معضل «بیکاری» فصل مشترک همه دولت ها در سه دهه اخیر

موضوع اشتغال آن قدر حاد شده كه به يكي از اصلي‌ترين معضلات جوانان براي تشكيل خانواده و ازدواج تبديل شده‌است.
کد خبر: ۸۷۷۴۴۹۴
|
۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۷

معضل «بیکاری» فصل مشترک همه دولت ها در سه دهه اخیر بوده است. معضلی که هر روز شکل تازه ای از مشکلات خود را در ابعاد اجتماعی و اقتصادی کشور بروز می دهد.

در این مقطع شاید بتوان گفت بیکاری در سخت ترین شرایط خود به سر می برد. جمعیت عظیمی از نیروهای آماده به کار، مهیا برای ورود به بازار کار هستند و این در شرایطی است که با نگاه واقع بینانه اقتصاد کشور زیرساخت های لازم برای ورود بیکاران به چرخه کار را ندارد.

رفع بیکاری همیشه به عنوان یکی از شعارهای اصلی منتخبان مردم در هر پست و مقامی بوده است. شعاری که البته فقط گاهی با جابه جا شدن آمارها حل شده است. باید گفت مقطع کنونی پیچ مهمی است که این معضل را به راحتی می تواند تبدیل به یک بحران عمومی کند.
بحرانی که تبعات منفی زیاد اجتماعی و فرهنگی را نیز به همراه خواهد داشت. مهمترین بحران را در انتخابات پیش رو می توان مشاهده کرد روز گذشته اما حسن روحانی، رئیس جمهور کشورمان بر خلاف رویه گذشته سیاسمتداران، به این معضل و ناتوانی حل آن اعتراف کرد.

وی بیکاری و عدم اشتغال را یک معضل بزرگ برای سراسر کشور دانست و گفت: امسال یک میلیون و ۲۰۰ هزار متقاضی شغل وارد بازار کار شدند که نمی توانیم پاسخگوی این تعداد متقاضی کار باشیم.
رئیس جمهور همچنین افزود: امسال برای اولین بار یک میلیون و ۲۰۰ هزار متقاضی شغل وارد بازار کار شدند اما توان ما برای اشتغال چقدر است؟ ما با امکانات فعلی حتماً نمی‌توانیم پاسخگوی این تعداد متقاضی کار باشیم لذا باید یک حرکت بزرگ برای رونق ایجاد شود و باید دعواهای کودکانه در کشور خاتمه یابد.
اما سوال اینجاست که چه عواملی تا به امروز باعث شده است که معضل بیکاری حرکت خود را به سمت یک بحران عظیم بدون وقفه ادامه دهد. استخدام های دولتی در سال های گذشته اگرچه تا حدی بخشی از این مشکل را پوشش می داد اما این امکان نیز بنا به دلایل گوناگون از نهاد های تصمیم گیر گرفته شده است.

با این وجود بیکاری گسترده بیشتر تاثیرش بر جوانان این مرز یوم است. جوانی که سال ها در پشت میزهای دانشگاه سپری کرده و با افزایش سن، امروز چیزی برای عرضه ندارد و با وجود مدارک دانشگاهی مختلف، بسیاری امکان دریافت یک پذیرش شغلی را هم ندارند.

سال ها اصرار سیستم آموزشی به جذب جوانان در رشته های کم کاربرد و بعضا بدون کاربرد در اقتصاد ایران و اشباع شدن بسیاری از رشته ها، وجود هزاران مهندس و دکتر در رشته های گوناگون، باعث شده تا کشور با انبوهی از تقاضاهای کار یک شکل و خاص مواجه باشد.

به نظر می رسد سالهاست که جوان‌ها در کشور ما ناپدیدشدند و افق امکان‌ها را به چشم دیده‌اند. در این چندین سال عمر رفته، شخصا من و دوستانم شاهد مشکلاتی هستیم که عبور از آن، چنان که هست و یافتن جایگاه خود در این سردرگمی درجا میزنیم. و شاهد گرایش فزاینده خودمان به تحقیر و تنزل چه از سوی خود و چه از سوی دیگران هستیم .

از سوي ديگر هميشه در ديگر كشورها به جوانان به عنوان پتانسيل اصلي نيروي كاري نگاه مي‌شود و بيشترين تلاش‌ها در جهت ايجاد اشتغال براي اين قشر است. به بيان بهتر در كشورهاي ديگر در ابتدا سعي مي‌كنند براي درصد بيشتري از جوانان شغل ايجاد كنند و بعد به ديگر اقشار اجتماع رسيدگي كنند.

با اين وجود دولت نهم و دهم كاري كرده‌اند كه حتي درصد بسيار بالايي از جوانان تحصيل‌كرده و يا كار بلد كشور بيكار باشند. مسلما عدم استفاده از پتانسيل اين قشر يكي از دلايل ركود در بخش توليد و صنعت و ديگر حوزه‌هاي كاري كشور است. اما همان طوری که مشخص است راهکار برون رفت از مشکل بیکاری تنها به یک عامل ویا یک نهاد مربوط نمی شود.

شاید کمی پیچیده به نظر برسد که حتی رویکردهای فرهنگی و سیاسی می تواند در ایجاد اشتغال موثر باشد. رونق اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی از جمله عوامل مهم در ایجاد اشتغال هستند که امنیت سیاسی و یک دست عمل کردن تمام گروه ها و جناح ها می تواند به حضور این سرمایه ها کمک کند.
.

متاسفانه اين موضوع آنقدر حاد شده كه به يكي از اصلي‌ترين معضلات جوانان براي تشكيل خانواده و ازدواج تبديل شده‌است. زماني كه جوانان از توان كاريابي و داشتن شغل برخوردار نباشند و يا سياست‌هايي در جهت بهبود زندگي آنها تدوين نشده باشد نمي‌توان انتظار داشت كه آنها به راحتي تشكيل خانواده دهند. از همين‌رو مي‌توان گفت كه دولت نهم و دهم نه تنها براي جوانان ايجاد اشتغال نكرده بلكه با سياست‌هاي خود ديگر ابعاد زندگي آنها را هم تحت تاثير قرار داده‌است.

در اخر سوال جوانان از مسئولان این است آیا اگر نظام آموزشی کشور این قابلیت و رسالت را داشت که از ابتدا استعداد و توانمندی های افراد را شناسایی و آنها را به سمت همان مشاغل هدایت می کرد، امروز با جوانانی مواجه می شدیم که با درجه تحصیلی کارشناسی تا دکترا مجبور شوند برای فرار از بیکاری به مشاغلی فرسنگ ها دورتر از تحصیلاتشان رو بیاورند؟

همچنین آیا کسی نمی تواند این مسئولیت را بر عهده بگیرد که به دانشگاه ها برنامه جذب سالیانه دانشجو بر اساس نیازهای روز بازار کار ارائه و از آنها در پایان هر سال تعدادی فارغ التحصیل تحویل بگیرد که دستکم ۵۰ درصد امکان جذب در بازار کار داشته باشند؟ آیا همچنان باید دانشگاه ها در رشته های مختلف دانشجو جذب کنند و مدرک بدهند، در حالی که سال هاست برای بسیاری از رشته ها در بازار کار جایی وجود ندارد؟ اگر سازمان و یا نهادی هر ساله نیازهای اقتصاد را رصد و به جوانان ورود به برخی رشته ها را توصیه کند و از تحصیل در برخی رشته ها منع ، امیدی به بهبود اوضاع در آینده نخواهد بود؟

محمد شمشیری
کارشناس ارشد جامعه شناسی

ارسال نظرات