خبرهای داغ:
نگاهی به زندگی شهید قبادی؛

رشادت های جوانی 19 ساله از جنس عشایر/ از جانبازی در حلبچه تا شهادت در مرصاد

شهید محمدعلی قبادی 19 ساله بود که به جبهه وارد شد و در روز عید قربان در عملیات غرور آفرین مرصاد به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۸۵۴۵۱۳۸
|
۰۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۲:۳۵
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمانشاه به نقل از ریوار، تاریخ 8 سال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق با پشتیبانی ده ها کشور مستکبر غربی علیه ملت ایران پر است از حماسه سازی های رزمندگانی که برای دفاع از این مرز و بوم، حفظ ارزش های انقلاب اسلامی و  حیثیت کشور جان شیرین خود را در طبق اخلاص گذاشته و از آن گذشتند.

 

یکی از موفق ترین عملیات های رزمندگان اسلام در جبهه های غرب کشور مربوط به تاریخ 5 مردادماه 67 بود که به نام عملیات غرور آفرین مرصاد نام گرفت. طی آن منافقین برای وارد کردن آخرین ضربه نظامی با همه توان و تجهیزات خود وارد استان کرمانشاه شده اما در تنگه چهار زبر این استان برای همیشه زمین گیر شدند.

 

این حماسه را کسانی آفریدند که نه سن و سال را ملاک حضور خود در این صحنه قرار داده و نه اینکه جایگاه اجتماعی و قومیت آنها باعث شد تا از حیثیت کشورشان چشم پوشی کنند.

 

یکی از این غیور مردان عرصه دفاع شهیدی 19 ساله به نام محمد علی قبادی است که فرزندی متولد شده از دل  عشایر سلحشور غرب کشور و استان کرمانشاه است. او پس از دلاوری های فراوانی در عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت می رسد.

 

به مناسبت فرارسیدن سالروز این حماسه غرور آفرین، خبرنگار پایگاه تحلیلی خبری ریوار با حضور در منزل شهید محمد علی قبادی گفتگویی را با مادر و خواهر این شهید بزرگوار انجام داده که به شرح زیر است؛

 

تشكر مي كنم از وقتي كه در اختيار ما قرار داده ايد. لطفا خود را معرفي كرده و بگويد چه نسبتي به شهيد محمد علي قبادي داريد؟

 

من هم سلام و خير مقدم عرض ميكنم خدمت شما و ممنون كه تشريف آورديد، من پري قبادي خواهر بزرگتر محمد علي قبادي هستم.

 

قبل

 

شهید قبادی در چه سالی و در کجا به دنیا امدند ؟

 

شهيد قبادي در سال 1346 در شهر نور آباد استان لرستان به دنيا آمد كه دوران ابتدایی را در شهرستان کوهدشت و راهنمایی و دبیرستان را در شهر کرمانشاه سپری کرد.

 

چند خواهر و برادريد و محمد علي چندمين فرزند خانواده است؟

 

  ما يك خانواده 8 نفره هستيم كه 4 برادر و دو خواهريم و محمد علي نيز فرزند پنچم خانواده  و از من كوچكتر بود.

 

 خصوصيتهاي اخلاقي وي چگونه بود ؟

 

هر چه که در موردش بگویم کم گفتم. محمد علي از نظر ایمان و اعتقاد و اخلاق خیلی از ما سر بود و دارای فضائل اخلاقی والایی بود. اگر از مردم روستا هم تحقیق کنید پی خواهید برد که همه مردم از خون گرم بودن، مهربانی و دلسوزی وی سخن خواهند گفت و در این مدت کوتاهی که در بین مردم روستا زندگی کرد همه از وی راضی بودند و همه را شیفته خود کرد.

 

عشق و علاقه خاصی به خانواده بخصوص پدر و مادر خود داشت و برای بستگان و فامیل ارزش خاصی قائل بود. حرمت کوچک و بزرگتر از خودش را همیشه نگه مي داشت.

 

قشنگترین خاطره ای که از محمد علی دارید چیست ؟

 

خاطره زیاد است ولي چيزي كه الان در ذهنم آماده هست اين بود كه در دوران کودکی من و محمد برای اینکه پدرم نماز ظهر را در خانه بخواند به مغازه اي كه داشتيم مي رفتيم و او را به خانه ميفرستاديم.

 

 یك روز که در راه رفتن به مغازه بودیم در کوچه ای زن فقیری را که بچه ای در بغل داشت دیدم که در گوشه ای نشسته بود. من و محمد هر دو در اطراف زن نشستیم هیچ پولی همراهمان نبود که او را کمک كنيم. محمد به زن فقیر گفت پولی نداریم اما اگر از مغازه برگشتیم کمک می کنیم. موقع برگشت محمد هر چه دنبال زن فقیر رفت آن را پیدا نکرد. از شدت ناراحتي به گريه افتاد و تا آخر شب اين جريان ادامه داشت  و به خودش مي گفت چرا نتوانستم به اين مادر و بچه اش كمكي بكنم؟

 

از چند سالگی به جبهه رفت و در چه عملياتهايي حضور داشتند؟

 

19 سالش بود که به جبهه رفت اولین عملیاتش میمک بود و بعد از آن كه عضو گروه" ش. م .ر" بود در جريان عملیات شيميايي شدن منطقه حلبچه شرکت کرد و در آن منطقه بر اثر استنشاق مواد شیمیایی جانباز شد و اثرات مواد شیمیای روی دست ها و صورت اون دیده می شد.

 

 بعد از آن به منطقه شاخ شمیران رفت و عملیات مرصاد هم آخرین عملیاتی بود که در آن حضور داشت.

 

يبلي

 

نحوه شهادت و تاریخ شهادت وي چگونه بود ؟

 

در سال 1367 در عملیات مرصاد و در درگیری با منافقین به شهادت رسید. در روز عید قربان همان سال  توسط بنیاد شهید به ما اطلاع دادند که فرزند شما زخمي شده است و نمي خواستند كه شهادتش را به طور مستقيم به ما اطلاع دهند به همين خاطر به ما گفتند كه در يكي از بيمارستان هاي آن زمان بستري است و هر چه زودتر بايد به آنجا برويم.

 

زماني كه به محل مذكور رسيديم فهميديم كه شهيد قبادي در در گيري بلا فاصله شهيد شده است. اما اعضاي خانواده از قبل شهادت  آمادگي شنيدن خبر شهادت محمد علی را در هر لحظه داشتند، چون محمد علي عزمي جدي براي جنگ با دشمن و دفاع از كشور داشت و اين موضوع در روحيه او جاي گرفته بود و به همين دليل مي دانستيم كه شهيد مي شود و حتي خبر شهادتش راهم قبل از رفتن به مادرم داده بود.

 

يبل

 

محمد علی از شهادتش به مادر خبر داده بود.

 

در ادامه مادر شهيد قبادي كه تحمل شنيدن حرفهاي خواهر را نداشت، بغض گلويش را شكست و با گريه و لرزشي كه در صدايش قدرت پنهان ماندن را نداشت با گويش محلي خود گفت:"هر كاري كردم نتوانستم جلويش را بگيرم".به من مي گفت: مادر جلوي راهم را نگير،چرا نمي گذاري كه برم؟ من شهيد مي شوم و بايد برم.

مي گفتم هر نيازي كه داشته باشي برايت فراهم مي كنيم. ماشين برايت ميخريم،زن برايت اختيار مي كنيم، كه در جواب  به من مي گفت "من بجز شهادت هيچي نياز ندارم".

 

به گفته اين مادر شهيد، مسعود پسر عمه محمد علي با به جبهه رفته بود، اما مسعود زودتر به شهادت رسيد. محمد علي هم مي خواست كه راه او را برود و به شهادت برسد كه آخرش هم به آرزوي خود رسيد.

 

شایان ذکر است الفت قبادی پدر بزرگوار شهید محمد علی قبادی در 15 آذر ماه سال گذشته به علت کهولت سن و بیماری دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش ملحق شد.


ارسال نظرات