میدان پر فتنه امروز را بی‌مرشد و راهبر نمی‌توان طی کرد

دست پخت جنگ نرم را مشکل می توان شناخت مگر این که با بصیرت به مصاف آن رفت. در معذوریت گذشته گیر نکرد و حال و روز امروز افراد را ملاک سنجششان قرار داد.
کد خبر: ۸۸۳۵۴۸۸
|
۱۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶

جنگ نرم ، هجمه فرهنگی و جنگ روانی دشمن، همه سر و ته یک کرباسند . از در برانی از پنجره وارد می شود . هر لحظه به رنگی بت عیار در می آید . یک بار ردای سبز بر دوش و دیگر بار شال اخضر به گردن می آویزد تا مثل گرگی در لباس میش با پنبه به اصطلاح فرهنگ! سر از پیکر شریعت جدا کند و هر ارزشی که سرش به تنش می ارزد را از صحنه به در اندازد.

هر چند این حربه ها تازه نیست و به اندازه تاریخ عمر دارد اما از آن جا که جز با بصیرت نمی توان ردش را زد و بصیرت نیز کالای هر کوی و برزن نیست این عجوزه وسمه کشیده و هفت قلم آرایش نفاق کرده را هر کس توان تشخیص ندارد.

درست در شکاف همین بی بصیرتی ها و کور منشی هاست که از هر دری و هر راهی وارد می شود، خود را خودی نشان می دهد، با هزار حیله ادعای قوم و خویشی می کند تا خویش را قالب نماید، تا با شکار سر سفره، تیشه به ریشه هویت بزند و آن گاه که کار از کار گذشت نقاب از روی بر اندازد و روی زشت و صورت کریه مخفی داشته خود را عیان نماید.

می گویند بعد از شورای سقیفه بنی ساعده اول نفر ابوسفیان کذا و کذا بود که خود را به علی(ع) رسانید، دم از جانبداری از مولا زد . از تو به یک اشاره از من به سر دویدن گفت تا به زعم خویش نظر امام را به خود جلب کند تا با تیغ نفاق شقاق در امت محمد افکند. اما باطن سیاه معاویه بر بصیرت و نگاه ژرف علی علیه السلام کارگر نیفتاد و امام این حامی ناخوانده و این بازیگر شوم را به هیچ گرفت و او را مطرود نمود.

در آستانه عاشورا نیز بودند کسانی که با همین سلاح در گوش سید الشهدا می خواندند و ایشان را از ایستادگی در مقابل جور جبار زمان باز می داشتند با این برهان که آقا شما کار قیصر را به قیصر واگذارید و کاری به این کارها نداشته باشید . مگر می شود با قدرت فرزندان تا دندان مسلح آل امیه در افتاد و جان به عافیت از مهلکه این جماعت بیرون کشید.

در آن وادی وحشت نیز تنها بصیرت فرزند پاک زهرا بود که پرده از فتنه عظما برداشت و با 72 تن راست قامت به جهاد با خیل عظیم اشق الاشقیا قامت بست و شهادت را در دشت تفتیده نینوا به جان خرید تا جان از پیکر شریعت محمد مصطفی به در نشود و مزدوران زر و زور و تزویر چشم خوش باز نکنند و در ادامه این استقامت جایی جز زباله تاریخ برای خود نیابند.

این ها همه نمونه های جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است که چون گور کافر ظاهری پر حلل اما باطنی پر از شراره های آتش دارد.

امروز نیز حکایت همان حکایت است اما با لباس و سلاحی دیگر!

نفاق از در و دیوار می بارد. هر کس به هر دلیل با عدالت قهر می کند فوری جامه حقوق بشر می پوشد، خود را حامی انسان لقب می دهد، در فضای مجازی پیشکشی بیگانه، سایت و وبلاگ برای خودش دست وپا می کند. دم از حقوق مدنی و شهر وندی می زند. از کاهی کوهی می سازد. شایعات خود ساخته و بیگانه پرداخته را واقعی می خواند. همه را به حساب اسلام و انقلاب می گذارد و در این میان ساده لوحان و مزدوران و نهان روشان اهل نفاق به او می آویزند و از هر واژه حرفش، واژه ها می سازند تا دخل دولت و نظام و مسئولین مومن به ولایت و شریعت را به گمان باطل خود بیاورند.

از اکثریت سخن می گویند تا اکثریتی خیالی که به زور تبلیغ و شانتاژ جعل کرده اند را برحق بخوانند و اکثریت حقیقی را تبدیل به اقلیت کنند.

این ها با به کار گرفتن ترفند های تبلیغاتی و بهره بردن از فضاهای مجازی و تکنولوژی پیشرفته ارتباطات و با زور تکرار و تزویر تلقین سفید را سیاه و حق را باطل جلوه می دهند. با گام شیطان قدم در بیراهه ها می گذارند . در بوق تبلیغات استکباری می دمند، دستگاه قضایی کشور را وابسته به این و آن و غیر مستقل قلمداد می کنند، از زندانی ها قهرمان می سازند و خلاصه با مضلات افهام و مزلات اقدام طبق خطوات شیطان قدم بر می دارند تا مثل خوره به جان ستون نظام و انقلاب افتاده آن را از داخل تهی سازند.

حربه جنگ نرم از سلاح گرم خطرناک تر است. سلاح گرم دیده می شود. جای آن می ماند. تا مغز استخوان را می سوزاند . آمار قربانیان آن معلوم می شود . میزان تخریب آن را می شود اندازه گرفت.

اما سلاح نرم اول بیهوش می کند آنگاه می برد و می دوزد آن گونه که خود می خواهد. جای زخم آن را بعدها و مشکل می شود پیدا کرد. قربانی این سلاح را به سختی می توان شناسایی نمود مگر زمانی که پا به میدان گذارد و حرف دل خود را باز گو کند.

نمونه های این قربانیان را خلال یک سال گذشته بسیار دیدیم اما این که کی و کجا و چگونه این جماعت شکار شدند را در زمان خودش ندیدیم . به همین دلیل هم بود که رو دست خوردیم . کسانی که در چند دهه پیش از این یار و یاور انقلاب بودند را دیدیم از چه وادی وحشتی سر در آوردند. آن ها با هویت گذشته خود پا به میدان امروز گذاشتند و بسیاری غافل از این که در طی این چند دهه این جماعت سر در کدام آبشخوری داشته اند و چگونه اصالت دیروز خود را به ثمن بخس واگذار کرده‌اند. دل به آن ها سپردند! غافل از این که کالای ارزشمند دیروز در استحاله‌ای چند ساله از داخل خورده شده و چیزی از آن جز پوسته ای دروغین باقی نمانده است.

دست پخت جنگ نرم را مشکل می توان شناخت مگر این که با بصیرت به مصاف آن رفت. در معذوریت گذشته گیر نکرد و حال و روز امروز افراد را ملاک سنجششان قرار داد. اگر گذشته آدم ها ملاک بود نه حر، حربن یزید ریاحی می شد و نه امثال طلحه الخیر و سیف الاسلام سر از جبه زربافت طلحه و زبیر در می آوردند.

مگر می شود چرخ زمان که عده ای را در خود می پرورد و به آن ها چون آموزگاری درس حقیقت می آموزد و یا بر عکس چون موریانه ای به جان ها می افتد و گرفتار چرب و نرم جیفه دنیاشان می کند را نادیده گرفت و آن را متوقف و بدون تاثیر قلمداد نمود. آن هم موجودی چون انسان را که از اسفل السافلین تا اعلا علیین مجال برای صعود و سقوط دارد.

آن چه آدم ها را از اوج به زیر می کشد طعمه جنگ نرم است و آن چه انسان را از حضیض به اوج می برد استقامت در راه حق است . قربانیان جنگ نرم در تاریخ کم نیستند . همه آن هایی که در کوفه بین دو نماز پشت جناب مسلم سفیر پاکباز امام حسین(ع) را خالی کردند و تمام آن هایی که فرزندان پیامبر و اصحاب عاشورایی را در صحرای داغ کربلا تنها گذاشتند و ندای هل من ناصر ینصرنی امام زمان خود را نشنیده گرفتند، رجاله هایی که سجاده از زیر پای امام مجتبی کشیدند، خواصی که 25 سال سکوت را با عدم حضور خود به علی (ع) تحمیل کردند جملگی قربانیان جنگ نرم در سیاق زمان خود بودند.

جنگ نرم دشمن را دست کم نگیریم که بساط این جادوگر قرن را امواج شیطانی ارتباطات پیش روی ما گسترده است. میدان پر فتنه امروز را بی مرشد و راهبر نمی توان به سلامت طی کرد.

باید دست به دامان ولی خدا شد. پا جای پای او گذاشت، چشم از رفتار و گفتار و پندار او برنداشت تا بتوان خود را به سلامت به مقصد اعلا رساند. در هیچ مقطعی از تاریخ به اندازه امروز بشر نیاز به مردان خدا جو نداشته است. به حبل متین خدا باید چنگ زد و دست از دامن ولی خدا لحظه ای هم نباید برداشت.

در شب روزگار تنها بصیرت مرشدی خدایی است که به داد انسان می رسد. قدر این نعمت را بدانیم که عطیه بزرگ خدواند است.

کفران این نعمت نقمتی خواهد بود ابدی!

ارسال نظرات