعلي است، يعني فرد با فعل خود به وجود آورنده‌ي حق براي خودش است و عدالت حکم مي‌کند که حق و حقوق هر صاحب حقّي محفوظ و محترم باشد.

در مقابل مفهوم عدالت، ظلم قرار دارد. ظلم در لغت به معني ستم، بيداد، جور و جفا و کم‌کردن حق کسي است. به همان اندازه که عدالت، ارزشمند و فضيلت است، در مقابل آن، ظلم و ستم عملي غيراخلاقي، غيرانساني و قبيح شمرده مي‌شود. «حُسن» عدالت و «قُبح» ظلم به قدري واضح است که عالمان اخلاق آن را از «ذاتيات» عدل و ظلم به حساب آورده‌اند.

نتیجه گیری

بحث عدالت همواره مورد توجّه بشر بوده است و دليل توجّه بشر به آن، اين است که اجراي عدالت به عنوان يک دستور ديني از طرف خداوند سفارش شده و از طرفي انسان‌ها فطرتاً عدالت ‌خواه و دوستدار عدالتند. امامان : نيز در سخنان خود به اهميت عدالت و آثار آن اشاره نموده‌اند.

در رأس همه‌ي عدالت‌ها، عدل الهي است که به عنوان اصل اعتقادي شيعه مطرح است. خداوند عادل، عدل خود را در سراسر هستي گسترانيده است و انسان‌ها را نيز به اجراي عدالت و پرهيز از ظلم فرا مي‌خواند. اين عدالت در درجه‌ي اول بايستي در وجود خود انسان اجرا شود که به آن عدالت فردي مي‌گويند.

عدالت فردي به اين معناست که انسان بتواند در استفاده از قواي نفس خود (غضب، شهوت و وهم) حدّ وسط را در نظر داشته و از افراط و تفريط که در اطراف آن قرار دارند و هر دو رذيلت‌اند پرهيز نمايد. در صورتي که از قواي نفس به درستي استفاده شود ثمراتي براي انسان دارند، امّا اگر کنترل نشده و افسارگسيخته باشند انسان را به هلاکت مي‌کشانند. زماني مي‌توان از اين قوا به طور صحيح استفاده کرد که عقل بر آنها حاکم باشد و آنها را کنترل نمايد که در اين صورت هر سه قوهّ به اعتدال رسيده و عدالت به عنوان يک فضيلت اخلاقي در نفس انسان به وجود مي‌آيد.

جنبه‌ي ديگر عدالت بشري، عدالت اجتماعي است، به اين معني که انسان‌ها درصدد باشند عدالت را در سطح جامعه برقرارنمايند. عالمان اخلاق معتقدند که براي اجراي اين نوع عدالت لازم و ضروري است که افراد ابتدا در وجود خود عدالت را برقرار کنند و خود عادل باشند تا بتوانند درصدد ايجاد عدالت در ديگران و جامعه باشند. زيرا کسي که از ايجاد عدالت در وجود خودش عاجز است و نمی‌تواند قوای نفس خود را معتدل کند چطور می‌تواند درعرصه‌ای وسیع‌تر به عدالت رفتار نمايد.

نقش و اهميت عدالت فردي براي تحقّق عدالت اجتماعي را مي‌توان چنين بيان نمود که اگر همه‌ي افراد، به ويژه کساني که در اجتماع مسؤوليتّي دارند، عادل باشند و عدالت در وجود آنها به عنوان ملکه‌اي اخلاقي در آمده باشد، قطعاً در رفتار و عمل آنها تأثير خواهدداشت و در جايگاهي که قرار دارند عدالت را رعايت نموده و از ظلم به ديگران خودداري مي‌نمايند.

"سوره نسا آیه 135 "

 یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ اَنْفُسِكُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبِینَ اِنْ یَكُنْ غَنِیّاً اَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ اَوْلى‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ اَنْ تَعْدِلُوا

اى كسانى كه ایمان آورده‏اید ، قیام كنندگان دائمى به عدالت باشید و شهادتهاى شما براى خدا ادا شود ، اگر چه به ضرر خویشتن یا پدر و مادر و خویشاوندان تمام شود ، بدون تفاوت میان بى‏نیاز و نیازمند ، خداوند به نیازمندى و بى‏نیازى آن دو داناتر و شایسته‏تر است . از هوى پیروى نكنید تا عدالت بورزید.

 "سوره مائده آیه 8 "

وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ اَلاَّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ .

 عداوت گروهى شما را وادار نكند كه عدالت ننمایید . عدالت بورزید ، كه نزدیكتر به تقوى است و براى خداوند تقوى بورزید ، قطعا خداوند بكردار شما دانا است.

فراز صادقی مقدم - فعال دانشجویی


ارسال نظرات
پر بیننده ها