استقبال اصفهانی‌ها از شهدای غواص: نسلی از اروندهای ماهتابی آمدند

تعدادی از شاعران اصفهانی به مناسبت بازگشت شهدای غواص به شهرشان، زبان را معطر به یاد و نام این شهدا کردند.
کد خبر: ۸۵۵۳۳۴۲
|
۱۹ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۳

به گزارش خبرگزاری بسیج، گروه خیزش بیداری ادبی اخیراً با توجه به اهمیت نکات مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب درباره شعر و لزوم نگاه جدی‌تر به سخنان و بیانات ایشان، کارگروهی خودجوش متشکل از شاعران آیینی و ارزشی کار خود را با هدف ایجاد تحول در فضای شعر ارزشی و تحقق اهداف رهبر معظم انقلاب آغاز کرده است.

احمد بابایی، علی‌اکبر لطیفیان، میلاد عرفان‌پور، حامد خاکی، حسین صیامی، ایوب پرندآور و کمیل کاشانی هسته اولیه این کارگروه هستند. این گروه بداهه خود را درباره عکسی از رهبر معظم انقلاب در نماز عید فطر آغاز کرد و پس از آن به موضوعات مختلفی از جمله یمن پرداخت. تعدادی از شاعران عضو این گروه اخیراً بازگشت شهدای غواص به شهر اصفهان را موضوع شعر خود قرار داد و به یمن میزبانی اصفهان از میهمانانش، زبان را معطر به نام این شهدا کرد. سروده‌های جدید این گروه در این‌باره به شرح ذیل است:

ناصحی:

نیومد، دیر شد، دل بی‌قراره
یه عمره مادرش چشم‌انتظاره
یه ظرف آب تو دستاشه، می‌گه
که بچه‌ام آب بازی دوست داره

***

شبم تیره‌س، برام مهتاب آورد
برا مستی شراب ناب آورد
"مرام ساقیا تنهاخوری نیس"
برا زاینده‌رودم آب آورد

***

می‌گن غواص بود و موج، بردش
می‌گن یونس شد و شب کوسه خوردش
ننه ش باور نکرد و خاک رو کند
خودش از زیر خاکا در آوردش

***

علی‌اکبر رشیده مثل باباش
جوون مو شهیده مثل باباش
یه شو راهی شد و دل زد به دریا
اونُم غواص بیده مثل باباش

***

یکی ایمون به چشم تر می‌آره
یکی هی شک به این باور می‌آره
مو از دریا میام با دست خالی
یکی از خاک، ماهی در می‌آره

***

شبیه نور از چاهی دراومد
شتر از کوه با آهی دراومد
کجاس صالح ببینه از دل خاک
صد و هفتاد تا ماهی دراومد

***

می‌دونس من بهش وابسته‌م اومد
شنیده ناتوون و خسته‌م اومد
پسر می‌گن عصای دست می‌شه
سر پیری عصای دستم اومد

***

جوونم بی‌هوا برگشته از راه
کنار ماهیا برگشته از راه
علی‌اکبر فرستادم به جبهه
علی‌اصغر چرا برگشته از راه؟!

***

ننه‌ات یک عمره از خون، قوت داره
دل خسته تن فرتوت داره
گرفته تنگ خالیت و تو دستش
میگه ماهی مگه تابوت داره؟!

ایوب پرندآور:

بار دیگر کوچه لبریز از خیابان می‌شود
ابر می آید زمین سرشار باران می‌شود
فصل اسپند و گلاب و عود و قران می‌شود
بار دیگر شهر لبریز از شهیدان می‌شود

نسلی از اروندهای ماهتابی آمدند

باز هم از سمت دریا چند قایق آمده
باز هم تابوت لبریز از شقایق آمده
باز عاشق آمده بسیار عاشق آمده
البشاره البشاره صبح صادق آمده

پاره پاره مردهای آفتابی آمدند

از مسیر جبهه بوی یاس می‌آید بیا
عطر و بوی سوره والناس می‌آید بیا
دارد از کرببلا غواص می آید بیا
یکصد و هفتاد و پنج عباس می‌آید بیا

از خُم انگور، مستان شرابی آمدند

تشنه تشنه کشته‌اند و خسته خسته کشته‌اند
دست بسته پای بسته، دسته دسته کشته‌اند
پر شکسته، دلشکسته، چشم‌بسته کشته‌اند
مثل مادر زخمی و پهلو شکسته کشته‌اند

فاطمیون شهید انقلابی آمدند ....

ارسال نظرات