راز شهادت و عاقبت به‌خیری از زبان پدر سه شهید

پدر از جایگاه شهید حمید دقیقی خاطره‌ای نقل کرد و گفت: ...
کد خبر: ۸۹۶۲۹۰۷
|
۲۵ آذر ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۱

به گزارش سرویس بسیج پیشکسوتان خبرگزاری بسیج،   جمعی از مسئولین سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت طی سفر به شهر کاشان و دیدار با خانواده شهید عباس کریمی در حالی که به دنبال مسجدی برای خواندن نماز بودند با مغازه پدر شهیدان دقیقی روبه رو شدند و همین مسئله فتح باب گفت‌وگو و احوالپرسی از پدر بزرگوار شهیدان شد.

تصاویر 3 فرزند شهید خانواده دقیقی بر دیوار مغازه در کنار عکس امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به چشم می خورد، پیر مردی ساده و دوست داشتنی متولد 1314 که با وجود سن بالا به کار خیاطی مشغول بود با روی خوش از ما استقبال کرد و با ما به گفتگو نشست و خاطراتی از فرزندانش برای ما نقل کرد.

پدر شهیدان دقیقی از عملیات هایی که فرزندانش در آن به شهادت رسیدند، گفت: حمید اولین پسرم بود که در سال 59  و در عملیات شکست حصر آبادان شهید شد، مجید در عملیات کربلای 5 و مجتبی در عملیات کربلای 8 شهید شد.

پدر شهید از جایگاه شهید حمید دقیقی خاطره ای نقل و گفت: شب به خدا گفتم دوست دارم بدانم جایگاه پسرم حمید چگونه است، آن زمان یک کارگر داشتم انسان دل پاکی بود، صبح من را دید و گفت: دیشب خواب حمید را دیدم به من گفت به بابا  بگو این قدر به فکر جای من نباشد و شهید جای خودش را به من نشان داد، منزل خیلی بزرگ و درب بزرگ آسمانی رنگ داشت، داخل شدم شهید حمید به من گفت: این غرفه شهید مطهری است، این غرفه شهید مفتح است، این هم غرفه من است و به من توصیه کرد نماز اول وقت را فراموش نکنید.

 پدر شهید از ملاقاتش با شهید حمید دقیقی  در خواب خاطره ای بیان و اظهار داشت: یک شب من از خواب بیدار شدم، حمید را با لباس پاسداری و پوتین و چراغ قوه به دست در حالی که نصف صورتش قرمز بود دیدم، من که بسیار تعجب کرده بودم و صلوات می گفتم، نتوانستم با حمید صحبتی کنم، حمید لبخندی روی لب داشت و بعد از زمان کوتاهی به صورت نور شد و در عکس امام خمینی(ره) محو شد. بعد از آن دیگر خوابم نبرد، آن شب برادر خانم حمید هم در اتاق من خوابیده بود، ایشان هم دقیقا همان خواب من را دیده بود. به من گفت آقا حمید آمده بود اینجا در حالی که چراغ قوه دستش بود و لباس نظامی پوشیده بود، می خواستم شما را بیدار کنم که حمید مثل نوری در عکس امام خمینی(ره) محو شد.

 پدر شهید ایمان و تقوای پسرانش را به خاطر لقمه ی حلال دانست و از عبادت های فرزندانش خاطره ای بیان کرد: پسرانم شب که می خوابیدند، نصف شب بیدار می شدند و نماز شب می خواندند و گریه می کردند، من که می رفتم پیش پسرانم می دیدم پاهایشان را جمع کرده اند به آنها می گفتم چرا پاهایتان را جمع کردید، آنها می گفتند: همه جا محضر خدا است.

در پایان این دیدار سردار کریم پور به پاس قدردانی از زحمات این پدر بوسه ای بر دستان این پدر فداکار زد.

 

 

ارسال نظرات