ماجرای پیر مرد و فرزندانش و گله داری در آسایشگاه کهریزک

خبرگزاری بسیج: حدود سال های 79- 80 پیرمردی وارد دفتر مدیر آسایشگاه کهریزک شد و اظهار داشت: قصد دارد300 راس گوسفند از دارایی خود را به آسایشگاه هدیه کند؛ مدیر این مجموعه در برابر تصمیم سختی قرار گرفته و مانده بود که با این گله گوسفند چه کند!
کد خبر: ۸۹۰۷۴۶۲
|
۰۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۸

دکتر محمد رضا صوفی نژاد، مدیر آسایشگاه خیریه کهریزک، در مورد این ماجرا می گوید: یک روز صبح مرد سالمندی وارد دفترمن شد و پس از احوالپرسی و صحبت هایی، اظهار داشت که من تعداد 300 راس گوسفند دارم و در این روزهای آخر عمر خود می خواهم آنها را به این مرکز هدیه کنم؛ صوفی نژاد، ادامه می دهد: من از این جور موارد زیاد دیده بودم و می دانستم مدت زیادی نمی گذرد که مشکلاتی بوجود خواهد آمد؛ به همین خاطر با وجود مشکلاتی که در زمینه نگهداری این دام ها داشتیم قبول کردم و به او گفتم باز هم بروید فکرهایتان را بکنید و هر موقع تصمیم قطعی گرفتید تشریف بیاورید ما همیشه در خدمتگزاری حاضریم.

فردای آن روز مسئول دفتر من گفت که یک آقای جوان آمده و می خواهد شما را ببیند، از او خواستم مرد جوان را به دفترم دعوت کند، مرد جوان وقتی وارد شد با رفتاری ناشایست و با تحکم اظهار داشت که پدر ما عقل خودش را از دست داده است؛ در حالی که ما خودمان نیازمند هستیم، پدرم چوب هراج به زندگی خود زده و تصمیم گرفته تمام مال و اموال خودش را ببخشد و بخشی از این اموال گوسفندانی هستند که او وعده آن را به شما داده است.

مدیر آسایشگاه خیریه کهریزک، ادامه می دهد: من تا جایی که امکان داشته باشد وارد  مسائلی که مشکلات و اختلافات خانوادگی به دنبال دارد نمی شوم و گفتم که ما تمایلی به دریافت این هدیه نداریم و این تصمیم پدر خود شما بوده است.

  فردای آن روز پدر آنها با دفتر من تماس گرفت و گفت: با فرزندانم به توافق رسیدم. او گفت من به تمام فرزندانم خانه، ملک، ماشین، پول نقد و هر آنچه که سهم الارث آنها می شده داده ام اما آنها به همین تعداد گوسفند هم که برای امورات خودم نگه داشته ام چشم طمع دوخته اند و راضی به انجام این کار نمی شوند؛ با صحبت های زیادی که کردیم قرار شد این تعداد گوسفندان را هم تقسیم کنیم و از 300 راس گوسفند 150 راس به من رسید. او افزود: بچه هایم نامردی را در حق من تمام کردند؛ آنها هر چه گوسفند نر، خوب و شیشک بود را برای خودشان برداشتند و گوسفندان ماده را که ارزان قیمت تر هستند به من دادند. او تمام 150 گوسفند سهم خودش را به آسایشگاه هدیه کرد و من مانده بودم که با این گوسفندان چه کنم و آن ها را کجا نگهداری کنیم.

دکتر صوفی نژاد ادامه می دهد:

      هرچه خدا بخواهد همان می شود             هرچه نخواهند نه آن می شود

 از آنجا که نیت خیر و انسان دوستانه ای پشت این کار بود و این پیر مرد می خواست یک کار ثواب و باقیات صالحات برای خودش به جا بگذارد؛ تقدیر چنین رقم خورد که غالب گوسفندان حامله بودند و بعضا تعدادی از آنها دو قلو و چند قلو زایمان کردند و تعداد گوسفندانی که آن پیر مرد به آسایشگاه هدیه کرد خیلی بیشتر از آن 300 گوسفند اولیه ای شد که می خواست هدیه کند. بعد از این ماجرا ما به فکر افتادیم که خودمان گله داری کنیم و از محل نگهداری و پرورش گوسفندان بخشی از هزینه های آسایشگاه را تامین کنیم.

تبسمی از روی رضایت و ایمان به وعده های خداوند بر روی لبان مدیر آسایشگاه کهریزک نقش می بندد و اذعان می کند: خداوند در آیه 261 سوره بقره می فرماید: «مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند مانند مثل دانه‌ای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند از این مقدار نیز برای هر که بخواهد بیفزاید، و خدا را رحمت بی‌منتهاست و (به همه چیز) داناست». وقتی که کار خالصانه و برای رضای خداوند باشد و غل و غش در آن وجود نداشته باشد از هیچ به همه چیز تبدیل می شود و می بینید که ما هنوز از نسل گوسفندانی که آن پیرمرد به آسایشگاه هدیه کرد تکثیر کرده ایم و از آنها بره های زیادی تولید شده اند. اینها خواست خداوند بود که این مرد در سر راه ما قرار بگیرد و این اتفاقات رقم بخورد تا خودمان تولید کننده دام باشیم و در عید قربان مردم نیک اندیش در این مرکز حضور پیدا کنند و از این گوسفندان خریداری کرده و همینجا ذبح کنند و به آسایشگاه هدیه نمایند.

صوفی نژاد با اشاره به داستان حضرت یوسف و برادران او و عاقبت عزت و سر بلندی آن حضرت و سر افکندگی و حقارت برادرانش، می گوید: خیلی دوست داشتم بدانم که بر سر گوسفندان و اموال فرزندان این پیر مرد چه آمد چون شک نکنید که خداوند در این داستان هم پند ها و عبرت هایی قرار داده است که به احتمال زیاد فرزندان آن پیرمرد آن را تجربه کرده اند.    

  

گفت و گو: علی اشرف خانلری

 

 

 

ارسال نظرات