دقیقا سه سال پیش بود که با شنیدن یک جمله به خودم آمدم و خودم را پیدا کردم (سیاهی چادر تو از سرخی خون من کوبنده تر است...)
کد خبر: ۹۵۲۶۶۲۰
|
۲۲ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۰

خودم را از بین خیال های پوچ و باطل که باعث رسیدن اهداف دشمنان بود بیرون کشیدم و راهم را پیدا کردم .

آری راه درست من اصلاح کردن حجاب و رفتارم بود همان روزها بود که اولین بار چادر را به سر کردم لذت و آرامشی دلنشین داشت آرامشی که در هیچ یک از لباس های مد و رنگارنگ و حرف های دیگران که باعث تعریف و تمجید من میشد نیافتم .

اکنون سه سال است که من و چادرم رفیق های جدانشدنی شده ایم رفیق هایی که مانند روحی در یک بدن شده ایم و به هیچ وجه از یکدیگر جدا نخواهیم شد من رفیقم را به صدها پیشنهاد وسوسه انگیز نمی‌فروشم و از شهدایی که باعث شدند من این روزا به چادرم و چادری بودنم افتخار کنم کمک میخواهم تا در این مسیر به من عفت زینبی عطا کنند ‌.

بگذار دشمن هر چقدر که میخواد مدل ها و لباس های رنگارنگش را به رخم بکشد من و چادرم که  می‌دانیم تلاش هایش بی فایده و پوچ است ؛ مهم این است که من خوشتیپ بودن زیبا بودن و امروزی بودن را در همین چادری که به سر دارم میبینم.

آری من به چادرم افتخار میکنم و به خودم هم افتخار میکنم که نگهدارنده امانت مادرم زهرا(س) هستم ؛ چادری که پشت در خانه از سر فاطمه نیوفتاد چادری که در کربلا با وجود سخت گیری های یزیدیان از سر زنینب نیوفتاد؛ چادری که با وجود سختی ها و پستی و بلندی ها نسل به نسل چرخیده و به دست من رسیده آری امروز هم من نمیگذارم یزیدیان زمانه آن را با افکار و پوچ و باطلشان از سر من بردارندچادری که وصیت هموطنانم در آخرین لحظات عمرشان قبل از شهادت بود .

چادری که طبق وصیت نامه شهید محمود آقازیارتی که امر کرد :خواهرم سیاهی چادر تو از سرخی خون من کوبنده تر است  اکنون که تامل میکنم سخن ایشان را درک میکنم آری من و امثالم باعث خار چشمی در چشم دشمن شده ایم دشمنی که می‌خواست به هر روشی این تمدن و ارثیه مادرم زهرا(س) و وصیت خون شهدا را از بانوان هموطن من بگیرد. امیدوارم من و بقیه بانوان سرزمینم لایق و نگهدارنده این ارثیه باشم ./انتهای پیام.

 

 

یادداشت از : نوجوان  دغدغه مند نرگس فعلی از باقراباد قرچک

ارسال نظرات