بهگزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی، پیکر پاک شهید سردار پاسدار "حمیدرضاانصاری" از شهدای والامقام مدافع حرم برادر شهید "محمدجعفر انصاری" از شهدای دوران دفاع مقدس که در دفاع از حرم آلالله در سوریه فیض شهادت نایل آمد صبح امروز در مراسمی با شکوه بر دوش مردم شهیدپرور اراک از میدان شهدا به سمت بهشت زهرای این شهرستان تشییع شد.
سلام سردار، یادت هست که افسوس میخوردی برای آنکه یارانت همه پر کشیدند و تو جا ماندی، میگفتی حصار تنگ دنیا را تحمل نداری، روزها از پس دیگری میگذشت و تو در شمارش یارانی که رفتند و بر تقویم خاطرات تو نقش بستند.
همیشه در سخنان خود معبری به روزهای پر خاطره دوران دفاع مقدس میزدی و با یاد شهدا بود که دلت را از رنگ و بوی آلودگیهای زندگی سراسر مادی رهایی میبخشیدی، خوشا به حالت که قفس تن رها شدی و پایبند این عالم خاکی نماندی.
چه زیبا انصار خواندن تورا، آنان که در صدر اسلام به یارای پیامبر(ص) شتافتند و اکنون در گذر زمان تو یاور پاره تن دخت نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) شدی، آن هم در روزهایی که فاطمه(س) در بستر بیماری بود و خوشحال از نزدیک شدن به روزهای دیدار با معبود و از سوی دیگر نگران اینکه دیگر دستهای کوچک زینب(س) بر روی شانههایش جای ندارد.
تو ای سردار به حق به تصویر کشاندی و گفتی که در عادات ناپسند زندگی و بیهودگیها و بازیهای پوچ و بیفایده گرفتاز نشدهای، تو ای همسنگر خوبان بهشتی، شهادتت مبارک باد.
تو که در هر گامی که بر میداشتی نگاهی به عقب میکردی و سراغ شور آفرینان عشق را میگرفتی، همیشه میگفتی به همرزمان جوان خود این حس شهادت خواهی و فداکاری بود ملتی را که هیچ نداشت، بر طاغوت غالب کرد و خون شهیدان ما در امتداد خون پاک شهیدان کربلاست.
به راستی که حق گفتی و گفتند آنان که در این مسیر گام برداشتند، سردار میبینی همان ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند و طلب شهادت میکنند امروز تو را در سفری که مشتاقانه میروی تا بار دیگر روی برادر شهید و همسنگران خود را ملاقات کنی بدرقه میکنند.
تو مصداق واقعی السابقون بودی چرا که دل در سوریه بود و پای رفتن نداشتی؛ مانده بودی چگونه زحمات مادر را جبران کنی او که شبها بیدار بود تا تو آرام بخوابی حال رنجور و بیمار نیازمند وجود توست، پس ماندی و خدمت کردن به مادر را برگزیدی که خدای از این کار تو خشنودتر است؛ مادر به سوی معبود و به دیدار فرزند شهیدش "جعفر" شتافت.
دیگر مانعی نبود تا تو را از سفر بازدارد راهی شدی همه را جا گذاشتی و رفتی، از همسرت خواستی غم به دل راه ندهد و فرزندان را خواستی تا به یاد امالکلثوم و به یاد عمه سادات صبر پیشه کنند.
دو دختر کوچک در کنار مادر صبورانه تحمل میکنند دوری تو را خوب یادشان دادی که خم به ابروی نیاورند و در فراق تو اشک نریزند بدانند که پدرشان در راه دفاع از حریم اهل بیت(ع) شهید شد، در راه دفاع از کاروان اسرا، کاروانی که پس از واقعه کربلا به سوی شام میرفتند بیآنکه کسی یاورشان باشد یا اشکی بدرقه راهشان باشد.
چند روز پیش تصاویری از رسانه منتشر شد که نشان از رهایی اسارت بود، اسارتی که بیش از 4 سال به طول انجامیده بود و با ایثار فدائیانی چون شماها رها شده بود.
سردار همچون شما مدافعانی هستند که همچون عباس علمدار(ع) میایستند مبادا جبهه کفر به خیمهها نزدیک شود، سردار قافله کربلا که گرچه آب بر او لبخند میزد ولی بهتر از لبخند امام و رهبرش به همراه اهل خاندان عصمت و طهارت(ع) در ذهن او بود.
تو ذخیره اینروزها بودی تا یاور زینب(س) باشی در مقابل ظلمی که جاهلان بر او روا میدارند، آری تو به مولای خود اقتدا کردی و مدافع حریم اهل بیت(ع) شدی آن هم در روزی که دنیا در سوگ فاطمه(س) خواهد نشست او که دنیا به خاطرش آفریده شد.
شنیدم خواستی تا زیارتنامه حضرت ابوالفضلالعباس را برایت بخوانند، چه درخواست به حقی بود چرا که تو در رکاب ایشان پای گذاشتی و یقین دارم که تو نیز از دستان بانوی دو عالم آب نوشیدی اگر چنین نبود همدرد بانوی خود نمیشدی و پهلوی تو سپر ترکشهای خبیثان نمیشد.
سردار سلام ما را به سالار شهیدان برسان و شفیع باش مدمی را که تو را بدرقه میکنند و اگر حالشان نزار است نه به خاطر توست که به خاطر اسارت خودشان در قالب تن و جا ماندن از قافله همچون شماهاست؛ سفرت به سلامت باد.
انتهای پیام/