به گزارش خبرگزاری بسیج، پویا کربندی در جوان نوشت: توی تاکسی نشسته بودم و به جز رادیو که صدایش از ته چاه میآمد، صدایی به گوش نمیرسید. راننده انگار یاد خاطره خندهداری افتاده باشد، ناخودآگاه خندهاش گرفت و بیمقدمه گفت: «یارو خیلی گشنهش بود، از پشت شیشه رستوران نگاه میکنه میبینه یکی داره کباب میخوره! با انگشت میزنه به شیشه! یارو میگه: چته؟ میگه پیاز هم بخور!» بعد با خنده به من نگاه کرد و منتظر واکنش بود. با اینکه این جوک را چندین بار شنیده بودم ولی برای احترام لبخند زدم. ظاهراً لبخندم راضیاش نکرده بود و از آینه وسط به مسافرانی که عقب نشسته بودند نگاه کرد و دنبال واکنش بهتری میگشت. از مسافران عقب هم که ناامید شد، دوباره به من نگاه کرد و گفت: «دلمون به همین جوکا خوشه وگرنه تو این ترافیک اگه بخوام همهش آه و ناله کنم که شب دیگه اعصابی واسهم نمیمونه با زن و بچهم حرف بزنم.»
یک مرد میانسال که عقب نشسته بود، گفت: «اینا قبلاً جوک بود آقا. الآن که شما داشتی تعریف میکردی من توی ذهنم داشتم فکر میکردم آخرین باری که رفتم رستوران کی بود!»
راننده از اینکه بالاخره یک نفر به حرفهایش واکنش نشان داده ذوقزده شد. با لبخند دوباره به آینه نگاه کرد و گفت: «آقا مشکلات رو که همه دارن ولی هر چقدر سخت بگیریم خودمون بیشتر اذیت میشیم.»
مرد میانسال گفت: «احساس میکنم ما مردم، همون آدمی هستیم که گشنه پشت شیشه رستوران ایستاده و مسئولان و رئیسجمهور هم همون آدمی هستن که داره غذا میخوره! ما گشنه اون بیرون ایستادیم و جوک میگیم و تیکه میاندازیم و تنها حرفی که به ما میزنن همینه: «چته؟!» نه معنی گشنگی رو درک میکنن، نه میدونن که ما تو این سرما چی میکشیم، نه حاضرن یه لحظه از جای گرم و نرمشون بیان بیرون و ببینن که به جز هوا زندگیهامون هم خیلی سرده، خیلی. به نظر من اینجاش خندهداره که من و امثال من که معیشتمان لنگ است این پشت ایستادیم و داریم با غم و ناراحتی به اون آدم میگیم پیاز هم بخور خودمون بهش رأی دادیم!»
آقای روحانی عزیز! ما همه این بیرون در سرما ایستادهایم. از بدبختیهایمان جوک میسازیم و میخندیم و هنوز به سختی تلاش میکنیم به دولت شما، امید داشته باشیم. آقای روحانی عزیز! ما همه این بیرون در سرما ایستادهایم، یا فکری به حال ما بکن تا عیشی از معیشتمان ببریم یا همانجا بدون اعتنا به ما، پیاز هم بخور!