خبرهای داغ:
پاسداشت سالروز ارتحال ملکوتی عارف بالله؛

در قبرستان قم یک مرد خوابیده و او میرزا جواد آقای تبریزی است!

ارادت امام(ره) به میرزا جواد آقا ملکی تبریزی چنان بود که وقتی از پاریس به ایران بازگشتند، در قم بر مزار ایشان حاضر شدند؛ زانو زدند و با گوشه‌ای از پارچه عمامه خود، غبار از سنگ مزار استاد زدودند و فاتحه‌ای نثار کردند و فرمودند: «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است.»
کد خبر: ۸۶۹۸۱۴۶
|
۳۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۳
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، قبری ساده در قبرستان شیخان قم است که بالای سنگ قبر آن این عبارت به چشم می‌خورد:

«مرقد مطهر عارف کامل ربانی، صاحب کرامات سبحانی، شیخ مناجاتیان، مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ... .»

و امروز 31 خرداد ماه، سالروز ارتحال آن شیخ جلیل القدر و عارف بالله است.

در تبریز متولد شد و در جوانی به نجف رفت. محضر استادان فراوانی را درک کرد، اما بدون شک مهمترین استاد ایشان، عارف کامل آیت الله آخوند ملا حسینقلی همدانی بود که 14 سال در محضرش زانو زد و عرفان و سیر و سلوک آموخت.

نقل است که در دو سال اول، استاد توجه چندانی به شاگرد نمی‌کرد و همین مسئله منجر به اعتراض شاگرد شد. اعتراض میرزا جواد آقا این است که من برای رسیدن به درجات خدمت شما رسیده‌ام؛ چرا به من توجهی نمی‌کنید؟ و پاسخ استاد این است: «می‌بینم که هنگام ورود به درس، جای خاصی را برای خود در نظر می‌گیری! اینگونه بماند تو آدم نمی‌شوی.»

و می‌گویند پس از این ارشاد استاد، دیگر کسی میرزا جواد آقا را در صدر هیچ مجلسی ندید و نیافت؛ بلکه همیشه تواضع می‌کرد، خود را کسی نمی‌دید و جای خاصی برای خود تعیین نمی‌کرد.

حکایت دیگر درباره دو سال اول تلمذ میرزا جواد آقا در نزد آیت الحق، آخوند ملا حسینقلی همدانی این است که شاگرد روزی به محضر استاد می‌رسد و گله می‌کند که در سیر و سلوک به جایی نرسیده است. توصیه استاد تنها یک چیز است: «هرگاه توانستی کفش آنانی را که بد می‌دانی، پیش پایشان جفت کنی؛ آنگاه به جایی خواهی رسید.»

ارادت میرزا جواد آقا به استادش چنان بود که نام فرزندش را هم حسینقلی گذارد.

پس از آن سال‌های دلدادگی، میرزا جواد آقا به وطن باز می‌گردد و در قم سکنی می‌گزیند تا درس عرفان و اخلاق او، به عنوان مهم‌ترین یا حداقل یکی از مهم‌ترین دروس عرفان و اخلاق شناخته شود.

امام خمینی، از مهمترین شاگردان آن عارف کامل است که ایشان را با عنوان «شیخ جلیل القدر» و «عارف بالله» معرفی می‌فرماید و در کتاب «سر الصلاه» خویش، همگان را به خواندن و مطالعه کتب ایشان و استفاده از آنها فرا می‌خواند؛ کتاب‌هایی که «رساله لقاء الله»، «المراقبات» و «اسرار الصلوه»، از مهم‌ترین آنهاست و حتی جمله‌ای از هر کدام، می‌تواند جهانی را متحول سازد.

ارادت امام به این استاد چنان بود که وقتی از پاریس به ایران بازگشتند، در قم بر مزار ایشان حاضر شدند؛ زانو زدند و با گوشه‌ای از پارچه عمامه خود، غبار از سنگ مزار استاد زدودند و فاتحه‌ای نثار کردند.

و این جمله از امام معروف است که می‌فرمایند: «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است.»

رهبر انقلاب نیز مقام آن استاد کامل را چنین پاس می‌دارند: «ما قله‌های تهذیب داریم. در همین قم، مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی، مرحوم علامه‌ طباطبایی، مرحوم آقای بهجت، مرحوم آقای بهاءالدینی (رضوان اللَّه تعالی علیهم) قله‌‌‌های تهذیب در حوزه بودند. رفتار اینها، شناخت زندگی اینها، حرف‌های اینها، خودش یکی از شفابخش‌‌‌ترین چیزهایی است که می‌تواند انسان را آرام کند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنایی بدهد، دل‌ها را نورانی کند. در نجف بزرگانی بودند؛ سلسله‌ شاگردان مرحوم آخوند ملاحسینقلی تا مرحوم آقای قاضی و دیگران و دیگران؛ اینها برجستگانند.»

آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی یکی از این برجستگان است که در قنوت نمازهای نافله خود، این بیت حضرت حافظ را زیاد می‌خواند:

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن

استاد به شب خیزی و سحر خیزی اهمیت فراوان می‌داد و در آن هنگام با نگریستن در آسمان، آیات 190 تا 194 سوره مبارکه آل عمران را زمزمه می‌فرمود، سر بر دیوار می‌نهاد و می‌گریست:

«اِنّ فی خَلق السّماوات و الارض و اختلاف اللّیل و النّهار لآیات لاولی الالباب ... .»

و اینک مروری بر برخی از رهنمودهای آن پیر سالک و رهرو راه حق:

نهی از زیاد خوابیدن.

نهی از زیاد خوردن و سیر خوردن.

بسنده کردن به دو وعده غذایی در روز.

تفکر در مرگ.

توصیه به مداومت بر روزه گرفتن سه روز در هر ماه.

توصیه به تلاوت قرآن و هدیه کردن ثواب آن به حضرت رسول اعظم (ص).

توصیه به تکرار زیاد ذکر یونسیه در سجده (لا اله الا انت سُبحانک اِنّی کُنتُ مِن الظّالمین).

نقل است که استاد در روزهای عاشورا، مجلسی برپا می‌کرد و مختصر غذایی برای اطعام عزاداران تدارک می‌دید. یکی از سال‌ها، جمعیت زیادی در مجلس ایشان حضور یافت تا جایی که آشپز، از کم آمدن غذا نگران شد. استاد بر سر دیگ حضور یافت، محاسنش را با دستان مبارک گرفت، برای سید و سالار شهیدان اشک ریخت و فرمود: دیگر نگران نباشید؛ هرچه می‌خواهید غذا بکشید.

و آن روز هرچه غذا می‌کشیدند و به عزاداران می‌دادند، باز هم غذا بود!

 حسن شیخ حائری
ارسال نظرات