سیده ساجده قریشی
یادداشت اختصاصی بسیج؛
داشتم به این فکر می کردم و سرم به تابوت شهید گمنام بود ... که صدایی توجهم و جلب کرد ... نمیخواستم به درد و‌ دل خانوم کناریم گوش بدم ... اما چون کنارم بود و نزدیکم نا خودآگاه زمزمه اش به گوش می رسید ...
کد خبر: ۸۷۸۵۵۸۷
|
۱۱ آذر ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۹
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج،

چه لذتی داره این گمنامی ...
داشتم به این فکر می کردم و سرم به تابوت شهید گمنام بود ... که صدایی توجهم و جلب کرد ... نمیخواستم به درد و‌ دل خانوم کناریم گوش بدم ... اما چون کنارم بود و نزدیکم 
نا خودآگاه زمزمه اش به گوش می رسید ...

چه لذتی داره این گمنامی ...

محمدم ...
 محمد ...
 کجایی ... 
کجا می خواهی غریبانه تشییع بشی ... 
مگر تو خواهر نداری ... 

داشتم در خلوت خودم به لذت گمنامی فکر می کردم اما با شنیدن این زمزمه و اشک خواهرانه دلم شکست ... سرم را بلند کردم ... 

در روی تابوت شهید در میان گلهای پر پر شده عکسی را دیدم ... 
آری درست بود ...
 عکس شهید مدافع حرم محمد اینانلو ...
 شهید جاویدالاثر ... 
زمزمه ی محمدم باز در گوشم پیچید ... 
فهمیدم خواهر شهید اینانلو کنارم بوده ... 
و چه روضه ای شد این عکس در میان گل ها ی پر پر ... 
صل الله و علی الباکین علی الحسین ... 
و السلام علی قلب زینب صبور ...

 سلام بر قلب عمه جانم زینب کبری سلام الله علیها  که در میان نیزه شکسته ها دنبال پیکر بی جان برادر میگشت ... 

چه سخت است در میان نا محرمان تنها محرمت را در میان زمین پر پر ببینی ...
و حال بعد سال ها خواهری بر روی گلبرگ های پر پر شده ی روی تابوت شهید گمنام  عکس شهید جاویدالاثرش را قرار می دهد ... تا به دعای شهید گمنام دفاع مقدس پیکر برادرش را پیدا کند ... 

شاید اثری ...
نشانه ای ...

خدا رو شکر که نامحرمی در کنارت نیست تا از نبود برادر احساس غم کنی ... و فقط دلتنگی از نبود برادر است و نه جسارتی ... 

 مادری غمگین ... خواهری دلشکسته ... همسری داغدار ... دختری چشم به راه ...

این است راز خانواده های شهدای گمنام ...

و زنان غیور سرزمینم چه زیبا اقتدا می کنند به عمه ی سادات در صبوری ...

فاصبر ان وعدالله حق ...
ارسال نظرات
پر بیننده ها