بزرگترین استقبال تاریخ چگونه برگزار شد؟

در داخل محوطه‌ بهشت زهرا مأموران انتظامی مخصوص که از میان توده‌ مردم برگزیده شده بودند مستقر شدند و وسایل نقلیه و افراد را مورد بازرسی قرار می‌دادند و پس از کنترل دقیق به آنها اجازه‌ ورود داده می‌شد. این تمهیدات امنیتی کارساز شد، چرا که دقایقی قبل از آغاز سخنرانی امام سه مرد مسلح در نزدیکی جایگاه ‌ایشان توسط مردم دستگیر شدند.
کد خبر: ۸۹۸۳۲۴۸
|
۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۲
 
 

 

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ هواپیمای امام خمینی در ساعت 8:45 دقیقه 12 بهمن ماه 1357 در باند فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست و از همان لحظه، برنامه های کمیته استقبال شروع شد.

اولین تمهیدی که کمیته استقبال اندیشیده بود، تامین امنیت و حفاظت از امام و مردم بود که می بایست افراد و گروههایی عهدهدار این مهم میشدند که سابقه نظامی داشتند. از این رو تامین امنیت بیشتر به گروه نظامی صف سپرده شد. هرچند گروههای دیگری همچون سازمان مجاهدین خلق(منافقین) هم سابقه نظامی داشتند اما به دلیل آنکه نیروهای انقلابی به آنها اعتماد کامل نداشتند، واگذاری حفظ جان امام به آنها را صلاح نمیدانستند.

از دیگر تمهیداتی که کمیته استقبال برای حفاظت و امنیت فرودگاه اندیشیده بود، کنترل کسانی بود که برای مراسم استقبال در فرودگاده دعوت شده بودند. گروه محافظین برای این امر مأموریت خود را از همان ابتدا یعنی از داخل اتوبوس‌هایی که عازم فرودگاه بودند شروع کردند. از قبل برای کسانی که به مراسم استقبال در فرودگاه دعوت شده بودند کارت صادر شده و اتوبوسهایی برای انتقال آنان به فرودگاه در نظر گرفته شده بود. مأمورین حفاظت با دقت کارت افرادی را که سوار اتوبوسها میشدند بررسی میکردند، سپس به آنان اجازه ورود به داخل اتوبوس را می‌دادند.

حجتالاسلام جمی در این باره میگوید: «افراد، خیلی دقیق و با کارت مخصوص سوار اتوبوس میشدند، یک نفر هم بدون کارت سوار نشد، دو سه جا کارت را کنترل میکردند. در دوازدهم بهمن ماه اول وقت آماده شدیم تا به فرودگاه مهرآباد برویم، یادم میآید که کارت مرا هم دیدند و اجازه سوار شدن به اتوبوس دادند...»

کنترل بعدی در داخل فرودگاه بود. در آنجا نیز افراد حفاظت هم کارت استقبالکنندگان و خبرنگاران را بررسی میکردند و هم از آنها بازدید بدنی به عمل میآوردند.

از دیگر اقداماتی که برای امنیت در نظر گرفته شد، اطمینان از سلامت غذاهایی بود که برای امام تهیه میشد. این کار بر عهده سید احمد خمینی، فرزند امام بود.

 

اولین سخنرانی امام خمینی بعد از ورود به کشور

کمیته استقبال از امام تشریفات بسیار سادهای برای خوشآمدگویی امام در نظر گرفته بود. مراسم استقبال با تلاوت قرآن آغاز شد و سپس گروه سرود به اجرای برنامه پرداخت.سپس نوبت سخنرانی امام خمینی رسید. ایشان بلافاصله صحبتهای خود را آغاز کردند و در سخنان کوتاهی ضمن تشکر از مردم فرمودند: «ما فقط قدم اول پیروزی را برداشتهایم و آن اینکه خائن اصلی را که محمدرضا نام دارد از صحنه کنار بردهاید... پیروزی ما وقتی است که دست تمام اجانب کوتاه شود و تمام ریشههای سلطنتی از این مرز و بوم بیرون برود.»

طبق برنامه کمیته استقبال، قرار بود پس از اتمام سخنرانی امام در فرودگاه، ايشان به سمت دانشگاه تهران و سپس بهشت زهرا حرکت کنند. برای انتقال امام، اتومبیل بلیزر آماده شده بود.

 

فعالیت عوامل رژیم پهلوی در فرودگاه مهرآباد

قبل از سوار شدن امام در بلیزر به واسطه دخالت نیروی هوایی و قصد آنان برای بردن امام، درگیری جزئی میان نیروهای انقلابی و پلیس رخ داد. ماشین مخصوص امام در داخل باند بود، هنگامیکه امام و حاج احمد از دری که رو به باند بود خارج شدند، نوبت همراهان امام رسید كه افسری مانع ورود آنان به باند شد. آنان که احتمال ربوده شدن امام توسط افسران نیروی هوایی را داده بودند مقاومت کردند و با وجود تهدید آنان به تیراندازی وارد باند فرودگاه شدند.

در داخل باند حدود 20 تا 25 نفر از افسران نیروی هوایی اطراف بنز سبز رنگی ایستاده بودند و درصدد بودند تا امام را سوار آن ماشین کنند. امام در حین سوار شدن، خطاب به افسران بانگ زدند: «تا کی خوابید؟ چرا بیدار نمیشوید؟ این بختیار خائن آبروی شما را برد. بیدار شوید». پس از این سخنان همه آنان از ماشین فاصله گرفتند و به عقب رفتند. در نتیجه ماشین نیروی هوایی به تصرف نیروهای انقلابی درآمد. در این زمان ماشین بلیزری که کمیته استقبال در نظر گرفته بود به باند فرودگاه رسید و امام به آن ماشین منتقل شدند.

محسن رفیقدوست که مسئولیت رانندگی ماشین حامل امام را برعهده داشت، در مورد انتقال امام از ماشین نیروی هوایی به بلیزر میگوید: «همان زمان که من ماشین بلیزر را آوردم دیدم که امام و سید احمد سوار یک بنز شدند که مال نیروی هوایی بود. بلافاصله رفتم و عرض ادب کردم و گفتم که آقا شما قرار است در این ماشین بنشینید، آقا فرمودند: «چه ضرورتی دارد؟» عرض کردم که این ماشین کوتاه است و جمعیت زیاد. بنابراین یک ماشین بلند برای شما در نظر گرفتهایم که مردم بتوانند. شما را ببینند. در همین هنگام شهید عراقی به کمکم آمدند و به امام گفتند آقا تشریف بیاورید عقب این ماشین (بلیزر) سوار شوید. بنابراین امام... در ماشین ما نشستند».

 

کمیته استقبال یک شیشه حفاظتی پشت ماشین تعبیه کرده بود که این اقدام موجب اعتراض امام شد و ایشان پس از آگاهی از این امر در جلوی ماشین نشستند.

در طول مسیر چند گروه عهدهدار انتظامات بودند: یک گروه عدهای از افراد ورزیده و قابل اعتماد بودند که همواره دور اتومبیل حضور داشتند تا به محض پیاده شدن امام از اتومبیل دور ایشان را بگیرند. این عده میبایست در جهت عکس یکدیگر بچرخند. عدهای دیگر نیز موتورسوارانی بودند که اتومبیل را اسکورت میکردند. این افراد ضمن حفاظت از جان امام وظیفه داشتند اگر در طول مسیر راهی بسته شد آن را باز کنند.

از دیگر گروههای حفاظت و انتظامات مسیر، چند ماشین اسکورت بود که وظیفه داشتند با فاصله کمی از ماشین حامل امام در طول راه حرکت کنند. طبق برنامه، قرار بود دو اتومبیل که با یکدیگر در ارتباط بودند، یکی پیشاپیش خودروی حامل امام و دیگری در انتهای صف استقبالکنندگان حرکت کند این ماشینها جیبهای بیسیمدار وزارت نیرو بود که در اختیار اعضای کمیته قرار گرفته بود.

اما با وجود برنامهریزی دقیق کمیته استقبال برای حفظ نظم و امنیت و آرامش، جمعیت غیرقابل پیشبینی برای استقبال از امام در خیابانهای تهران حضور یافتند و کار انتظامات با مشکلات عدیدهای همراه شد. از نتایج این ازدحام برهم خوردن برنامه‌هایی بود که کمیته استقبال در نظر گرفته بود. از جمله این برنامه‌ها سخنرانی امام در دانشگاه تهران برای پایان بخشیدن به تحصن علما بود.

 

حرکت به سمت بهشت زهرا

پس از آنکه امام موفق نشد در دانشگاه تهران به سخنرانی بپردازد، به سمت بهشت زهرا حرکت کردند. در طول مسیر امام به احساسات مردم پاسخ میدادند، ماشین بلیزر از در شرقی بهشت زهرا وارد شد اما در همان ابتدای ورود ماشین خراب شده و قادر به حرکت نبود. بنابراین برای ادامه مسیر و رفتن به قطعه هفده از هلیکوپتری استفاده شد که وابسته به ارتش بود و در اختیار یگان مهندسی یکی از پادگانهای نیروی هوایی مستقر در مهرآباد قرار داشت.

حجت الاسلام ناطق‌نوری درباره انتقال امام به هلی کوپتر می گوید: «من‌ روی‌ بلیزر بودم‌ و پروانه‌ هلی‌كوپتر هم‌ كار می‌كرد. هیچ‌ حواسم‌ نبود كه‌ ممكن‌ است‌ هلی‌كوپتر سرم‌ را ببرد. به‌ هرحال‌ ماشین‌ امام‌ به‌ نحوی‌ در كنار هلی‌كوپتر، در سمت‌ راننده‌ بغل‌ هلی‌كوپتر واقع‌ شد... امام‌ هم‌ طرف‌ شاگرد نشسته‌ بود و نمی‌شد كه‌ پیاده‌ بشود لذا پریدم‌ داخل‌ هلی‌كوپتر، دست‌ امام‌ را گرفتم‌ و از پشت‌ فرمان‌ همینطوری‌ امام‌ را كشیدم‌ به‌ داخل‌ هلی‌كوپتر و گفتم‌: ببخشید آقا چاره‌ای‌ دیگر نیست‌. احمد آقا هم‌ پرید داخل‌ هلی‌كوپتر. از خصوصیات‌ ایشان‌ این‌ بود كه‌ در هیچ‌ شرایطی‌ امام‌ را تنها نمی‌گذاشت‌. آقای‌ محمد طالقانی‌ هم‌ سوار شد. جمعیت‌ هم‌ ریختند كه‌ سوار شوند كه‌ نگذاشتیم‌.خلبان‌ هم‌ سرگرد سیدین‌ از نیروی‌ هوایی‌ بود. نه‌ ما او را می‌شناختیم‌ نه‌ او ما را می‌شناخت‌.»وی ادامه می دهد: «هلی‌كوپتر می‌خواست‌ بپرد، اما مردم‌ به‌ آن‌ آویزان‌ شده‌ بودند. وضعیت‌ خیلی‌ خطرناك‌ بود خلبان‌ گفت‌: ممكن‌ است‌ هلی‌كوپتر منفجر بشود، نمی‌توانم‌ بپرم‌. اما مگر می‌شود بگویی‌ مردم‌ آویزان‌ نشوید. گفتم‌: آقا ببین‌ هر كاری‌ كه‌ خودت‌ می‌خواهی‌ بكن‌ ما كه‌ بلد نیستیم‌. خلاصه‌ با زحمت‌ هلی‌كوپتر پرید. امام‌ و احمدآقا و آقای‌ محمد طالقانی‌ و بنده‌ داخل‌ هلی‌كوپتر بودیم‌. بعد از اینكه‌ آمدیم‌ روی‌ آسمان‌... خلبان‌ یك‌ دوری‌ بالای‌ قطعه‌ 17 جایگاه‌ سخنرانی‌ زد و گفت‌: خیلی‌ شلوغ‌ است‌، نمی‌شود بنشینیم‌. می‌شود به‌ مدرسه‌‌ رفاه‌ برویم‌؟ گفتم‌: آقا امام‌ اصلاً از فرانسه‌ به‌ خاطر شهدای‌ 17 شهریور این‌جا را انتخاب‌ كرده‌، حالا تو می‌گویی‌ نمی‌توانم‌ بنشینم‌ برویم‌ رفاه‌! چاره‌ای‌ دیگر نیست‌ باید بنشینی‌.»

به هرحال هلی کوپتر حامل امام در بهشت زهرا فرود آمد. بعد از فرود هلیکوپتر، محمد طالقانی آمدن امام را به مسئولین بهشت زهرا از جمله شهید مطهری اطلاع داد. ایشان به همراه عدهای همچون حاج آقا انواری و دیگران برای مشایعت امام به محل فرود هلیکوپتر رفتند و ایشان را به محل سخنرانی بردند.

بخش تدارکات کمیته استقبال که یکی از بخشهای فعال این کمیته بود، در ضلع شمالی قطعه 17 که آرامگاه مخصوص شهدا بود، جایگاه مخصوصی برای استقرار و سخنرانی امام خمینی ساختند. در اطراف جایگاه محل مخصوصی نیز برای 150 خبرنگار خارجی منظور شد. همچنین خانواده شهدا نیز جایگاه مخصوصی داشتند.

همچنین برای ثبت این لحظات نیز از شب قبل فرستندههای متعدد تلویزیون در محوطه بهشت زهرا نصب شد. سراسر بهشت زهرا نیز با تصاویری از امام خمینی تزئین شده بود و شعارهای متعددی در این محوطه به چشم میخورد که رایجترین آنها خوشآمدگویی به امام بود. همچنین برای مراقبتهای پزشکی نیز چند آمبولانس و پزشک در اطراف مستقر شدند.

بخش انتظامات کمیته که به واسطه احتمال سوءقصد به امام بیش از هر گروه دیگری فعال بود در بهشت زهرا نیز تلاش کرد مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت کنند. مراقبت اصلی از جایگاه امام برعهده عزتشاهی بود و حجتالاسلام ناطق نوری، شهید مفتح، اسدالله بادامچیان و شهید مطهری گرداننده آن اجتماع بودند. انتخاب بهترین مکان از نظر امنیتی در قطعه 17 برای سخنرانی امام، طنابکشی دو طرف جایگاه، استقرار مسئولانی از کمیته در آن دو طرف از جمله اقدامات بخش انتظامات برای ایجاد امنیت بود.

 

خنثی شدن توطئه رژیم پهلوی توسط مردم در بهشت زهرا

در داخل محوطه بهشت زهرا مأموران انتظامی مخصوص که از میان توده مردم برگزیده شده بودند مستقر شدند و وسایل نقلیه و افراد را مورد بازرسی قرار میدادند و پس از کنترل دقیق به آنها اجازه ورود داده میشد. این تمهیدات امنیتی کارساز شد، چرا که دقایقی قبل از آغاز سخنرانی امام سه مرد مسلح در نزدیکی جایگاه ایشان توسط مردم دستگیر شدند که البته یکی از آنان که مسلح بود متواری شد. همچنین ساواکیها و سلطنتطلبها بارها در حین سخنرانی امام در تلاش بودند، که سخنرانی را برهم بزنند که توسط انتظامات کمیته استقبال این مسائل نیز خنثی شد. سپس سخنرانی تاریخی امام خمینی در بهشت زهرا آغاز شد و مردم با جان و دل به این سخنرانی گوش دادند.

 

 

حرکت به سمت مدرسه رفاه

بر اساس برنامهریزی کمیته استقبال قرار بر این بود که بعد از اتمام برنامههای بهشت زهرا، امام را به مدرسه رفاه ببرند. اعضای مستقر در کمیته نیز مقدمات فرود را در اطراف مدرسه آماده کرده بودند اما با وجود این برنامهریزیها برنامه کمیته به واسطه اتفاقات پیشبینینشده تغییر کرد. در ابتدای امر به دلیل آنکه ماشین بلیزر خراب شده بود اعضای کمیته تصمیم گرفتند بار دیگر از هلیکوپتر استفاده کنند. انتقال امام از جایگاه به هلیکوپتر به واسطه سیل جمعیت کار آسانی نبود؛ به همین خاطر انتظامات کمیته تصمیم گرفت صفی را از جایگاه تا هلیکوپتر تشکیل دهند و با زنجیر کردن دستهای یکدیگر مانع فشار جمعیت شوند.

اما این اقدام نیز نتوانست مانع فشار جمعیت شود، شاید چند قدمی هم امام از جایگاه جلوتر نرفته بود که همهچیز برهم خورد و امام در میان سیل جمعیت گیر افتاده بودند. هلیکوپتر هم که به سکو نبود، در نتیجه امام را به جایگاه بازگرداندند و از آنجایی که هلیکوپتر هنوز قادر به نشستن نبود از آمبولانسی که در همان نزدیکی برای امدادرسانی مستقر بود استفاده کرده و عقب آمبولانس را به جایگاه چسباندند و امام سوار آن شدند.

حجت الاسلم ناطق نوری این لحظات را اینگونه روایت می کند: «عقب‌ آمبولانس‌سمت‌ جایگاه‌ واقع‌ شد. احمد آقا دست‌ امام‌ را گرفت‌ و سوار آمبولانس‌ شدند... خیلی سریع به راننده گفتم‌:برو. گفت‌:کجا؟ گفتم‌:از بهشت‌ زهرا بیرون‌ برو. کمک‌ ماشین‌ را زد و از پستی‌ و بلندی‌سنگ‌های‌ قبر ماشین‌ حرکت‌ کرد و آژیر می‌کشید و از بلندگوی‌ آمبولانس‌می‌گفتم‌: بروید کنار، حال‌ یکی‌ از علما به‌ هم‌ خورده‌، باید او را به‌ بیمارستان‌برسانیم‌... از بهشت‌ زهرا که‌ بیرون‌ آمدیم‌، بدنه‌ ماشین‌ از بس‌ که‌ به‌ این‌ نرده‌ و سنگ‌هاخورده‌ بود، له‌ شده‌ بود. یک‌ مقداری‌ که‌ به‌ سمت‌ تهران‌ آمدیم‌، هلی‌ کوپتر از بالا آمبولانس‌ را دیده‌ بود و در یک‌ فرعی‌ که‌ واقعاً گِل‌ بود نشست‌. ما هم‌ با آمبولانس‌ خودمان‌ را به‌ هلی‌ کوپتر رساندیم‌. مجدداً جمعیت‌ به‌ ما هجوم‌ آورد، ولی‌ با زحمت‌ توانستیم‌ امام‌ را سوار هلی‌کوپتر کنیم‌. در حین‌ حرکت‌ می‌گفتیم‌ کجا برویم‌؟ احمد آقا گفت‌: برویم‌ جماران‌. خلبان‌ برگشت‌ با یک‌ شوقی‌ گفت‌: آقا، برویم‌ نیروی‌ هوایی‌. گفتم‌: می‌خواهی‌ ما را داخل‌ لانه‌ زنبور ببری‌. گفت‌: پس‌ کجا برویم‌؟ یک‌ دفعه‌ به‌ ذهنم‌ آمد.. به‌ خلبان‌ گفتم‌: جناب‌ سرگرد، می‌توانی‌ بیمارستان‌ هزار تخت‌خوابی‌ بروی‌؟ گفت‌: هر جا بگویی‌ پایین‌ می‌روم‌. گفتم‌: پس‌ برویم‌ بیمارستان‌.» و به این ترتیب هلی کوپتر حامل امام از بهشت زهرا به بیمارستان رفت.

با فرود هلیکوپتر در بیمارستان، محمد طالقانی مأموریت یافت که با رئیس بیمارستان هماهنگیهای لازم را برای در اختیار دادن یک ماشین به عمل آورد. دکتر صدیقی که رئیس بیمارستان بود پژوی شخصی خود را در اختیار آنان قرار داد. بعد از اینکه امام با ماشین دکتر صدیقی از بیمارستان خارج شدند، سوار ماشین حجتالاسلام ناطق نوری شدند و بعد از مدتی به مدرسه رفاه رفتند.

به این ترتیب برنامه های بزرگترین استقبال تاریخ اجرا شد اما هنوز به پایان نرسیده بود چرا که سیل جمعیت طی روزهای بعد نیز همچنان به مدرسه رفاه و بعد علوی می آمدند تا با امام دیدار کنند.

 

 

 

 


منبع:  کتاب "تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امام خمینی"، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

 

ارسال نظرات