در گفتگو با آیت الله قرهی درباره نقش فقه حکومتی در تمدن سازی مطرح شد:

نخستین مرحله تحقق تمدن اسلامی علم و آگاهی نسبت به فقه حکومتی است

آیت‌الله روح‌الله قرهی موسس حوزه علمیه امام مهدی(عج) در گفتگویی درباره فقه تمدن ساز، الزامات و شرایط آن پرداخته است که این گفت‌وگو در ادامه تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.
کد خبر: ۸۹۱۳۶۱۹
|
۱۴ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۶

نقش فقه حکومتی در ایجاد تمدن اسلامی را بیان کنید.
ابتدا باید تعریف فقه، فقه حکومتی و تمدن اسلامی به درستی تبیین شود تا بتوان از ارتباط بین این دو کلید واژه صحبت کرد؛
تعاریف متعددی می‌توان از واژه فقه ارائه داد؛ فقه در اصطلاح به مجموعه تکالیف و احکام الهی که با هدف رشد و تعالی انسان تشریح شده، گفته می‌شود؛ به عبارت دیگر مطالبی که فقیه از آیات و روایات استباط می‌کند در اصطلاح فقه نام دارد.
به دانشی که به واسطه آن احکام شرعی اسلامی فردی که به وسیله روش‌های معین از منابع دینی استنباط می‌شود علم فقه گفته می‌شود، تعریف معروف دیگر از علم فقه این است؛ علمی که به واسطه آن احکام شرعی را از ادله تفصیلی که عبارت از قرآن، سنت، اجماع و عقل است به دست می‌آورند.
سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا علم فقه تنها به بیان تکالیف فرعی اکتفا می‌کند؟ جواب این است که فقه عمومیت دارد و می‌تواند در همه امور راه‌گشا و راهنما باشد، قید شرعی در تعریف فقه بیانگر این مطلب است که احکام فقه می‌تواند در تمام امور و شئون زندگی انسانها هدایت‌گر باشد.
قید ادله تفصیلی که در تعریف فقه آمد به این معناست که ادله تفصیلی یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع می‌تواند شامل تمام احکام در تمام زمینه‌ها شود، با این توصیف چه کسی می‌تواند در تمام امور هدایتگر و راهنما باشد؟ پر واضح است که آن کس که حاکم است می‌تواند به همه امور دسترسی داشته باشد، همانطور که در متون دینی اسلام دو ویژگی برای حاکم شرع و کسی که ولایت دارد، ذکر شده که آن دو ویژگی افتاء به معنای فتوا دادن و قضا به معنای قضاوت کردن است، بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب و ولی فقیه، رئیس قوه قضاییه را انتخاب می‌کند.
در حقیقت فقه با حکومت گره خورده است چرا که فتوا دادن و قضاوت کردن از شئون فقهی هستند.
حال باید گفت فقه حکومتی چیست؟ اعتقاد بنده این است که فقه حکومتی و غیرحکومتی ندارد در اصل تقسیم کردن فقه به فقه حکومتی و فقه غیرحکومتی تقسیم‌بندی درستی نیست، در دوران‌های قبل هم مردم فقیه را حاکم شرع می‌دانستند اما از آنجایی که در زمان گذشته حاکم شرع به معنای حکومت کردن بر مردم وجود نداشت فقه را بیشتر در جنبه‌‌های فردی آن می‌شناختند گرچه در آن دوران هم حکم حاکم اهمیت داشت برای مثال در موضوع رویت هلال ماه شوال، ملاک اعلان حکم توسط حاکم شرع است اگر کسی به صورت فردی قبل از اعلان حاکم شرع، هلال ماه را رویت کرد برای خود او ماه رمضان تمام است اما او نمی‌تواند این مسئله را اعلان کند این مسئله از شئون حاکم شرع است که ایشان هم از طریق ادله و براهینی که دارد در این مسئله حکم می‌کند.
آنچه که در اصطلاح به آن فقه غیرحکومتی گفته می‌شود مربوط به مسائل فردی افراد است اما فقه حکومتی در حوزه مسائل اجتماعی است که حاکم شرع در آن ورود پیدا می‌کند.
 

نقش فقه حکومتی در تمدن سازی اسلامی چیست؟ فرآیند تحقق تمدن اسلامی بر اساس فقه حکومتی کدام است؟

تا قبل از پیروزی انقلاب با این که در مباحث فقهی صحبت از فقه حکومتی بود اما به دلیل این که کسی آن را باور نداشت به این بخش از فقه پرداخته نمی‌شد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) این باور به وجود آمد برای مثال کتاب الجهاد، کتاب التجاره و مکاسب در فقه وجود داشت اما چندان به آن پرداخته نمی‌شد این بحثها خوانده نمی‌شد اما خیلی معنای عینی پیدا نمی‌کرد تنها کاربرد آن این بود که برخی از کسبه‌ها احکام خرید و فروش را می‌آموختند و به آن عمل می‌کردند اما این باور که احکام الهی می‌تواند در سطح جامعه جاری و ساری شود و قوانین جامعه بر اساس احکام پایه‌ریزی شود، وجود نداشت.
با وجود حکومت اسلامی ایجاد یک تمدن اسلامی امری طبیعی است و اساسا ایجاد و تکامل تمدن اسلامی تنها در گرو یک حکومت اسلامی امکان‌پذیر است.
فقه چندین ساحت مرتبط با تمدن اسلامی و در حقیقت تمدن انسانی را پوشش می‌دهد، تمدن اسلامی همان تمدن انسان‌ساز حقیقی است، یکی از ویژگی‌های تمدن اسلامی این است که رابطه انسان را با انسان و رابطه انسان را با خالق انسان عمیق‌تر می‌کند، در فقه اسلامی جامعه بشریت مورد بحث قرار می‌گیرد.
موضوع نقش فقه حکومتی در تمدن اسلامی از دو منظر قابل بررسی است؛ ابتدا این که آیا فقه در خصوص آداب و فرهنگ برنامه‌ای دارد و دوم این که فقه در مناسبت‌های انسانی و اجتماعی چه نظری دارد.
با نگاهی به بخش‌های مختلف فقه می‌توان جواب این سوالات را دریافت برای مثال در دسته‌بندی احکام فقه دو دسته وجود دارد؛ عبادات و معاملات، در بخش عبادات باب معاملات بحث می‌شود از این که معامله، حشر و نشر و نشست و برخاست با کفار، یهودیان و غیر مسلمانان چه شرایط و ضوابطی دارد، مثال دیگر حکم خمس یا زکات است که در نگاه اول یک عبادت فردی به نظر می‌رسد اما با دقت در مساله درمی‌یابیم که منفعت خمس و زکات جنبه اجتماعی دارد.
در تمام ابواب احکام فقه همچون کتاب التجاره، کتاب الرهن، مضاربه، ضمان، رساله، نکاح، وصایا، وکالت، وقوف، طلاق، ظهار، اقرار، جهاله، نذر، صید، ذباحه، اطعمه و اشربه، شهادت، قضا، قصاص، دیات، قتل و تقریبا تمام ابواب احکام شامل حکم حکومتی می‌شوند، فقه در همه ارکان جامعه ورود می‌کند احکام فقه انسان را به رشد و نمو حقیقی در جامعه می‌رساند و از این طریق یک تمدن الهی اسلامی انسانی را روی زمین برای بشریت بنا می‌کند این همان نقش فقه تمدن‌ساز اسلامی یا انسانی است.
 

شیوه تحقق تمدن اسلامی بر اساس فقه اسلامی در جهان چیست؟
نخستین مرحله از تحقق تمدن اسلامی در ایران و در تمام جوامع بشری علم و آگاهی است، آگاهی از علم فقه تنها مختص علما نیست، آحاد مردم جامعه باید بدانند فقه چیست و چه کاربردی دارد اگر کسی نداند نقش فقه در جامعه چیست چگونه می‌تواند به احکام فقهی تن دهد؟ بنابراین اولین مرحله تحقق تمدن اسلامی آگاهی از چیستی و چگونگی علم فقه است.
دومین مرحله تحقق تمدن اسلامی تشکیل دولت و حکومت اسلامی بر اساس مبانی دینی است؛ نظام و حکومت باید حقیقتا اسلامی باشد صرفا بر اساس نامی از اسلام نباشد، دولت پاکستان هم به اسم جمهوری اسلامی پاکستان است اما از اسم تا واقعیت فاصله بسیار است، اگر عناصر و روابط مستحکم بین فقه و نظام اسلامی به وجود نیاید دولت اسلامی حقیقی شکل نمی‌گیرد، امام راحل فرمودند جمهوری اسلامی در حال حاضر در این مرحله است که مقدمات زمینه‌ساز دولت اسلامی حقیقی را فراهم کند. اگر دولتها بعد از علم به مسائل فقهی به آنها تن دهند به این معناست که مسائل حکومتی را بر اساس احکام اسلامی حل و فصل کنند.

در تحقق تمدن اسلامی آرمان‌گرایی حائز اهمیت است، در حکومت اسلامی اهداف، آرمان‌ها و اصول اساسی مشخص است آرمان‌گرایی و تقید به اصول و مبانی دینی شرط اساسی تحقق تمدن اسلامی است بر خلاف برخی مکاتب مدرن که هر شیوه و روشی را برای رسیدن به هدف جایز می‌دانند در مکتب اسلام اینگونه نیست، مقام معظم رهبری(حفظه) ‌فرمودند نصرت الهی وابسته به این است که ما اصول الهی را حفظ کنیم.
این مساله مهم است که باور کنیم اصلاح‌گرایی در مبانی حکومتی باید بر اساس مبانی فقه پویا و فقه جواهری باشد، معنای فقه پویا کنار گذاشتن فقه جواهری نیست بلکه به این معناست که فقه جواهری که خاستگاه و مبنای انقلاب اسلامی است و راه برون‌رفت از ناهنجاریها را به ما می‌شناساند، باید مدنظر داشت، فقه اسلامی در حقیقت افراد را از برداشتهای اشتباهی که از دین دارند، بی‌نیاز می‌کند.

برای مثال در دعای عهده آمده است «مجدّداً لما عُطّل من احکام کتابک و مشیِّداً من اعلام دینک و سُننِ نبیِّک» خداوندا تعجیل کن در فرج امام زمان(عج) که احکام تعطیل شده کتابت را تجدید می‌کند و اعلام دین و روش‌های پیامبر(ص) را محکم می‌کند؛ با توجه به این عبارات معلوم می‌شود که اصلاح‌گرایی به معنای ناقص بودن دین نیست بلکه به این معنا است که گاهی مردم با برداشت‌های شخصی خود چیزی را به دین نسبت می‌دهند که جزء دین نیست و گاهی چیزی را از دین حذف می‌کنند که از دین است.
از دیگر مسائل مهم در تحقق تمدن اسلامی این است که باید مردم را در امر وارد کرد، از جمله مسائل دیگر داشتن نگاهی با خِرَد الهی در مباحث مختلف است.
 

موانع تحقق تمدن اسلامی چیست؟
اولین مانع تحقق تمدن اسلامی عدم آگاهی است، مانع دیگر در تحقق تمدن اسلامی، هرج‌ومرج در آراء را به عنوان یک اصل قرار دادن است، در هر امر مفیدی اگر چارچوب درستی برای آن امر تبیین نشود امکان نفوذ و انحراف افزایش پیدا می‌کند، مساله مهم تمدن اسلامی نیز از این قائده مستثنی نیست در تحقق تمدن اسلامی نیز باید چارچوب مشخصی وجود داشته باشد از طرف دیگر تعریف و چارچوب این مساله نباید غیردینی باشد تعریف‌های علوم اجتماعی رایج نمی‌تواند حقیقت این مساله را بیان کند متاسفانه گاهی افراد در تعریف تمدن اسلامی از علوم اجتماعی رایج و جهان‌بینی رایج استفاده می‌کنند؛ البته بررسی کردن تعاریف موجود و رایج منعی ندارد اتفاقا دانستن علوم اجتماعی رایج و برگزیدن احسن از بین آنها امری شایسته است خداوند در قرآن می‌فرماید «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم الالباب» شنیدن اشکالی ندارد به تعبیر قرآن باید تمام حرف‌ها را شنید و از بین تمام حرف‌ها بهترین آن را برگزید.

به نظر شما حوزه فعلی می‌تواند در زمینه تمدن اسلامی نظریه پردازی کند؟
حوزه‌ها نقش تعیین کننده‌ای در ایجاد تمدن اسلامی بر پایه فقه اسلامی دارند چرا که اساسا پایگاه استخراج احکام فقهی در حوزه است، شاید بتوان از پتانسیل دانشگاه و علوم دانشگاهی در روش ارائه تمدن اسلامی کمک گرفت اما جایگاه تبیین و تفسیر محتوا و بنیان تمدن اسلامی در حوزه‌های علمیه است.
برای مثال انتقال اطلاعات در دنیای امروز مانند گذشته که نامه، تلفن یا فکس بود نیست، امروز دنیای مجازی، اینترنت و فناوری‌های نوین برای انتقال اطلاعات مورد استفاده قرار می‌گیرد همین مثال در مورد ایجاد تمدن اسلامی نیز وجود دارد به این شکل که محتوا و اصول تمدن اسلامی در حوزه وجود دارد اما می‌توان برای انتقال این محتوا از روش‌های نوین استفاده کرد.
محتوا و اصول ایجاد تمدن اسلامی در حوزه به صورت بالقوه وجود دارد، بالفعل کردن این مبانی مستلزم انجام اموری است؛ مرحله اول این است که علما و بزرگان حوزه باید در این حیطه ورود پیدا کنند و مباحث فقه حکومتی و فقه تمدن‌ساز را تبیین کنند، در مرحله دوم آسیب‌ها و نقص‌های دوره چهل ساله نظام اسلامی را بررسی کنند تا بتوانند برای آینده برنامه‌ریزی دقیقی را براساس مبانی فقهی به دست آورند.
گام سوم همکاری بین حوزه و دولت به معنای حقیقی آن نه به معنای تنها ارشادی باید شکل بگیرد، لازم است مساله نظارت حقیقی حوزه بر رفتار و عملکرد دولت‌ها در مجلس شورای اسلامی بررسی شود کما اینکه حتی دست فقهای شورای نگهبان هم به آن صورت در امر نظارت باز نیست.
در مرحله چهارم بسیاری از امور کشور باید به دست افرادی سپرده شود که در زمینه فقه حکومتی و مبانی تمدن اسلامی فعالیت کردند و علم و آگاهی مقبولی در این راستا دارند.
مرحله پنجم این است که باید جامعه را برای ورود حوزه به مبانی تمدن اسلامی آماده کنند نه این که دولتها بیایند کارها را خراب کنند و این خرابکاری به نام حوزه تمام شود و در نتیجه آن مردم نسبت به حوزه بدبین شوند.
 

مقام معظم رهبری فرمودند با انقلاب اسلامی دو مرحله از ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است، اما دو مرحله دولت اسلامی و جامعه اسلامی باقی مانده است و ما در مرحله تشکیل نظام اسلامی متوقف شدیم. ویژگی دولت و جامعه اسلامی چیست؟ و چگونه می‌توان جامعه و دولت اسلامی را ایجاد کرد؟
اولین خصوصیتی که دولت را یک دولت اسلامی می‌کند این است که دولتها مبانی فقهی و دینی را باور داشته باشند اگر دولتها مبانی فقهی را باور نداشته باشند و تصور کنند فقه برای زمان گذشته است بالطبع چنین دولتی هیچ گاه دولت اسلامی نخواهد شد.
در دومین گام باید موانع اسلامی شدن دولت‌ها را شناسایی کرد به اعتقاد من ورود افرادی که به مبانی فقهی باور نداشتند و بالطبع عامل به این مبانی نبودند به بدنه دولت از جمله عوامل غیر اسلامی بودن دولت‌ها است متاسفانه ما دولت اسلامی به معنای حقیقی آن نداشتیم.

سومین قدم آماده‌سازی جامعه برای ایجاد یک تمدن اسلامی است متاسفانه ما جامعه را برای اسلامی شدن آماده نکردیم در مقابل حجم گسترده تبلیغات ضد دینی دشمنان اسلام کاری نکردیم و برای آحاد جامعه، اسلام حقیقی را تبیین نکردیم بنابراین این مسائل مانع از ایجاد یک دولت و جامعه اسلامی حقیقی شده است.

مبنع: پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل(http://vasael.ir/fa/news-details/6180/)

ارسال نظرات