يكي از مبارزين انقلاب:

یک عکس از امام راحل به اندازه صدها منبر بر روی ما تاثیر می‌گذاشت

يكي از مبارزين انقلاب بيان داشت: یک عکس از امام راحل به اندازه صدها منبر بر روی ما تاثیر می‌گذاشت و اعلامیه های امام(ره) برای بچه‌های انقلابی بسیار شیرین و لذت بخش بود.
کد خبر: ۸۹۸۳۷۱۳
|
۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۴
به گزارش خبرگزاری بسیج از خراسان رضوي؛ رضا رهدار که اکنون برای خود صاحب فرزند و نوه است، روزگاری یکی از کم سن و سال ترین جوانانی بود که برای پیروزی انقلاب در کنار سایر انقلابیون به صورت شبانه روزی تلاش می‌کرد و در این راه هیچ چیز او را از پای در نمی آورد.
 
مسجد و گلزار یاران شهیدش بهترین مکانی است که می شود او را یافت و پای صحبت ها و خاطرات او نشست تا برایمان بگوید از آنچه که در زمان انقلاب بر شهرستان درگز گذشت.
 
او می گوید زمان انقلاب در آستانه جوانی بوده و اولین هسته مبارزه با رژیم پهلوی بچه های انجمن بودند که از میان آنها شهدای زیادی تقدیم انقلاب شد. شهدایی همچون کمال جانفزا، دولتیان، بربریان، سرجامی، روحانیون، عابدی پور و جعفر زاده نسل اول بچه های انجمن اسلامی مسجد قریشی شهرستان درگز بودند که همچون کوهی استوار، پای اعتقادات خود ایستادند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
 
ما نسل دومی ها با دیدن دلاورمردی های این مردان مرد، انرژی گرفته و کم کم وارد مبارزات می شدیم. اصلا جرقه های انقلاب در شهرستان توسط این جوانان زده شد و به مرور زمان توسط نسل های بعدی شعله ور شد.
 
آن زمان ایامی بود که انقلاب در بخش های مختلف کشور آغاز شده بود و صدای آن به گوش ما می رسید.
 
رهدار با مرور خاطرات ایام برای ما گفت؛ قبل از انقلاب هسته های مقاومت ۲۲ نفره ای داشتیم که با همین شهدا شبانه به دور از چشم ماموران ساواک و ژاندارم ها به خارج از شهر می رفتیم و تا قبل از اذان صبح در تاریکی شب به آموزش های رزمی و چریکی می پرداختیم. سرشاخه انقلاب در استان خراسان مقام معظم رهبری بودند که ما توسط رابطین خود، با ایشان ارتباط گرفته و منویات، عکس ها و اعلامیه های حضرت امام (ره) را دریافت می کردیم و به دست دوستان می رساندیم.
 
رهدار با لبخند به عکسی از امام خمینی (ره) که بر دیوار مسجد نقش بسته اشاره می کند؛ یک عکس از امام راحل به اندازه صدها منبر بر روی ما تاثیر میگذاشت، اعلامیه های امام برای بچه های انقلابی بسیار شیرین و لذت بخش و البته از نظر نظامی و امنیتی بسیار مهم و خطرناک بود. خدا می داند که چقدر از هم سن و سالهای ما دوست داشتند عکس امام را حتی برای یک بار ببینند و آن را همراه با خود داشته باشند، همه به تصاویر و اعلامیه های ایشان حریص بودند.
 
مرکزیت اصلی جلسات ما در شبستان ساختمان قدیمی مسجد جامع بود اما به دلیل اینکه ساواک آنجا را رصد می کرد مجبور بودیم به صورت خیلی پنهانی جلسات را در منازل برگزار کرده و به بحث در مورد آثار امام و شهید مطهری و دکتر شریعتی بپردازیم. او با یاد آوری این صحنه مکدر می شود و بعد از اندکی صبر می گوید: ساواک نظارت زیادی بر شهرستان داشت، بسیاری از بچه های ما را می گرفتند و مدتها در زندان مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار می دادند. خوف و وحشت عجیبی در شهر حاکم بود به صورتی که حتی جرات نمی کردیم از فاصله چند صد متری به مقر ساواک نگاه کنیم، گویی هزاران دوربین بر روی حرکات و رفتار ما مترکز شده بود و با کوچکترین خطایی ما را مورد بازخواست قرار می دادند.
 
ما در شهر درگز نفوذ حزب ایران و حزب توده را داشتیم، افرادی که پیرو آن اندیشه ها بودند در کنار انقلابیون نقش آفرینی می کردند، اندیشه های کمونیستی که از خروش مردم به نفع خود استفاده کرده و موج سواری می کردند، البته این افراد با پیروزی انقلاب اعدام شدند. خوشبختانه طرفداران شاه عده ای آدم ساده لوح و مستضعف فکری بودند که نه شاه را به درستی می شناختند و نه امام را، فقط در نظر آنها امام خمینی (ره) به عنوان فردی نفوذی و مرتجع جلوه داده شده بود که سعی داشت مملکت را به هم بریزد. به همین خاطر وقتی اهداف امام برای آنها تبیین می شد به راحتی پذیرفته و به راه انقلاب بر می گشتند. منبر و دعا و مسجد نقش کلیدی در بصیرت افزایی مردم داشت، اگر مردم بصیرت نداشتند جان خود را به خطر نمی انداختند، بصیرت موجب شد بچه های ما در برابر گلوله های دشمن سینه سپر کرده و تمام مرارت و سختی ها را با جان و دل تحمل کنند، آنها راه خود و امام خود را شناخته بودند و در مسیر پیروزی انقلاب از هیچ تلاشی دریغ نکردند. امروز تمام این امنیت و آرامش و شکوه و قدرت ایران اسلامی را مدیون آنها هستیم. رضا رهدار در سینه اش قصه ها و غصه های زیادی از انقلابی نماهای امروز و ضد انقلابی های دیروز دارد که دلش را سخت می رنجاند و تنها پناهگاه و ماوایش مزار شهیدان شده است
ارسال نظرات
پر بیننده ها