دوست و همرزم شهید حاج حسین بصیر :

شهید بصیر بعد از شهادتش هم در خواب و بیداری با من بود

می گوید: بعد از شهادتش، درخواب دیدم که خبر از پایان جنگ می دهد. چند روز بعد اعلام كردن جنگ تمام شده است؛ بعد از مدتي دوباره خواب ديدم كه حاجي ناراحت است و خبر از جنگ دوباره می دهد و چند روز بعد، منافقین به کشورمان حمله کردند.
کد خبر: ۸۸۸۹۰۲۱
|
۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۶
به گزارش سرویس راهیان نور خبرگزاری بسیج، حسن عابدپور دوست و همرزم شهید بصیر مختصرا درباره روزهای نوجوانی و جوانی خود و شهید بصیر گفت:در زمان كودكي ام، از طریق برادرم با حاجی آشنا شدم. گاهی با هم در زمین علف چيني مي كرديم و آن را در بازار مي فروختيم. او از همان دوره اهل تقوا و مذهب بود. به مروز زمان که بزرگ شدیم، هر دو ازدواج کردیم. من بنا بودم و او جوشکار و در بعضی کارها مثل ساختمان سازی با هم همکاری می کردیم.
 
وی به روزهای اعزامشان به جبهه هم اشاره کرد: به گروه بسيجي های فریدونکنار محلق و به جبهه اعزام شدیم. بعد از گذراندن دوره آموزشی، روزها در داخل كانال و در بين بوته ها استراحت مي كرديم و قصد محاصره دهکده ای را داشتیم. دو روز بعد عراق محاصره و اطرافمان را گلوله باران کرد. در این زمان حاجی به همه گفت که تیراندازی نکنند، چون ممکن است مکانمان لو برود. همه ما که تازه به جبهه رفته بودیم، ترس داشتیم اما او این گونه نبود.
 در زمانی که آنجا بودیم، خواب دیدم که سه دختر بچه بالاي كانال ايستاده اند و به من می گویند که از این مسیر خارج شویم تا دشمن ما را نبیند. وقتی بیدار شدم، خوابم را به حاجی تعریف کردم. او حرفم را گوش کرد و از همان مسیر رفتیم و در نهایت نجات پیدا کردیم.
 
عابدپور درباره نزدیکی اش با حاجی اظهار داشت و افزود: وقتی در هفت تپه بودم، حاجی گاهی پیشم می آمد. حاجی گاهی به خط مقدم می رفت و رزمنده ها می خواستند همراهش بروند اما حاجی می گفت: اگر بخواهم بروم، اولین نفر عابدپور را با خودم مي برم چون به او اعتماد دارم. این حرف حاج بصیر به این دلیل بود که از زمان کودکی و نوجوانی اش مرا می شناخت. بعد از آن دیگر شهید بصیر را ندیدم.
 
همرزم شهید بصیر از آخرین روزهای حیات شهید بصیر برایمان نقل قول کرد:حاجي پرتقال هاي حياط خانه اش را در جعبه ای می گذاشت تا به جبهه ببرد. می خواست تا با تعدادی از دوستانش، قبل از رفتن، به زیارت حرم امام رضا(ع) بروند اما قسمت نشد. او و دوستانش به جبهه رفتند و شهید شدند و آقا را از نزدیک زیارت کردند. 
 
وی در بیان دو خوابی که تا به امروز از شهید بصیر دیده است، گفت:بعد از شهادتش، درخواب دیدم که خبر از پایان جنگ می دهد. چند روز بعد اعلام كردن جنگ تمام شده است. بعد از مدتي دوباره خواب ديدم كه حاجي ناراحت است و با تعدادی از رزمنده ها را سوار مینی بوس می کند. گفتم: چي شده؟ گفت كه دوباره جنگ شروع شده است. چند روز بعد، منافقين به خاک کشورمان حمله کردند. اين دو موضوع را حاجی زودتر به من خبر داده بود. او بعد از شهادتش هم در خواب و بیداری با من بود.
 
عابدپور در پایان اضافه کرد:حاجي بصير براي اسلام، ولايت و رهبري شهيد شدن و همیشه مطيع امر رهبري بودن و برای لباس سپاه ارزش قائل بودند و می گفتند: من لياقت پوشیدن اين لباس را ندارم. او  تمام دارایی اش را برای انقلاب و جنگ خرج کرد و همین رفتارش باعث شد که در  فریدونکنار به فردی خاص شهرت پیدا کنند.
ارسال نظرات