1/کنگره ملی «5400 شهید استان کردستان

شهید محمد حاتم الوندیان

کد خبر: ۸۸۲۸۸۰۶
|
۰۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۱
به گزارش خبرگزاری بسیج از کردستان، یکی از دوستان و هم کلاسی های شهید محمد حاتم الوندیان خاطره ای از روزهای جبهه و جنگ و زمانی که دانش آموز شهید محمدحاتم الوندیان در دانشسرای شهید رجایی بیجار مشغول تحصیل بود را این گونه نقل می کند:

 

حال و هوای جنگ تحمیلی، وضعیت دانشسرای شهید رجایی بیجار را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده بود؛ فضای دانشسرا بیشتر شبیه فضای پایگاه های بسیج بود. بعضی از دانش آموزان با لباس بسیجی در محوطه دانشسرا رفت و آمد می کردند و صبحگاه دانشسرا بیشتر شبیه صبحگاه های نظامی بود.

 

بچه ها دانشسرا به کمک رزمندگان سپاه پاسداران پایگاه مقاومت دانشسرا را فعال کرده بودند؛ سنگرهایی که از گونی های مخصوص ساخته شده بودند و دیوارهای دانشسرا که با پلاکاردها و پوسترهای تبلیغاتی آذین بندی شده بودند. صبح ها برای انجام ورزش صبحگاهی به بلوار امام خمینی(ره) می رفتیم و نرمش را همزمان با اشعار حماسی و انقلابی فریاد می زدیم.

 

شهید محمدحاتم الوندیان از پیشکسوتان جبهه و جنگ در دانشسرا به حساب می آمد و دایماز خاطراتش در جبهه برای دانش آموزان تعریف می کرد.

 

روز بیستم دیماه سال 1364 بود که محمد حاتم من و چند تن از دوستان را جهت صرف شام به منزلش دعوت کرد و من به همراه تعدادی از بچه های انجمن اسلامی و دانشسرا به منزل محمدحاتم رفتیم. خانه ای ساده، اما با معنویتی غیر قابل وصف که وجود پدر و مادر پیرش که همچون دو شمع نورانی در آن شب و در میان بچه های بسیجی نور افشانی می کرد.

 

محمد حاتم بسیار شوخ طبع و زند دل بود، به طوریکه بعضی وقت ها بچه ها، حرف های محمد حاتم را جدی نمی گرفتند و می گفتند: محمد حاتم دارد با ما شوخی می کند. زمان خوردن شام فرار رسید و محمد حاتم سفره را در اتاق پهن کرد و چند قرص نان به همراه تعدادی نمکدان داخل سفره گذاشت و به ما گفت: بفرمایید.

 

ما که با محمد حاتم تعارف و رو در بایستی نداشتیم، با تعجب گفتیم: همین!

 

ـ بله، مگر رزمندگان ما که در خط مقدم جبهه و جنگ در حال ایثار و فداکاری هستند، غذایی بهتر از نان و نمک می خورند.

 

بچه ها این بار شوخی محمد حاتم را جدی گرفتند و شروع کردند به خوردن نان و نمک.

 

خنده های محمد حاتم ما را به خودمان آورد، محمد حاتم رو کرد به ما و گفت: باورتان شده است که من به دوستان عزیزم نان و نمک می دهم! فقط قصد داشتم به شما بگویم که رزمندگان سپاه اسلام در شریط سخت جبهه و جنگ گاهی وقتها حتی نان و نمک هم گیرشان نمی افتد که بخورند.

 

محمد حاتم بلند شد و از آشپزخانه شام اصلی را آورد و این بار بچهها با ذکر صلوات مشغول خوردن شام شدند.

 

بعداز اینکه سفره جمع شد، محمد حاتم از خاطرات جبهه و جنگ برای ما تعریف کرد. محمد حاتم آنچنان با حرف های دلنشینش ما را تحت تأثیر قرار داده بود که همه به گریه و زاری افتادیم. گریه بچه ها نشان دهنده غم فراقی بود که آنان را از دیدار حضرت دوست محروم کرده بود و شهادت تنها راهی که می توانسنت ما را به حضرت حق پیوند دهد.

 

شهید محمد حاتم الوندیان در روز دهم اردیبهشت ماه سال 1346 در روستای علی بدل از توابع شهرستان بیجار دیده به جهان گشود. شهید محمد حاتم الوندیان که دانشسرای شهید رجایی بیجار مشغول به تحصیل بود و به عنوان بسیجی در جبهه های حق علیه باطل نیز حضور داشت در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1364 در منطقه فاو عراق به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش در سال 1376 پس از عملیات تفحص به ایران اسلامی بازگشت.

ارسال نظرات