به مناسبت سالگرد رحلت این فقیه نامدار مطرح می‌شود؛

جلوه‌های آموزنده از شخصیت آیت‌الله‌العظمی طباطبایی یزدی

به فرموده مقام معظم رهبری، «شهر یزد... شهر علم است. نام آوردن از علمای یزد در رشته‌های مختلف علوم، بخصوص علوم دینی، ساعتها وقت می‌برد که انسان فقط اسم اینها را بیاورد و یاد مختصری از آنها بکند.
کد خبر: ۹۱۲۳۸۱۵
|
۱۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۶:۴۵
به گزارش خبرگزاری بسیج ؛ یزد را بیش‌تر به دارالعباده می‌شناسند؛ و حال آن‌که صبغه علمی یزد نیز از دیرباز زبانزد بوده است. دارالعباده یزد زادگاه و مهد پرورش عالمان برجسته‌ای بوده است که تلألؤ وجودی‌شان گاه مرزهای ایران را نیز در نوردیده و جهان اسلام را روشنی بخشیده است. از این روست که افزون بر دارالعباده، وصف«دارالعلم» نیز برازنده این خطه گوهرخیز است. بی سبب نیست که مقام معظم رهبری در سفر سال ۸۶ خود به استان یزد در جمع پرشور مردم فرمودند:

«شهر یزد همانطوری که اشاره کردم، شهر علم است. نام آوردن از علمای یزد در رشته‌های مختلف علوم، بخصوص علوم دینی، ساعتها وقت می‌برد که انسان فقط اسم اینها را بیاورد و یاد مختصری از آنها بکند.»

و چه خوب است که مردم به ویژه جوانان یزد با چهره‌های علمی و وارسته خطه خود بیش از پیش آشنا شوند تا بتوانند با الهام گرفتن از ابعاد علمی و مشی شخصیتی آنان، مسیر پیشرفت و تکامل را بپیمایند. به فرموده رهبر فرزانه انقلاب: «مردم ما - این مردمِ دارای ریشه‌های عمیق تاریخی، علمی و فرهنگی و سیاسی - باید شناسنامه‌ خودشان را، شهر خودشان را به درستی و دقت بشناسند؛ قدر خودشان را بدانند. اگر از مناقب شهر یزد و مردم یزد و استان یزد سخن می‌گوییم، برای این است.»

یکی از شخصیت‌های نامدار استان یزد، فقیه کم‌نظیر آیت‌الله العظمی سید محمدکاظم طباطبایی یزدی است که در سال ۱۲۴۸ ق، در «کسنویه» یزد پا به عرصه گیتی نهاد و از یک سو در جبهه مبارزه با جهل و از سویی در نبرد با کفار سرآمد عصر خویش بود. بر فقاهتش، کتاب عروة الوثقی و بر عرفانش، مناجات نامه بستان راز و گلستان نیاز و بر سیاستش، موضع گیری روشن گرانه وی در انقلاب مشروطیت و هم گامی او با آیت‌الله شهید شیخ فضل الله نوری و نیز شهادت فرزندش در میدان نبرد، بهترین گواه است. او عالمی متبحر و فقیهی مدقق است که جامع کمالات علمی و عملی بود و در فقه جعفری یکی از مفاخر و از فقهای نامدار و برجسته عصر اخیر است.



شخصیت سید از زبان بیگانه

یـکـی از سـران انگلیس که در حدود سال ۱۳۳۳ موفق به ملاقات سید شده بود، می گوید:

...سـیـد که بسیار پیر بود و عمامه کوچک سفیدی بر سر داشت (گویا در منزلشان عمامه کوچک سـفـیـدی بـر سـر مـی بـستند) و محاسن و ناخن هایش با حنای قرمز خیلی خوب رنگ شده بود و درخشندگی خاصی داشت، بیرون آمد و با کمال سردی و بی اعتنایی به ما خوش آمد گفت و ما را روی حـصـیـری کـه در بیرون اتاقش افتاده بود، نزدیک خود نشاند.

من متوجه تاثیر و نفوذ زیاد و حـسـن شـهرت او بودم، در خطوط صورت او قوه جاذبه‌ای وجود داشت و چشمانش خاکستری و خـسـتـه مـی نـمود و در وجود نحیف و خسته او یک قدرت و نفوذ خارق‌العاده در حرکت بود، و بیان او سحرآمیز بود که من کمتر در کشورهای اسلامی نظیر آن را دیده بودم... اطـمـیـنـان حاصل کردم که با او نمی توان صحبت کرد و مقام عالی او قابل خرید و فروش نـیـسـت.( مجله نور علم، دوره دوم، شماره سوم، ص ۸۲ .)
آثار علمی

آیت‌الله العظمی طباطبایی یزدی اثار متعددی دارد اما العروة الوثقی، مهم‌ترین تالیف و ارزنده‌ترین کتاب فقهی ایشان به حساب می‌آید. این اثر فقهی به حدی معروف است که مؤلف آن نزد همگان، به خصوص علما و فضلای حوزه‌های علمیه به صاحب عروة شناخته می‌شود. کتاب مزبور دربرگیرنده ابواب مختلف فقه است و احکام و مسائل شرعی را بیان می‌کند. این اثر در مجموع، محتوی ۳۲۶۰ مساله و در سه جلد تالیف شده است.مسائل کتاب به نحوی ترتیب یافته که دست یابی به آنها بسیار آسان و همواره مورد توجه مراجع تقلید بوده است و بسیاری از مراجع بزرگ بر آن حاشیه یا شرح نوشته‌اند.

در مقدمه کتاب «مستمسک العروة الوثقی» تالیف آیت‌الله سید محسن طباطبایی حکیم که اولین شرح بر «العروة الوثقی» می‌باشد آمده است: کتاب پر ارزش عروة الوثقی از حیث دقت و تحقیق، به گونه‌ای است که در حوزه‌ها محور درسی بسیاری از فقها قرار می‌گیرد، با اینکه قبل از آن محور درس‌های فقهی علما، کتاب «شرایع الاسلام» و «تبصرة المتعلمین» بود اما با ظهور کتاب عروة الوثقی، این کتاب ارزشمند محور درسی حوزه‌های علمیه گردیده و شروح و تعلیقات زیادی بر آن نگاشته شده است...

مجاهد بیدار

زمانی که ایتالیا نیروهایش را برای اشغال کشور لیبی به حرکت درآورد و می‌رفت تا بخش عظیمی از ممالک اسلامی به اشغال بیگانگان درآید، این مرجع عالی مقام، فتوای تاریخی و سرنوشت ساز خود را درباره وضعیت مسلمانان جهان صادر کرد؛ فتوای جهاد ایشان چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم. در این ایام که دول اروپایی مانند ایتالیا به طرابلس غرب (لیبی) حمله نموده و از طرفی روس‌ها شمال ایران را با قوای خود اشغال کرده‌اند و انگلیسی‌ها نیز نیروهای خود را در جنوب ایران پیاده کرده‌اند و اسلام را در معرض خطر نابوی قرار داده‌اند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانی، واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روسی و انگلیسی از ایران، هیچ فروگذار نکنند، زیرا این عمل از مهم‌ترین فرایض اسلامی است، تا به یاری خداوند دو مملکت اسلامی از تهاجم صلیبی‌ها محفوظ بماند.( نرم افزار تا حضور، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.)

سید و قابلمه سیاه

ایت الله مرعشی نجفی تعریف می کردند من کودک بودم که با پدرم به نزد آقای سید محمد کاظم طباطبایی یزدی رفتیم. رو به روی من روی طاقچه قابلمه سیاه رنگی بود. من دائم از پدر می پرسیدم که این قابلمه سیاه رنگ چیست و پدرم هر بار از من می خواستند که ساکت باشم. در نهایت آقاسید کاظم خودشان متوجه شدند و از من پرسیدند که چه سؤالی داری؟ من نیز جریان قابلمه را پرسیدم. آقا سید تعریف کردند که در زمان طلبگی در اصفهان پولی نداشتند که گوشتی تهیه کنند به همین دلیل هیچ وقت غذای با گوشت نمی خوردند تا این که تاجری نذر می کند هفته ای ۱۵۰ گرم گوشت به من بدهد، بعد از تصمیم آن تاجر، هر هفته آقاسیدمحمد کاظم با همین ۱۵۰ گرم غذایی با گوشت تهیه می کرده و می خورده است. ایشان بیان می کنند که من این قابلمه را بالای سرم گذاشته ام تا هرگز گذشته خود را در این زمان که مرجع شده ام از یاد نبرم.

پیام رهبری به کنگره بزرگداشت آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی

مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۱ در پیامی به کنگره بزرگداشت علامه آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، صاحبِ کتاب عروه، با اشاره به ضرورت بررسی شاکله فکری مرحوم سید کاظم طباطبایی یزدی، بر شناساندن و معرفی جهات مختلف شخصیتی ایشان برای افکار عمومی تاکید کردند. در بخشی از پیام ایشان آمده است:

در مرحوم آسیّد محمّدکاظم یزدی سه جهت به نظر من وجود دارد که این سه جهت در کمتر ملّایی در این سطح با همدیگر دیده میشود. یکی تسلّط و تبحّر و مهارت فقهی این مرد است؛ فقیه انصافاً بزرگی است. آن طور که خواندم من در همین نوشتجات – هم کتاب مرحوم مُنذر، هم بعضی جاهای دیگر این را نقل کردند – مرحوم آخوند خراسانی که خب همین نوشتجات – هم کتاب مرحوم مُنذر، هم بعضی جاهای دیگر این را نقل کردند – مرحوم آخوند خراسانی که خب مستغنی از تعریف و توصیف است، ایشان را از لحاظ فقهی بر همه ی معاصرین خودش ترجیح میدهید؛ معاصرین ایشان مرحوم آمیرزا محمدتقی شیرازی است – با آن مقام دقتی که آن مرد دارد – مرحوم آقای آسیّد اسماعیل صدر است که ملّای بزرگی است، همین جور مرحوم حاج آقا رضای همدانی است، مرحوم آسیّد محمد اصفهانی است، این بزرگانی که بودند. از آقای آخوند که سؤال میکنند که شما افقهید یا مثلاً آسیّد محمد کاظم، ایشان – ظاهراً تعبیر ایشان از مرحوم آسید محمد کاظم معمولاً «آقا» [است] - یک ابراز تردیدی میکند؛ بعد راجع به تفاضل مرحوم آخوند با دیگران میپرسند، ایشان میگوید وقتی آقا اینجور باشد، دیگران وضعشان روشن است! یعنی یک ترجیح واضحی را مرحوم آخوند نسبت به ایشان قائل است. این خیلی چیز مهمی است. یک معاصری آن هم در حدّ مرحوم آخوند خراسانی، اینجور یک معاصر خودش را مثلاً تجلیل کند، تعظیم کند؛ این خیلی مهم است. بنابر این جنبه ی علمی ایشان خیلی به نظر من برجسته است. هم در عروه این معنا واضح است، هم در حاشیه ی مکاسب این معنا واضح است. این یک جهت است در شخصیّت این بزرگوار.
یک جهت دیگر، آن جهت تقوایی و ملاحظات فردی و شخصی و جهات معنوی است که این هم در نقلهای فراوانی که از ایشان میشود، واضح است. حتّی در همین قضیّه ی مشروطه، خب مرحوم آسیّد محمد کاظم جزو اولین کسانی است که مشروطه را امضاء کرد و قبول کرد در اول کار. وقتی مرحوم شیخ فضل الله نوری نوشت که یک چنین کاری در تهران دارد انجام میگیرد، جزو اولین کسانی که این را امضاء کردند و قبول کردند، مرحوم آسیّد محمد کاظم بود. بعد که اساسنامه – یعنی همان قانون اساسی – مطرح شد، ایشان گفت که من باید قانون اساسی را ببینم، من باید این که بنا است تأیید بکنم را ببینم. مرحوم آشیخ فضل الله از تهران نوشت که ما دیدیم، درست است، خوب است. خب، آشیخ فضل الله هم معاصر اینها بود، هم دوره ی اینها بود، مرد بزرگی بود، به او اطمینان داشتند. ایشان گفت نه، من خودم باید ببینم! این نهایت اهتمام این مرد را نشان میدهد که با اینکه کسی مثل شیخ فضل الله نوری که مورد قبول اینها بوده تأیید میکند، ایشان میگوید من [باید ببینم]؛ چون کار، کار بزرگی است، میفهمیده که کار ریشه دار و دنباله داری است، نمیشود این را با سهل انگاری از سر گذراند؛ که بعد هم قضایای بعدی تأیید کرد که همین درست بوده؛ یعنی باید از اول همین کار را میکردند. خود مرحوم شیخ فضل الله سر قضیه ی متمّم قانون اساسی چه کشید در تهران! آخرش هم چه شد؛ هم ایشان، هم مخالفین ایشان از علمای بزرگ، به چه وضعی دچار شدند. این دقّت و احتیاط این مرد را نشان میدهد در امر دین. این به نظر من خیلی مهم است. با اینکه فشار هم زیاد بود – یعنی شرائط، شرائط عادی نبود؛ فشار فکری، فشار سیاسی، از اطراف روی این مرد [بود]؛ عشایر نجف و اینها مرید ایشان بودند، لکن در خود حوزه ی نجف اغلب مخالف بودند – ایشان ایستاد. این هم جنبه ی تقوایی و معنویی این مرد.

جنبه سوم هم – که باز شاید بر میگردد به همین جنبه ی دوم – جنبه ی آمادگی برای جهاد است. قضایای مبارزه ی با انگلیسهای اشغالگر و جنگی که در عراق اتفاق افتاد، بر محور مرحوم آسیّد محمد کاظم یزدی میگردد. ایشان پسر خودش – مرحوم سید محمد – را فرستاد؛ البته مرحوم سید محمد در جنگ به شهادت نرسید، بعداً از دنیا رفت؛ لکن فرزند خودش را فرستاد. بزرگانی از علما آن وقت بودند – مرحوم سید علی داماد بود، مرحوم سید مصطفای کاشانی پدر مرحوم آقای کاشانی بود، بزرگان دیگری بودند – اما محور پسر مرحوم آسیّد محمد کاظم بود که خب همه به عنوان شخصیّت برجسته ای دنبال او بودند. آمدند در مناطق جنوبی عراق – در همین مناطق مرزی ایران – جنگیدند، مبارزه کردند. من آن سفری که رفته بودم خوزستان چند سال قبل از این، چند پیر مرد از بازمانده های دوران آن جنگ آمدند در یک جلسه ای با من ملاقات کردند، پرچم آن جنگ را برای ما آوردند – یک پرچم مندرس شده ی فرسوده ای بود – آن را دادند، گفتند این پرچم مرحوم سید محمد کاظم یزدی است؛ عربهای خوزستانی خودمان به نسبت این پرچم به این بزرگوار توجه داشتند. بنابراین ایشان شخصیت جامع الاطراف بزرگی بوده. اگر در قضیه ی مشروطه نظر ایشان تأمین میشد و آن شرطی که ایشان گذاشته بود تحقق پیدا میکرد، بنده گمان میکنم مسیر مشروطه عوض میشد؛ یعنی آدم احتمال میدهد که مسیر مشروطه عوض میشد، سهل انگاری هایی که انجام گرفت انجام نمیگرفت.
پایان پیام/د
ارسال نظرات
آخرین اخبار