در دیدار مسئولین آموزش و پرورش و بسیج فرهنگیان شاهرود با خانواده شهید دوست محمدی تاکید شد: شهدا جایگاهی افتخار آمیز در ایران دارند،امنیت مدیون خون شهداست،دنیا، برای شهدا حقیر است.
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، معاون مدیرکل و مدیر آموزش و پرورش شهرستان شاهرود، مسئول کانون بسیج فرهنگیان شاهرود و جمعی از مسئولان آموزش و پرورش و بنیاد شهید و امور ایثارگران و جمعی از دانش آموزان دبستان شاهد شهید باکری با خانواده شهید عباس دوست محمدی دیدار کردند.
اما شهید بزرگوار عباس دوست محمدی! در دیدار با خانواده معزز و محترم شما؛ گوشهای از وصیت نامه ات که خوانده شد، همگی گفتیم: اهل قلم بودی! و البته بیش از آن گفتند: تو اهل دل بودی، چرا که نزدیک به سیصد صفحه دل نوشته داشتی، مینوشتی از دل حتی پیش از ساعتی از شهادت. میدانی که دلنوشته؛ میراث آدمهای تنهاست. دل نوشته: حرفِ بریدگان از دنیاست؛ و براستی نیز چنین بود وقتی که گفتی:"هیچ تکلیفی بالاتر از تکلیف جبهه نیست! " برای همین رفتی و گذشتی از به آغوش گرفتن تنها فرزندت که شش ماهش بیشتر نبود و گذشتی از مادری هم که بیمار و نیازمند تو بود، اما حرف مرد یکی است، رفتی و گذشتی.
خودت بهتر میدانی! دنیا به تو روی خوش هم نشان داد، استخدام شرکت نفت کم وسوسه انگیز نبود، علاوه بر آن، جانباز هم که بودی! زخم گلوله در پایت ماندگار شده بود، نمیرفتی هم کسی فراتر از آن از تو انتظاری نداشت. اما مگر دلنوشته هایت برای دنیا بود؟ که با دنیا بمانی؟ دل نوشته هایت برای کسی بود که خالق همه دنیاها بود؛ عاشقش بودی که برایش مینوشتی! تا لحظهی شهادت (آری فقط عاشقانند که میدانند برای معشوق نوشتن چه لذتی دارد و اگر غیر از این نبود دست به دست نمیشد این دستنوشته هایت.)
شهید عباس دوست محمدی نمیگویم جایت خالی! چرا که میدانم هستی و گوش میدهی صداهایی را که برایت "سرود " خواندند، بخصوص که حالا نوه ات هم در میان بچههای سرود دبستان شهید باکری است و حالا میبینی که دل نوشته هایت، صدا میشود تا بازهم " تنها صداست که میماند. " درست از آب دربیاید، راستین نام نوه ات "نیایش دیانتی خواه " است و او تنها نیست چرا که در مدرسه شهید باکری ۷۵ نوه شهید دیگر هم مدرسهای او هستند؛ جمع شان، جمع است، آری در حکایت امروز؛ «ما جمع، تو شمع»
گزارش: غلامرضا محروقی، روابط عمومی مدیریت آموزش و پرورش شهرستان شاهرود
اما شهید بزرگوار عباس دوست محمدی! در دیدار با خانواده معزز و محترم شما؛ گوشهای از وصیت نامه ات که خوانده شد، همگی گفتیم: اهل قلم بودی! و البته بیش از آن گفتند: تو اهل دل بودی، چرا که نزدیک به سیصد صفحه دل نوشته داشتی، مینوشتی از دل حتی پیش از ساعتی از شهادت. میدانی که دلنوشته؛ میراث آدمهای تنهاست. دل نوشته: حرفِ بریدگان از دنیاست؛ و براستی نیز چنین بود وقتی که گفتی:"هیچ تکلیفی بالاتر از تکلیف جبهه نیست! " برای همین رفتی و گذشتی از به آغوش گرفتن تنها فرزندت که شش ماهش بیشتر نبود و گذشتی از مادری هم که بیمار و نیازمند تو بود، اما حرف مرد یکی است، رفتی و گذشتی.
خودت بهتر میدانی! دنیا به تو روی خوش هم نشان داد، استخدام شرکت نفت کم وسوسه انگیز نبود، علاوه بر آن، جانباز هم که بودی! زخم گلوله در پایت ماندگار شده بود، نمیرفتی هم کسی فراتر از آن از تو انتظاری نداشت. اما مگر دلنوشته هایت برای دنیا بود؟ که با دنیا بمانی؟ دل نوشته هایت برای کسی بود که خالق همه دنیاها بود؛ عاشقش بودی که برایش مینوشتی! تا لحظهی شهادت (آری فقط عاشقانند که میدانند برای معشوق نوشتن چه لذتی دارد و اگر غیر از این نبود دست به دست نمیشد این دستنوشته هایت.)
شهید عباس دوست محمدی نمیگویم جایت خالی! چرا که میدانم هستی و گوش میدهی صداهایی را که برایت "سرود " خواندند، بخصوص که حالا نوه ات هم در میان بچههای سرود دبستان شهید باکری است و حالا میبینی که دل نوشته هایت، صدا میشود تا بازهم " تنها صداست که میماند. " درست از آب دربیاید، راستین نام نوه ات "نیایش دیانتی خواه " است و او تنها نیست چرا که در مدرسه شهید باکری ۷۵ نوه شهید دیگر هم مدرسهای او هستند؛ جمع شان، جمع است، آری در حکایت امروز؛ «ما جمع، تو شمع»
گزارش: غلامرضا محروقی، روابط عمومی مدیریت آموزش و پرورش شهرستان شاهرود
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار