به گزارش خبرگزاری بسیج وبه نقل از گروه گفتمان فرهنگ سدید- حامد افروغ: اگر قرار باشد برای انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطف تحولات قرن بیست و یکم شاخصههایی را جهت تعریف و بازشناسی به دنیا مد نظر قرار دهیم، قطعا «مقاومت» و «استکبارستیزی» یکی از شاهرگها و شاخصههای بنیادین آن خواهد بود.
از منظری متفاوت، آنچه که انقلاب اسلامی را در برابر همه توطئهها و خباثتهای دشمنانش مقاوم و سرپا نگه داشته، راهبرد قرآنی مقاومت است کما اینکه ذات باریتعالی در مصحف شریف آورده است که «فأستقم کما أمرت و من تاب معک». البته انقلاب اسلامی هم چونان نفس آدمی، همواره به تماشای ستیز و همآوردی دو نیروی خیر و شر در درون خود نشسته است، یکی خط مقاومت و استکبارستیزی و دیگری خط سازش و ذلتپذیری.
البته این روزها روزهای بازی با کلمات و پنهان شدن پشت واژههاست؛ از اینرو به استکبارستیزی در میدان نبرد جنگ روانی و رسانهای، میگویند «جنگطلبی، خشونت طلبی یا انزواطلبی»! و از سازش با ابرقدرتها با عناوینی چون «صلح طلبی، تعامل با دنیا، مذاکره برد ـ برد» یاد میکنند؛ نکته مهم این است که وقتی به آورده این دو تفکر دقیق مینگریم، ثمره اولی را قدرتمند شدن در طول زمان به همراه زندگی عزتمندانه مییابیم و ثمره دومی را بردگی و اسارت در هزار توی خواستهها و توقعات ریز و درشت دشمنان.
با قدرت گرفتن غربگرایان در ایران، در دورهای بسیار کوتاه ملت گمان کردند که بجز مقاومت و جگر کردن در برابر دشمنان، راه مذاکره هم مسیری است که میتواند دنیا و آخرت آنها را تضمین کند، حال آنکه دیری نپایید که کوه مذاکره موش زایید و نقاب از پرده استکبار افتاد و حلقه محاصره و فشار بر گردن دولت و ملت تنگتر شد. در همین راستا سکه مذاکره و تعامل (همان سازش قدیم) در میان بدنه جامعه از رونق افتاد و توفق راهبرد مقاومت با مصداق بارز آن یعنی پیروزی ایران در جنگ نفتکشها، آخرین میخ بر تابوت مذاکره کوفته شد.
آنچه که در جنگ نفتکشها بیش از همه ظهور و بروز یافت، شیفتگی و شعف ملتهای مسلمان دنیا از اقتدار و رزمجویی حکومت اسلامی ایران در برابر دو بازوی استکبار، یعنی آمریکا و انگلیس بود. در حقیقت آواز قوی* سازش با غرب که در عمل ثابت کرد سازش و تعامل هر دو برای استکبار عقبنشینی تعریف میشود و آن را حاکی از ضعف ما میپندارند نه قوتمان، از عرشه کشتی گریس که اولین سوراخ در سد پوشالی هیمنه استکبار بود، به گوش همه دنیا رسید.