بشاگرد دیار مردمان سخت کوش گرما دیده/بشاگرد را دریابیم/10سال بی خوابی

هر گوشه از این کشور پهناور برای خود حکایتی دارد و داستانی شنیدنی که در برخی از مواقع پس شنیدن و خواندن آن ها ممکن است با خود قدری اندیشه کنیم؛ یعنی اینجا ایران است؟
کد خبر: ۸۷۱۸۵۹۵
|
۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۵
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج ، یکی از خبرنگاران به منطقه ای که شاید بارها اسم آن را شنیده باشیم رفته است و دیده ها و شنید های خود را برای ما به رشته تحریر درآورده است آنچه در ادامه می خوانید گزارشی است از این سفر:

این بار سفرمان را به بشاگرد شهرستانی در شمال شرقی هرمزگان با بیش از 40 هزار نفر جمعیت آغاز کردیم. بشاگرد منطقه ای کوهستانی در استان هرمزگان است که در سال 88 به شهرستان ارتقا پیدا کرد و هم اکنون با داشتن 2 شهر، سه بخش، 6 دهستان و بیش از 270 روستا و آبادی همچنان در محرومیت به سر می برد.

آفتاب در پشت کوه های سردشت مرکز شهرستان بشاگرد پنهان می شد که وارد این شهر انقلابی و ولایی شدیم دو عکاسی که همسفر ما بودند برای رسیدن لحظه شماری می کردند هنگامی که رسیدیم علی منتظرمان بود بعد از استقبال گرم با او به سمت روستای پاهتک محل زندگی او و خانواده اش رفتیم.

خانه علی کلبه ای کوچک از جنس شاخ و برگ نخل بود، خانه ای کوچک اما پر از صمیمیت! بعد از کمی استراحت همراه با او به سمت مسجد رفتیم هوا تاریک شده بود و چراغ های کوچه ها و نور ماه زیبایی روستا را چند برابر کرده بود مسجد در بالای تپه قرار داشت وارد مسجد که شدیم با سلام گرم روستائیان روبرو شدیم مدتی آنجا بودیم و با اهالی روستا گفت و گویی کوتان داشتیم به خانه برگشتیم و بعد از پذیرایی گرم خانواده علی، اولین شب زندگی در کپر را تجربه کردیم.

کار شروع شد صبح روز بعد آماده شدیم برای آشنایی با شرایط زندگی مردم بشاگرد خوابیدن شب قبل در کپر عطش ما را برای آشنایی با این مردم سخت کوش چند برابر کرده بود هوا خیلی گرم و گزنده نبود اولین روز از سفر را با رفتن به سمت روستای کوهستانی "رینن" آغاز کردیم.

فقر علت باز ماندن از تحصیل

با پیشنهاد راهنمایمان به خانه فاطمه رفتیم دختری که با از دست دادن پدر و مادرش با خواهر و دامادشان زندگی می کند کپر کوچکی داشتند و پشت کپر ساختمان نیمه کاره ای توجه ما را جلب کرد که خواهر فاطمه می گفت خانه مان است اما هزینه ساخت و اتمام آن را نداریم وارد کپر شدیم و اولین چیزی که توجه ما را در این محیط کوچک و گرم به خود جلب کرد عکس مقام معظم رهبری در میان وسایل قدیمی داخل کپر بود.

آنجا بود که فهمیدیم عشق و محبت به ولایت، فقر و محرومیت نمی شناسد این صحنه ای بود که بارها در کپر های مردم خون گرم بشاگرد مشاهده کردیم مردمانی با کپر های کوچک و با قلبی به وسعت ایران اسلامی.

اکنون فاطمه 14 سال دارد او دو برادر دارد که یکی از برادران او مشغول انجام خدمت مقدس سربازی است و دیگری به علت اختلالات ذهنی در مرکز نگهداری معلولین ذهنی بندرعباس بستری است.

خواهر فاطمه از مشکلاتشان گفت که یکی از آنها بسیار رنج آور بود بخشی ازهزینه نگهداری برادر فاطمه را سازمان بهزیستی و بخشی را که بالغ بر 400 هزار تومان بود خانواده آنها که درآمد خاصی ندارند و تنها درآمدشان از یارانه است پرداخت می کردند.

فاطمه که بعد از مرگ پدر برای ادامه زندگی نزد خواهرش آمده است امسال به کلاس دهم می رود اما خواهرش می گفت که به دلیل مشکلات مالی و نا توانی در پرداخت هزینه تحصیل شاید فاطمه دیگر نتواند درس بخواند.

10 سال بی خوابی

به روستای پاهتک برگشتیم علی پیشنهاد کرد به دیدار یکی از خانواده های همین روستا برویم و داستان عجیب آنها را روایت کنیم بعد از ورود به خانه با استقبال گرم آن ها مواجه شدیم و بعد از کمی گفت و گو متوجه بیماری عجیب مادری که سرپرستی خانواده را نیز برعهده داشت شدیم که نه تنها من بلکه فکر تمام همراهان را به چالش کشید.

کلثوم که بعد از فوت همسرش جای خالی پدر را برای تامین معاش فرزندانش پر کرده بود، 10 سال پیش برای دریافت مستمری کمیته امداد با پسرش سوار بر موتور به سمت شهر حرکت میکند در بین راه چادر کلثوم در چرخ موتور گیر کرده و به زمین میخورد از آن روز تا روزی که ما در خانه او حضور پیدا کردیم کلثوم یک ساعت هم نتوانسته بخوابد و این تصادف باعث شده بود او دچار بیماری نادری شود و دیگر خوابش نبرد پاهایش را نیز دچار آسیب شد داد و هزینه بالای عمل و فیزیوتراپی برای همیشه زمین گیرش کرد و پاهایش را نیز از دست داده است.

ارسال نظرات