شهید یزدان پناه خط شکنی خونین بال
رزمندگان استان کهگیلویه و بویراحمد در 8 سال دفاع مقدس از جنوب تا غرب رشادتهای زیادی به خرج دادند و همواره در خط مقدم جبههها از نخستین خطشکنان بودند.
این استان که در آن زمان کوچکترین و کمجمعیتترین استان کشور به شمار میرفت در اعزام رزمندگان به جبههها استان اول کشور بود و بیش از یکهزار و 800 شهید، 317 آزاده و بیش از هزاران جانباز تقدیم انقلاب، کشور و خط ولایت کرد.
اما در این هشت سال خاطرات تلخ و شیرین بسیاری بر جای مانده که همزمان با برگزاری اجلاسیه بزرگ شهدای استان در مهرماه امسال بازگو کردن آن خالی از لطف نیست.
یکی از این خاطرهها مربوط به سردار سرافراز اسلام شهید نورالله یزدانپناه است که برادر آن شهید والامقام بیژن یزدانپناه نقل میکند.
بیژن میگوید: نورالله که 16 سال از من کوچکتر بود از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود، آرزویش پیروزی اسلام و مسلمین بود و همچنین، یکی از دعاهای همیشگی وی سلامتی امام خمینی(ره) و نجات مستضعفین از چنگال فقر و فلاکت بود.
بر مبنای این گزارش، شهید نورالله یزدانپناه در شهر دهدشت تحصیل می کرد آن زمان هنوز سپاه تشکیل نشده بود. بعد از مدتی، ایشان به لوداب محل زندگیمان آمد و گفت: « نهادی به نام سپاه در حال تأسیس است و من قصد دارم در سپاه شهرستان گچساران مشغول به کار شوم» خودم در پاسگاه انتظامی لوداب کار می کردم.
خیلی خوشحال شدم و او را تشویق کردم. برای انجام هر کاری با من مشورت میکرد و من به ایمان و ارادهاش اعتقاد داشتم و تصمیماتش را محترم شمردم.
شهید یزدانپناه و شهید بیخشت پس از مشغول شدن در سپاه گچساران به کردستان اعزام شدند. اما مدتی از اعزام به مناطق عملیاتی جنوب نگذشته بود که خبر دادند ایشان زخمی شده است و من که در پاسگاه میمند کار میکردم با شنیدن این خبر سریع خودم را به گچساران رساندم.
مجروحیت نورالله خیلی جدی بود. مقداری از رودهاش به دلیل جراحاتی که داشت جدا شده بود و روده مصنوعی کار گذاشته بودند. با این حال چند روز بعد از بهبودی دوباره عازم میدانهای نبرد شد و اصرار اطرافیان برای به تعویق انداختن حضورش در جبهه بیفایده بود؛ البته دیگر به رفتارهای ایشان عادت کرده بودیم. هنوز بهبودی کامل پیدا نمیکرد که دوباره به جبهه بر میگشت.
شهید هر وقت به مرخصی میآمد، مأمور به خدمت بود؛ یعنی هیچ وقت تسویه حساب نمیکرد و از سال 59 تا 66 که در نهایت شربت شهادت را نوشید، هیچ وقت تسویه حساب نکرد.
با اینکه 11 بار مجروح شد و جانباز 55 درصد بود، ولی بسیار چالاک و سرحال بود، و روحیه خوبی داشت آن سان که هیچ کس باور نمی کرد ایشان 11 بار زخمی شده است و با وجود جراحات شدید، در انجام فعالیتها بسیار توانا بود.