سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه در دانشگاه تبریز؛

رشد، عقب‌ماندگی یک ملت در گرو علوم انسانی آنهاست

همایش «سرنوشت ملتها در پرتو علوم انسانی» در دانشکده علوم انسانی دانشگاه تبریز با همت بسیج دانشجویی این دانشگاه و با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر خسروپناه دبیر موسسه حکمت و فلسفه برگزار گردید.
کد خبر: ۸۹۵۷۸۲۷
|
۱۳ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۷

به گزارش سرویس بسیج دانشجویی خبرگزاری بسیج،  همایش «سرنوشت ملتها در پرتو علوم انسانی» در دانشکده علوم انسانی دانشگاه تبریز با همت بسیج دانشجویی این دانشگاه و با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر خسروپناه دبیر موسسه حکمت و فلسفه برگزار گردید.

 دبیر موسسه حکمت و فلسفه با اشاره به چیستی علوم انسانی گفت: «اول باید بدانیم علوم انسانی چیست؟ مثلا وقتی گفته می شود علوم پزشکی مشخص است که برای درمان است. اما وقتی سوال میشود علوم انسانی چه کار هست، خیلی از ما تصور درستی از آن نداریم، حتی خیلی از اساتید این زمینه.

وی ادامه داد : علوم انسانی سه کار انجام می دهد: اول توصیف می کند انسان مطلوب و ایده آل را. دوم دنبال این است که بگوید انسان تحقق یافته کیست؟ مثلا انسانی که در دانشگاه تبریز یا در ایران هست در حیثیت‌های مختلف مثلا از نظر کار، از نظر ازدواج و… که متاسفانه ما اطلاعات دقیقی در این زمینه نداریم؛ چرا که اساسا تحقیقات میدانی و آماری دقیقی نداریم. بخش سوم که علوم انسانی دنبال پیدا کردن آن است این است که بگوید چگونه انسان تحقق یافته می‌تواند تغییر کند به انسان مطلوب؛ باید و نبایدهایی که بیانگر تغییر هست.

photo_2017-12-02_08-11-14-(1).jpg

مثلا علومی مثل فلسفه، الهیات، علومی هستند که انسان کامل را معرفی می کنند. این علوم قسمتی از علوم انسانی هستند. اما بخش دیگر علوم اجتماعی هستند که اصطلاحا  به آن social science گفته می شود و شامل علوم اجتماعی، روانشناسی و … هست. علوم اجتماعی در واقع علومی هستند که سعی دارند به توصیف انسان تحقق یافه هستند. اما علومی مثل حقوق، اخلاق و فقه وظیفه‌شان این است که بایدها و نبایدها و چگونگی تغییر این انسان را از وضعیت تحقق یافته به وضعیت مطلوب مشخص می کند.»

وی در ادامه به نقد علوم انسانی کنونی در جامعه ایران پرداخت و گفت: «علوم انسانی که در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود یا در پرتو سوسیالیستی هست یا در پرتو لیبرالیسمی. در واقع وقتی این علوم انسانی موجود انسان تحقق یافته و مطلوب را توصیف می‌کند در کانتکس(متن، بافتcontext:) سوسیالیسم یا لیبرالیسم تفسیر و توصیف می‌کند. حتی چگونگی و باید و نبایدهای این تغییر را نیز در این کانتکس بیان می‌کند.

مثال عینی‌تر آن این می‌شود که: در کشورهایی که براساس کانتکس سوسیالیستی مدیریت می‌شود، قوانین اقتصادی، اجتماعی و … متفاوت‌تر است از کشورهای دیگری مثل آمریکا و… . مثلا در کشورهای سوسیالیستی سوئد و فنلاند و مانند آن فاصله تفاوت حقوقی که ایجاد می‌شود بین یک دیپلمه و یک متخصص مغز و اعصاب، بین ۱۵۰۰۰ کورون تا ۳۰۰۰۰ کورون هست. آنوقت کسی که کار اقتصادی خصوصی انجام می‌دهد، به همان میزان که درآمد بیشتری میگیرد، مالیات بیشتری نیز می‌پردازد. به همین دلیل در اقتصاد این کشورها می‌بینیم تا ۷۰ درصد مالیات می‌گیرند. ولی در کشورهای لیبرالیستی، مالیات بین ۲۰ تا ۳۰ درصد بین تمامی طبقات جامعه هست.

حجت الاسلام خسرو پناه افزود: «ما تمامی علومی انسانی که در کشور می‌خوانیم در پرتو این دو کانتکس هست. یعنی وقتی تعریف عدالت را می‌خوانیم، عدالت در پرتو دیدگاه هایگ، پوپر و… خوانده می‌شود، چون مدل اقتصادی که امروزه در دانشگاه های ما آموزش داده میشود اقتصاد نئوکلاسیک است و این اقتصاد بر اساس نظام لیبرالیستی است. اما در گروه های جامعه شناسی میبینیم گرایش های سوسیالیستی و مارکسیستی هم هست و بعضی از جوان ها علاقه مند به چگوارا و این ها دارند این را شکل میدهند. اما در گرایش های جامعه شناسی است. چون امروزه هم جامعه شناسی لیبرالیستی، سوسیالیستی و به خصوص مارکسیستی آموزش داده میشود به حدی که برخی از طرفداران دکتر شریعتی او مارکسیست میشناختند؛ در حالی که او گرایش سوسیالستی داشت. حالا چطور مارکسیستی است که دم از علی و حسین و مهدویت بزند! او سر سجاده از دنیا رفت، یک مارکسیست آتئیست است و اصلا به خدا اعتقاد ندارد!»

وی با ذکر اهمیت و جایگاه علوم انسانی گفت: «اداره هر جامعه‌ای با علوم انسانی است. شک نکنید. علوم مهندسی و پزشکی اداره جامعه را بر عهده ندارند. با علوم اقتصادی و سیاسی است که جوامع اداره میشوند. سرنوشت هر ملت در پرتو علوم انسانی آن ملت است. برای اداره جامعه باید بشناسیم هدف و مطلوب آن چیست.

مسئله‌ای که پیش می‌آید این است که در دانشگاه های علوم انسانی لیبرالیستی و سوسیالیستی تدریس میشود، در حالی که اکثریت جامعه مسلمان هستند. من ارزش گذاری نمیکنم. میگویم که آیا در جامعه با اکثریت مسلمان، آیا یک ایدئولوژی با کانتکست سوسیالیستی میتواند موفق باشد؟

photo_2017-12-02_08-11-16.jpg

آیا فردی که این مبانی را ساخته و پرداخته و در جامعه فرانسه بوده، از جامعه ایران می‌تواند حکایت گری کند؟ به فرض که میتواند، این کتاب و تحقیقات برای ۲۰ تا ۳۰ سال پیش هستند و اصلا برای خود جامعه این کشورها هم اکنون مورد تایید نیستند، چه برسد به جامعه اسلامی-ایرانی. ما اصلا آخرین دستاوردهای علوم انسانی-علوم اجتماعی را نمیدانیم؛ آموزش داده نمیشود.»

حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه در ادامه گفت: «اما تعریف تحول در علوم انسانی چیست؟ برخی هنگامی که این لفظ را از زبان ما میشنوند میگویند که شما میخواهید علوم انسانی غربی را تعطیل کنید. والله این طور نیست؛ اتفاقا منظور ما نو شدن و زیرنگاه انتقادی رفتن این علوم است.

 ما میخواهیم علوم انسانی را بومی کنیم، یعنی ناظر به مسائل و مشکلات جامعه خودمان تحقیق کنیم. چقدر رساله دکتری و پایان نامه ارشد نوشته میشود؟ چند درصدشان ناظر به مسائل جامعه ما هستند؟ چند درصد ناظر به نیازهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ما هستند؟

باور کنید من با تک تک افراد نام آشنا در زمینه علوم انسانی که با تحول و بومی سازی علوم انسانی مخالفند بحث کرد‌ه‌ام. حتی یک نفر از آنها، یک نفر، مقاله‌ای از شخصیت هایی که از اسلامی سازی علوم سخن گفتند نخوانده‌اند.»

ایشان در انتها ذکر کردند: «برای این که ملت ما به سمت تمدن سازی بروند، حتما باید این تحول در علوم انسانی اتفاق بیفتد. اما چگونه؟ سه راهکار عرض میکنم:

راهکار اول: تغییر ساختار. ساختار آموزشی و پژوهشی در علوم انسانی کشور، تحول‌ساز نیست. ما سال های پیش پیشنهاد دادیم، اصلا وزارت علوم باید معاونت علوم انسانی داشته باشد که بتواند مدیریت علوم انسانی را انجام بدهد. برنامه‌های آموزشی و پژوهشی دانشگاه ها باید بر اساس نیازهای جامعه باشد، یعنی بودجه را بر اساس نیازها تعیین بکنند که عمده دانشگاه‌های دنیا با این روش کار میکنند.

راهکار دوم راهکار روانشناختی است؛ روحیه تقلید به روحیه تحقیق تبدیل بشود. آیا می‌دانید استاد داریم که ۳۰ سال است کانت تدریس میکند، دکارت تدریس میکند، یک نقد، یک حاشیه بر کانت ننوشتند. منتقدان کانت در زمان او به محض انتشار ویراست اول کتابش، آن را به باد انتقاد گرفتند و هنوز جوهر قلمش خشک نشده، کانت را مجبور به تهیه ویراست دوم کردند. دو سوم اعضای هیئت علمی و دانشیارهای دانشگاه های غرب، علوم انسانی‌اند.

و راهکار سوم توجه به علوم انسانی است. صرف یک تعریف دادن از علوم انسانی اسلامی دادن کافی نیست، باید الگویی معرفی کنیم.

به نظر بنده اگر به این ۳ راهکار توجه شود، میتوانیم علوم انسانی کارآمد داشته باشیم و بر اساس این علوم انسانی ملت ما، یک سرنوشت تمدنی پیدا بکنند؛ و الا با معضلات و مشکلات جدی تر از دیروز و حال مواجه خواهیم شد.»
ارسال نظرات