به گزارش خبرگزاری بسیج، گروه فرهنگ و هنر ـ فاطمه ترکاشوند: مستند «قائم مقام» به کارگردانی علی صدرینیا و تهیهکنندگی محمدمهدی صفارهرندی که به تازگی رونمایی شده است، این روزها در صدر اخبار سینمای مستند کشور قرار دارد. هراسها و حساسیتهای بجا و نابجای پرداختن به تاریخ معاصر و علیالخصوص تاریخ انقلاب اسلامیرویکردی بود که برای دو یا سه دهه، عملا بازخوانی تاریخ را با فراز و نشیبهای بسیار مواجه ساخته بود. این درحالی است که پاک شدن حافظه تاریخی کوتاهمدت مردم از وقایع نزدیک میتوانست به همان اندازه خطرآفرین باشد که ارائه روایتهای جهتدار و بیگانه با گفتمان انقلاب اسلامی. هرچند در فضایی که روایت تاریخ انقلاب با نگرانیها و محافظهکاریها، روز به روز عقب میافتاد، خوانشهای غرضورزانهی ضدانقلاب در شبکههای ماهوارهای و بعضا در فضاهای سینمایی داخلی، جولان میداد و با ورود فضای مجازی به عرصه رقابت رسانهای، این تاخت و تاز حساستر هم شد. چگونه میتوان بدون یادآوری خاطرات قریبالوقوع به افکار عمومیانتظار داشت که تاریخ در جریان زندگی آنان وارد شده و نسل به نسل منتقل گردد؟ اما بالاخره توجه به این مسئله در دستور کار گروهی از جوانان دغدغهمند قرار گرفت؛ موضوعی که صدری نیا در گفتوگو با قدس این طور آن را مطرح میکند: «در طول کار، همه دغدغه ما این بود که چون تابه حال هیچ کار جامع و مستندی، در مورد شخصیت آیتالله منتظری و اتفاقات پیرامون زندگی ایشان که همگی جزو اتفاقات مهم تاریخ انقلاب هم بوده، ساخته نشده و همیشه هم از این بابت این خلأ احساس میشده، مستندی در این باره بسازیم.»
نسلسومیها پرچمدار بازخوانی بیهراس تاریخ انقلاب
اما شاید بتوان دهه نود را دهه شکوفایی روایتهای تاریخی در سینما دانست. بازشدن پای تاریخ به سینمای داستانی و مستند، هراس پرداختن به تاریخ را شکست و مخاطب را در واجهه مستقیم با آن قرار داد. در فضایی که حضور روایتهای غیرصادقانه و جهتدار، جا را برای باور افکار عمومیبه نص بدون سانسور تاریخ تنگ کرده بود، حالا جوانان نسل سومیانقلاب، پرچم تعهد به روایت متکی به تاریخ را برداشتهاند. مستند قائم مقام این مسئله را با استناد به آرشیوهای قدیمیو منحصربه فرد خود به رخ مخاطب میکشد و به فیلمهایی رجوع میکند که در مقاطعی ضبط شدهاند که شائبه دغدغهها و حساسیت سیاسی فعلی را منتفی میکند. این نوع مواجهه با تاریخ، مهمترین نقش را در جلب اعتماد مخاطب به صدق شواهد و استنادات تاریخی اثر بر عهده دارد. این مسیر، راهی بود که توسط شهید آوینی، هموار شد. در حقیقت او، بنیانگذار بومیسازی و طرح نظریهای در سینمای انقلاب اسلامیبود که سنگ بنای ورود بدون هراس به تاریخ را گذاشت و پذیرفتن اصل «قاب، انتخاب محدوده نگاه مولف است»، زمینه اعتماد معقول میان مدیریت فرهنگی و سینماگران را تامین کرد. حالا مخاطب میتوانست بر اساس نص تاریخ تصمیم بگیرد که باور به کدام تحلیل، معقول و منطقی است و با اشراف، خوراک فرهنگی خود را در این حوزه به راحتی تامین کند. درواقع اعتماد مخاطب عام، خصوصا در حوزه تاریخ سیاسی، سرمایه اصلی سینماگر محسوب میشود و اجتناب سازندگان از هدر دادن این سرمایه با محافظهکاریها، غرضورزیها و ضعفهای علمیخوانش تاریخ، استراتژیکترین انتخاب مولفان خواهد بود.
اعتماد مخاطب، سرمایه مستندساز
اثر با استناد به شواهد بیخدشهای از زندگی مرحوم منتظری، به خوبی از پس تصویر کردن شخصیت برمیآید و مخاطب به سادگی قانع میشود که سطح ادبیات و مدل برخورد وی، مناسب جایگاه قائم مقام رهبری جمهوری اسلامینبوده است و این سوال به شکلی هوشمندانه طرح میگردد که چه کسانی و با کدام انگیزهها زمینهساز این اتفاق شدند. موضوعی که هم در خاطرات آرشیوی ناطق نوری مورد اشاره قرار میگیرد و هم با نمایش سخنرانیهای رسمیوی هر تردیدی را کنار میزند. شخصیتپردازی ملموس مستند از سوژهاش، آن قدر شفاف و درست در قالب روایت قرار میگیرد که تغییرمواضع مرحوم منتظری، به هیچ وجه مخاطب را با علامت سوال مواجه نمیکند و به راحتی درک میکند که مسئله آبرو و «تحت فشار بودن از سوی بیت» آن قدر جدی است که تغییر مسیر این شخصیت را اجتنابناپذیر میسازد. اصرار نابجا یا «لجاجت» بعد دیگری است که شنیده شدنش از زبان فرزند مرحوم منتظری، جایی برای خلل و خدشه باقی نمیگذارد. احمد منتظری صراحتا در نقل خاطرهای از پدر خود، اذعان میکند که با وجود اصرار او مبنی بر نوشتن نامهای به امام در عذرخواهی و فاصلهگذاری با مواضع عناصر مشکوک بیت خود، وی توصیهها را نادیده میگیرد و همین مسئله او را در ادامه دادن به این مسیر ناگزیر میکند. با این حال اما مستند قائم مقام در رعایت استراتژی جلب اعتماد، در برخی وجوه روایی گهگداری، روی دستانداز میافتد. تغییر موضع مرحوم منتظری نسبت به آمریکا که در مصداق تسخیر لانه جاسوسی در ابتدای انقلاب نسبت به واپسین سالهای عمرش در جملهای از نریشن در اواخر فیلم مورد اشاره قرار میگیرد، یکی از نمونههایی است که به سادگی میتوانست با این رویکرد، به نحو جاافتادهتری به سمت مخاطب هدایت شود. به هر صورت چینش درست اطلاعات و ارائه به موقع دادهها در جای خود، میتواند در تبدیل کردن مستند به اثری هوشمندانهتر موثرتر از هر ابزار دیگری عمل کند. علاوه بر مسئله دستاندازهای روایی، انتخاب موسیقی فیلم را نیز میتوان یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم دانست. موسیقی پرحجمیکه گاه از نریشن در انتقال پیام جلو میزند، میتواند در جدا کردن مخاطب از فضای فیلم تاثیر ناخودآگاهی ایجاد کند. با تمام اینها اما، قائم مقام را میتوان یکی از موفقترین مستندهای سیاسی سالهای اخیر دانست. آن هم مستندی که با ورود به خوانش تاریخی آن هم در مقطعی حساس و انتخاب سوژهای چالشی، میتوانست محلی برای جدال و منازعه باشد. اگرچه روزنامه شرق در گفتوگو با عمادالدین باقی، زیبندگی عبارت «بدون سانسور» را موکول به انتشار آلبوم متن کامل همه مصاحبههای موافقان و مخالفان کرده است، اما باید گفت که در این مستند، رجوع به تاریخسازان به جای تحلیلگران را برای روایت تاریخ، میتوان کارآمدترین ابزار مستند و درستترین رویکرد سازندگان آن دانست که در نهایت، عبارت «بدون سانسور» را شایسته آن میسازد.