یادداشت

کشت و صنعت مغان؛ ضیافتی برای پرخوری مدیران‏ وارداتی

شاید برای نسل جوان مغان دیدن حال و روز این روزهای کشت و صنعت و دامپروری مغان یا دیدن راهپیمايی اعتراض آمیز کارگران تازه بیکار شده آن چندان آزار دهنده نباشد، اما برای کسانی که عظمت دوران گذشته آن را دیده اند حتی اندیشیدن به اینکه این شرکت در حال احتضار باشد.
کد خبر: ۸۷۸۸۴۶۸
|
۱۷ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۱

به گزارش خبرگزاری بسیج از بیله سوار به نقل از صبح مغان، شاید برای نسل جوان مغان دیدن حال و روز این روزهای شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان یا دیدن راهپیمائی اعتراض آمیز کارگران تازه بیکار شده آن چندان آزاردهنده نباشد اما برای کسانی که عظمت دوران گذشته آن را دیده اند حتی اندیشیدن به اینکه این شرکت درحال احتضار باشد، تکان دهنده و غیرقابل باور می نماید و این واقعیت، نوشتن از این غول بیمار آذربایجان را برای هر کسی دشوار می کند. تا جایی که هر بار برای نوشتن از کشت و صنعت دست به قلم بردم، به خود نهیب می زدم کمی دیگر صبر کن، اوضاع در حال تغییر است، اندکی صبر سحر نزدی ...

در تمام سه سال گذشته که مدیریت جدید بر مسند نشسته است، انتظار می کشیدم که خبرهای خوشی از این مجموعه برسد:

- کشت و صنعت و دامپروری مغان از شمول اصل 44 خارج شد

- کشت و صنعت در سال جاری 500 نفر نیروری تازه استخدام کرد
-
کشت و صنعت امسال به سود آوری واقعی رسید

اما شواهد نشان می دهد چرخ کشت و صنعت بر همان منوال همیشگی می‏چرخد و چنین اخباری بخصوص خواندن آگهی استخدام دانش آموختگان کشاورزی و دامپروری و یا باغبانی در این شرکت بیشتر به یک رویا شبیه است.

البته بعضا اخبار تائید نشده ای از استخدام های پراکنده این شرکت به گوش می رسد اما اینکه نیروی لازم از چه مجرا و با چه مکانیزم و معیارهایی جذب می شود هیچگاه معلوم نشده است.

در عوض هر از چندگاهی عوارض این استخدامهای مقطعی در جایی دیگر و به یکباره در میان سفره های خالی کارگران بی پناه این شرکت بیرون می زند و 150 کارگر روزمزد از کار بیکار می شوند. گویی فرقی نمی کند که کدام گروه سیاسی بر سر کار باشد، بازگشت کشت و صنعت به دوران طلایی، به دیگر رویاهای ایرانی مثل کاهش قیمت خودرو یا مسکن و یا آرزویی دست نیافتی همچون ارتقا معیشت معلمان بسیار عزیز و ارجمند کشورمان پیوسته است.

شاید این روزها که با کمال تاسف چندین راهپیمایی را از سوی کارگران بلاتکلیف شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان را شاهد بودیم شما هم در یک بحث به اصطلاح کوچه بازاری در یک تاکسی یا یک قهوه خانه یا محل کارتان مشارکت داشته و جملاتی مثل: "بالا کشت و صنعتی چوخدان ساتیبلار گدیب" یا "اوزونو نه یه یورورسان؟ یرین نن دوران گلدی چاپدی یدی گتدی" یا "بالا کشت و صنعت اولوبدی قوی مه ییب لار بی شی قالا، آقاجیناجان ساتدیلار یه دیلر" و ... را شنیده یا گفته باشید.

بدون اینکه این قبیل نظرات را تائید یا رد کنیم باید بپذیریم واقعیت های ملموسی وجود دارند که زمینه شکل گیری چنین عقایدی را در قاطبه مردم بوجود می‏آورند. چند روز پیش شاهد صحنه جالبی بودم. مردی مسن و جا افتاده را در راهروهای بهارستان دیدم که برای ملاقات با نمایندگان استان اردبیل به همراه مشاورش حاضر شده بود و به دنبال راهی بود تا بتواند مجموعه کشت و صنعت را به مدت پنج سال اجاره نماید. میگفت حاضر است ده برابر سود سالانه فعلی این مجموعه را به دولت پیش پرداخت کند. بنده در خصوص امکان چنین سودآوری شکی ندارم. زیرا سود سه سال اخیر این مجموعه به زحمت به 15 میلیارد تومان می رسد و تنها اگر 18 هزار هکتار زمین آبی آن از قرار 4 میلیون در هر هکتار، جهت کشت به مردم اجاره داده شود، با کسر مالیات به رقمی حدود 200 میلیارد تومان سود خالص برای سه سال می رسیم که چیزی حدود 13 برابر سود سه سال اخیر کشت و صنعت و دامپروری مغان است. حال فعالیت واحد های صنعتی و باغات و ... بماند.

در واقع این مسایل را همه می دانیم و یکی از مرسوم ترین استدلال های طرفداران واگذاری این بنگاه اقتصادی به بخش خصوصی همین حساب سرانگشتی است که چطور ممکن است کشاورزان مغانی زمین های مزروعی را به قیمت هر هکتار 4 تا 6 میلیون تومان اجاره کرده و با صرف هزینه های کاشت، داشت و برداشت در کنار تهیه سم و کود و آب بها می توانند به سود دهی برسند اما مجموعه عریض و طویل کشت و صنعت و دامپروری مغان با 23 هزار هکتار زمین آبی، دیم و باغات و با وجود پرسنل متخصص و کارگران مجرب و علی رغم به خدمت گرفتن مشاورین کارگشته و متعدد از جای جای مملکت اسلامی، نهایت هنرش این بوده که سرجمع درآمدش با هزینه اش تقریبا برابری کند و نتواند یک دهم کشاورزان خرده پا سود دهی داشته باشد.

به راستی پاسخ این نقدهای خیابانی را در کجا می توان یافت که مدیر عامل، هیات مدیره و مشاوران کارکشته و متخصص ایشان از یافتن آن عاجزند؟

اجازه دهید از این تحلیل های به اصطلاح عامیانه اندکی فاصله گرفته و در میان اسناد و آمار مالی این شرکت کنکاش مختصری بنماییم. اسنادی که الحق و الانصاف دسترسی به آنها کاری بسیار دشوار و گاه ناممکن است و همین عدم شفافیت و پنهان کاری یکی از اصلی ترین عواملی است که مانند موریانه پایه های شرکت را ذره ذره سست کرده و به لرزه در آورده است. نکته ای که جالب توجه است اینکه در تمام ده سال گذشته که مورد بررسی مغان آراز قرار گرفته است آمار و ارقام کلان اعلامی توسط مدیران عامل و مسئولان وقت شرکت با آمار واقعی اختلاف داشته است. به طوری که اگر مبنای بررسی را مصاحبه های مسئولین در نظر می گرفتیم امروز باید شاهد تعداد 25 تا 30 هزار راس دام با تولید روزانه 300 تن شیر روزانه و احداث کارخانه دوم لبنیات و 5 واحد گاوداری دیگر ، تولید گندم متوسط 7 تا 8 تن در هکتار، افزایش سطح باغات به 5 هزار هکتار در کنار احداث سردخانه و سیلو جدید در کنار توسعه کشت و پروسس بذر و در نتیجه اشتغال زایی مجموعا 10 هزار نفری در این شرکت می بودیم اما واقعیت جیز دیگری است.

توجه تان را جلب می کنم به یک خبر که در سال های گذشته مدام تکرار شده است:

"افزایش تولید شیر مجتمع دامپروری کشت و صنعت و دامپروری مغان به 130 تن در روز"
مدیر عامل فقید شرکت مرحوم جعفر پور در سال 86 خبر فوق را اعلام می کند. پس از ایشان در سال 88 مدیرعامل وقت آقای فکور خبر از افزایش میزان تولید شیر به 133 تن در روز و افزایش میزان استحصال گندم به 6/6 تن در هکتار می دهد. در سال های بعدی نیز با اینکه مسئولان عوض می شوند اما این خبر تغییری نمی کند و خبر افزایش تولید شیر شرکت به 130 تن در روز مدام اعلام می گردد.

نمی دانم شاید ما معنا و مفهوم صحیح افزایش را درست متوجه نشده ایم که چطور ممکن است در طول ده سال 130 تن با وجود افزایش سالانه از جایش تکان نخورد و به قولی "ده دیغیم ده دیغدی" باشد. البته در مقاطعی این آمار تا 155 تن در روز نیز اعلام شده است اما به نظر می رسد که در طول این سالها همواره میزان شیر فراوری شده در کارخانه که مجموع شیر خریداری شده از دامداری های منطقه و شیر تولیدی خود شرکت است به جای شیر تولیدی مجتمع دامپروری اعلام شده است زیرا آمار رسمی نشان دهنده تولید روزانه 95 تا 110 تن شیر در این شرکت می باشد البته از میزان تولید 94 و 95 آمار دقیقی در دست نیست اما تخمین ها رقمی نزدیک به همین آمار است.

همین حکایت در مورد تعداد دام این شرکت نیز صدق می کند. در طول 10 سال گذشته تعداد واقعی دام ها چیزی در حدود 12 هزار راس گاو مولد، تلیسه و گوساله پرواری با 500 راس کم و زیاد بوده است. جالب است که همه مدیران در این سالها از خرید و وارد کردن چند هزار راس دام اصلاح نژادی و پر شیر به این مجتمع خبر داده اند اما هیچگاه این خریدها منجر به افزایش جمعیت گله نشده است.

گله 12 هزار راسی که در سال 84 وجود داشت پس از 10 سال علی رغم افزایش های سالانه ای که توسط مسئولان اعلام شده، تغییر چندانی نداشته است. این آمار برای سال 95 فعلا مشخص نیست ولی با توجه به عدم افزایش در درآمد شرکت انتظار نمی رود تغییر محسوسی را شاهد باشیم.

به نظر می رسد در تمام این سالها مدیران شرکت با توجه به عدم دسترسی افکار عمومی به اسناد و آمار رسمی شرکت و همچنین عدم بازخواست از جانب نهادهای نظارتی و وزارت جهاد کشاورزی همواره با فراغ بال به فعالیت پرداخته و مانند کبکی که سرش را به زیر برف فرو کرده باشد به ارائه آمار دلخواه و ذهنی خود پرداخته اند، غافل از اینکه نمی توان واقعیت را پنهان کرد.

روشن است که عدم سود دهی یا زیان ده بودن شرکتی که 12 هزار راس دام، یک کارخانه لبنیات 180 تنی و تعداد 5 کارخانه دیگر در کنار 23 هزار هکتار زمین مرزوعی و باغات مجهز به آبیاری قطره ای را مالک است، نمی تواند هیچ تفسیری غیر از حیف و میل داشته باشد. فرقی نمی کند سرمایه ها و درآمد این شرکت چه حیف شده باشد چه میل، مسببین آن را می توان در کنار متهمین به فساد و اخلال کلان اقتصادی محاکمه کرد. اغراق نمی کنم.

این که در کشور ما و برخی کشورهای دیگر محکومان فسادهای مالی کلان اعدام می شوند نشان دهنده جنایت کارانه بودن حیف و میل سرمایه های عمومی است و ما عقیده داریم این اقدام، گزاف نیست. زیرا در شرایطی که بیکاری و فقر ناشی از آن مسبب از هم پاشیدن زندگی های زیادی می شود و به اذعان مسئولان عالی نظام، آسیب های اجتماعی از قبیل اعتیاد، افزایش طلاق و رشد بزهکاری ریشه در فقر و بیکاری دارد، مگر می شود کسانی را که در راس بنگاهی با ظرفیت اشتغال 50 هزار نفری نشسته و در نهایت 2000 نفر را به انتخاب خود پوشش داده اند در جرایم و آسیب های اجتماعی ناشی از بیکاری آن 48 هزار نفر شریک ندید؟

در استان اردبیل اگر مردی به جرم دزدی محاکمه می شود، اگر زنی به جرم فساد اخلاقی محکوم می شود، اگر کودک طلاقی بدلیل مشکلات مالی از درس خواندن محروم می شود و به بزهکاری دچار می گردد، اگر کودکی سوء تغذیه دارد، مسئولان کشت و صنعت مغان، مسئولان عالی استان و وزیر محترم کشاورزی همه متهم اند. متهمان ردیف اول دوم و سوم اینها هستند و مرتکب جرم، متهم ردیف چهارم و متهم به معاونت در جرم است.

واقعیات به اندازه ای عیان است که اگر سازمان بازرسی استان به این امر ورود کرده و اسناد مالی 10 سال اخیر این مجموعه را بررسی نماید بدون شک به موارد متعددی از حیف و میل اموال عمومی خواهد رسید.

اجازه دهید یک نمونه کوچک را مثال بزنم. در سال 92 میزان درآمد کشت و صنعت از محل فروش حدود 1600 تن گوساله زنده و گوشت گوساله، مبلغ 6 میلیارد تومان بوده است. یعنی مبلغ فاجعه آمیز 3800 تومان برای هر کیلو گوساله زنده یا گوشت گوساله. طبق آمار بانک مرکزی گوشت گوساله در فروردین سال 92 مبلغ 29000 تومان بوده است که برای گوساله زنده مبلغی حدود 13000 تا 15000 تومان را می توان در نظر گرفت. حتی اگر تمامی دام فروش رفته را گوساله زنده در نظر بگیریم حداقل 14.5 میلیارد تومان در همین یک رقم توسط مسئولان وقت شرکت حیف شده و معلوم نیست توسط چه کسی یا کسانی میل گردیده است.

با بررسی اجمالی منابع و مصارف حسابهای سرمایه ای این شرکت در سالهای اخیر به نتایج تاسف بار بیشتری می رسیم. مقایسه میزان افزایش درآمد ناخالص شرکت (کل ورودی شرکت بدون محاسبه هزینه ها) با میزان افزایش قیمت محصولات تولیدی این شرکت از قبیل گندم، جو، بذر ذرت، ذرت دانه ای، دانه کلزا، اقلام میوه و مهمترین محصول شرکت که شیر می باشد نتایج عجیبی در بر دارد. از سال 87 تا 95 به استثنای سال 94 ، میزان افزایش درآمد ناخالص شرکت از متوسط میزان افزایش قیمت محصولات تولیدی در بازار کمتر بوده است. یعنی اگر شرکت می توانست میزان تولید خود را در طول این سالها ثابت نگه دارد و کاهش تولید نمی داشت، میزان درآمد بیشتری داشت.

با توجه به اینکه هر ساله شاهد اخبار افزایش تولید بوده ایم این مساله جای سوال دارد که علت این اختلاف درآمد چیست.

به عنوان مثال از سال 91 به 92 قیمت خرید تضمینی گندم (قیمت ها به تومان) از 395 به 720 (82 درصد)، ذرت دانه ای از 350 به 465 (32 درصد)، دانه کلزا از 755 به 1000 (32 درصد) افزایش داشته است و قیمت شیر نیز طبق آمار بانک مرکزی از فروردین 91 به فروردین 92 از 1400 به 2100 (50 در صد) افزایش را نشان می دهد.

در مقابل درآمد ناخالص شرکت از 101 میلیارد تومان در سال 91 به 130 میلیارد تومان در سال 92 افزایش می یابد که افزایشی کمتر از 29 درصد را نشان می دهد. این مقایسه برای سال92 و 93 نیز همین روند معیوب را نشان می دهد. قیمت خرید تضمینی گندم از 720 به 1050 (45 درصد)، ذرت دانه ای از 465 به 870 (87 درصد)، دانه کلزا از 1000 به 1900 (90 درصد) و قیمت شیر نیز طبق آمار بانک مرکزی از فروردین 92 به فروردین 93 از 2100 به 2400 (14 درصد)، افزایش را نشان می دهد.

در مقابل درآمد ناخالص شرکت از 130 میلیارد تومان در سال 92 به 172 میلیارد تومان در سال 93 افزایش می یابد که افزایشی کمتر از 33 درصد را نشان می دهد.

جالب است این سال که سال اول مدیریت مجموعه فعلی است نسبت به سال قبلتر خود نیز وضعیت سوال برانگیزتری دارد. اما در سال 94 در مجموع افزایش قیمت حدود 16 درصدی را در قیمت محصولات تولیدی شرکت را در مقابل افزایش درآمد 28 درصدی درآمد ناخالص شرکت شاهد بودیم که روند مثبتی را نشان می دهد. اما این افزایش درآمد منجر به سود آوری شرکت نمی گردد. سود شرکت از 3 میلیارد و 500 میلیون سال 93 به 3 میلیارد و 600 میلیون در سال 94 می رسد. یعنی به همان میزان که درآمد افزایش داشته هزینه ها نیز رشد پیدا کرده است.

فاجعه بارترین سال برای حسابهای سرمایه ای شرکت سال 95 می باشد که علی رغم افزایش حدود 10 درصدی قیمت محصولات، شاهد کاهش درآمد شرکت نسبت به سال قبل خواهیم بود.

در سال 95 مطابق بودجه مصوب شرکت درآمد ناخالص 36 میلیارد تومان افزایش و در مقابل بدهی شرکت از محل دریافت تسهیلات 48 میلیارد تومان افزایش را نشان می دهد. یعنی بدون احتساب 48 میلیارد تومان ورودی از محل دریافت وام، شرکت در این سال نسبت به سال گذشته 12 میلیارد تومان کاهش درآمد خواهد داشت یعنی

چیزی حدود 5 درصد کاهش درآمد.

در این میان مساله دریافت تسهیلات و نوسازی ناوگان ماشین آلات کشاورزی از این محل به موضوعی بحث برانگیز تبدیل شده است.

با وجود افزایش 55 میلیارد تومانی بدهی های شرکت از محل دریافت تسهیلات بانکی جهت نوسازی تجهیزات شرکت در طول سالهای 93، 94 و 95 ، نه تنها شاهد رشد چشمگیر سود دهی شرکت نیستیم بلکه به اذعان برنامه ریزان خود شرکت شاهد کاهش درآمد شرکت در پایان سال 95 خواهیم بود. یعنی کشت و صنعت از سویی بدهکار شده و از سوی دیگر کاهش درآمد دارد.

بنده به شخصه بسیار علاقمند بودم اظهار کنم لازم است فرصت بیشتری به مجموعه مدیریتی این بنگاه عظیم داده شود تا شاهد نتایج سرمایه گذاری های انجام شده باشیم ولی متاسفانه امیدی به تحقق این امر ندارم و دلیل این نا امیدی که تمام مغان را فراگرفته است، اندک حافظه ای است که خداوند از ما مردم مغان دریغ نکرده است.

با یاد آوری عملکرد مدیر عامل فعلی این شرکت در سالهای 83 و 84 و مقایسه آن با عملکرد دوره اخیر ایشان شاید بتوان گفت که امید به احیای این مجموعه سرابی بیش نیست.

برای روشن شدن منظورم توجهتان را به یک نقل قول جلب می کنم:

"در 18 ماه گذشته با پرداخت 12 میلیارد و 400 میلیون تومان، 550 نفر بازخرید، 350 نفر بازنشته، 328 نفر از طریق کار زیان آور بازنشته و تعدادی [368 نفر] از کارگران روزمزد حذف شدند که در مجموع 40 درصد نیروی شرکت تعدیل شد. در این مدت 13 میلیارد تومان از بدهی شرکت پرداخت و 720 میلیارد تومان از بدهی آن باقی مانده است."

تعجب نکنید! مدیر عامل محترم فعلی شرکت که خود یک نیروی بازنشسته است و اخیرا از بازنشسته کردن نیرو های متخصص شرکت به بهانه کارزیان آور انتقاد نموده است، خودش 11 سال پیش که هنوز بازنشسته نشده بود مطالب فوق را در جلسه تودیع خود از کشت و صنعت عنوان کرده است.

جای تعجب است کسی که با بازخرید و بازنشسته کردن 1228 نفر از نیروی ‏های متخصص شرکت و اخراج 368 نفر از کارگران روزمزد این شرکت نیروی کار آن را از 4000 نفر به 2400 نفر رسانده است چطور امروز خود، در جایگاه منتقد گذشتگان، از این کار انتقاد کرده و از کمبود نیروی متخصص ناله می کند ولی نامی از خویشتن که با عملکرد سالهای پیشین خود، مسبب اصلی وضع امروز است به میان نمی آورد؟

جالب است بدانید تعداد نیرویی که ایشان ظرف 18 ماه تعدیل یا اخراج کرده اند یعنی 1600 نفر، در تمام 11 سال بعد از ایشان بی سابقه بوده است و مجموع تعدیل نیرو در طول 11 سال بعد از دوره ایشان مجموعا 1400 نفر می باشد و نکته یاس آور تر اینکه هزینه بخشی از این تعدیل نیرو با واگذاری ماشین آلات کشاورزی و سنگین شرکت انجام شده است و در این مورد نیز ایشان باز منتقد و شاکی است که چرا گذشتگان ضریب مکانیزاسیون شرکت را پایین آورده اند.

برای کسانی که اقدامات دیروز ایشان را به خاطر دارند، سخنان امروزشان بیشتر به فکاهه و طنز شبیه است. به اعتقاد ما اگر مشکل کشت و صنعت تنها در نبود نیروی متخصص و ماشین آلات مکانیزه بود که در دوره مدیریت قبلی این حضرات، با وجود ناوگان مناسب مکانیزه و چهار برابر نیروی فعلی شرکت، باید شق القمر نموده و شرکت را احیا می نمودند که نه تنها چنین نشد، بلکه شرکت با 720 میلیارد تومان بدهی تحویل مدیران بعدی شد.

در واقع مشکل اصلی شرکت، مدیران و حلقه متملق و مجیز گوی مشاوران هستند که در حالی که 150 نفر از کارگران این شرکت بدلیل حقوق معوق و بلاتکلیفی شغلی خویش، در این پاییز سرد، مجبور به تحصن و راهپیمایی شده اند تا شاید برای مشکلاتشان گوش شنوایی پیدا شود، آنها آسوده خاطر از دنیای پیرامون خود، افکار عمومی را نادان و از همه جا بی خبر فرض نموده و مسبب حیف و میل های کلان شده اند و در فقدان نظارت کافی و سکوت نهاد های نظارتی در ده سال گذشته، با حاشیه اطمینان و قوت قلب درگوشهایشان پنبه چپانده و در گرمای دلپذیر مهمانسرای شرکت به خواب خرگوشی خود مشغول هستند.

به راستی این مدیران و مشاوران برای مدیریت به مغان نیامده اند!
آنها برای مهمانی آمده اند.

تحلیل حاضر بر مبنای اسناد رسمی دولتی از جمله بررسی حسابهای سرمایه ای شرکت کشت و صنعت مغان، لوایح بودجه سالیانه این شرکت و اسناد ارائه شده توسط سازمان خصوصی سازی تهیه و تدوین شده است و کلیه اسناد مذکور در دفتر نشریه موجود می باشد.

ارسال نظرات