خبرگزاری بسیج قم-اشرافی گری به عنوان یک جریان اجتماعیِ نا همگون و نامتوازن در جوامع متأسفانه به دلیل دارا بودن مِکنَت و منزلت از طبقات تأثیرگذار جامعه به شمار می رود، که رفتار، گفتار و عقایدشان پی آمدهای مستقیم و غیرمستقیمی بر سایر افراد جامعه ( به ویژه طبقات پایین تر) دارد. اینان برای مطرح کردن خود و کسب اعتبار و جلب احترام دیگران، به حفظ و گسترش نظام منزلتی میپردازند که فئودالیته کردن جامعه جزئی از آن به شمار می رود ، نگاه امپریالیستی و قدرت مآبانه ای که شاخصه اصلی آن منزلت اجتماعی است که این منزلت وامدار اشرافیت است که شاید سخن راندن از آن در این مجمل خارج از حوصله مخاطبین گرامی باشد.
لذا می توان از اشرافی گری به عنوان جریانی یاد کرد که میکوشد تا با قدرت و بهره مندی از امکانات مادی، خود را به صاحبان قدرت نزدیک سازد و از سوی آنان مورد حمایت قرار گرفته و مردمان و جامعه خویش را استثمار و استعمار کنند. این جریان ممکن است الزاماً از طبقات برخوردار و مرفه جامعه نباشند بلکه تمام افرادی که در اثر رسوخ و نفوذ روحیه اشرافی گری در آنان، در میان مردم کنشهای خاصی دارند را نیز شامل میگردد که برای تبین هرچه دقیق تر آن هشت مسئله مهم زیر را که از آثار حتمی زندگی اشرافی و تکاثریست را مدنظر قرار میدهیم:
- مسئله اول؛ تکاثر و اشرافی گری حالتی در نفس پدید می آورد که تباهی عقل و دل و دین را به دنبال دارد.
- مسئله دوم؛ تکاثر در مالکیت و اشرافی گری در مصرف کردن ، سبب مرگ عواطف شده و رعایت فضیلت و اخلاق را از میان میبرد.
- مسئله سوم؛ تکاثر و اشرافی گری سبب پیدایش کیفیات اخلاقی پست می گردد که انسان را یک شخصیت موهوم و متکبر می سازد.
- مسئله چهارم؛ این خوی استکباری سبب دوری از توده اجتماعی گردیده و از درک وضعیت و معاشرت مردم جامعه بی بهره خواهدبود.
- مسئله پنجم؛ آزاد اندیشی دینی را از دست داده و مفاهیمی چون عدالت و قسط را شخصی و سلیقه ای تعریف می کند.
- مسئله ششم؛ در زندگی اشرافی و تکاثری جهت گیری ها محدود به سود و قلمرو شخصی می گردد.
- مسئله هفتم؛ این خوی شیطانی مسببات تحمیل هزینه و اقتصاد تفاخری و حبابی در جامعه می شود.
- و مسئله هشتم؛ نگاه اشرافی گری توازن و شالوده ی تعهدات اجتماعی را به هم زده و مایه تباهی فرهنگ اجتماعی خواهدبود.
اما توجه به این نکته خالی از لطف نیست که نتیجهی طبیعی جوامعی که اجازه میدهند که اشراف زمام امور را به دست بگیرند چیزی جز نابهنجاری در حوزه اجتماع و تجاوز از حدّ و حقوق و قانون در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و... نخواهد بود. این گونه است که زمام امور اجتماعی از حالت اعتدال خارج شده و گرفتار انحراف میگردد. در نتیجه افزایش ظلم و ستم و نابودیِ همبستگی و همدلی و در نهایت زوال حکومت جامعه دینی را موجب می گردد.
البته مدعای کلام ما سخن رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) مورخ 25تیر1364 است، که فرمودند:
«اگر خدای ناخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.» پیامدی که به فرموده معمار کبیر انقلاب از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی را به دنبال دارد.
پیامبران و مصلحان اجتماعی برای اعتلای مقام انسان و پیشرفت و تعالی جامعه، با اشراف و اشرافی گری به مبارزه پرداخته اند و از دغدغه های اصلی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مقابله با نظام منزلتی (تمایز ناعادلانه طبقاتی) بود که زمینه ساز اعمال اشرافی بود و ایشان برای از بین بردن خوی اشرافی گری کارهای بزرگی انجام دادند که به عنوان نمونه به چند مورد آن اشاره می گردد؛
ü طراحی نظام برابری و برادری (اخوت اسلامی) که بهترین جایگزینِ اجتماعی برای نظام منزلتی به شمار می رفت که میتوان گفت تشکیل « امت واحده » ثمره این کار بزرگ بود. این گزاره ی دوگانه برادری در تقابل نظام منزلتی از پردازش های دقیق و کارآمدِ دین مبین اسلام می باشد که منحصراً در اسلام بدان توجه شده و تأثیرات مهمی را در خود نهفته دارد، که مهم ترین آن همین تقابل اجتماعیست که نظام منزلت سنج را تحت تأثیر نگاهی مومنانه و دینی قرار می دهد نه مکنت اقتصادی.
ü احیای امر زکات و خمس که نوعی مدیریت اقتصادی مسلمانان بوده تا بتواند وجهی مهم در نزدیک شدن سطوح اجتماعی ایفاء نماید. که صدالبته همگان معترفیم که چنین امری نه تنها وجه اقتصادی بلکه وجوه دیگر انسان منشانه را تحت توجه دارد که پیرامون آن سخن راندن نیازمند فرصتی مفصل و مجالی مجزا می باشد.
ü احیای امر انفاق؛ که شاید توجه و پردازش آن در اسلام با این حجم کثیر و بالا در قبل ظهور اسلام بی بدیل بوده و قطع یقین میتوان مدعی بود که اسلام ترویج و تربیت احیای امر نفاق را به دوش کشیده و این انحصاری و اختصاصی در زمرهی تعالیم و مؤیدات اسلامی است. تا به جایی که در قرآن حکیم (سوره توبه آیه 34) آمده است: « وَالذینَ یَکنِزونَ الذَّهبَ و الفِضَّه و لا یُنفِقونَها فی سبیلِ الله فَبَشِّرهم بعذابٍ ألیم» کسانی را که از زر و سیم گنج فراهم می آورند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند به عذابی دردناک مژده ده....
ü توجه و تربیت عملی جامعهی مسلمین به ساده زیستی، قناعت و توجه به هم نوعان و پرهیز از اشرافی گری در سیرهی نبی اسلام و ائمه معصوم علیهم السلام است که بهترین مصداق را در توجه به همسایه شاهدیم که در تعالیم معصوم علیه السلام آمده است اگر کسی سیر بخوابد در حالیکه همسایه اش گرسنه باشد « فَلِیس بِمسلم » پس او مسلمان نیست. و این در حالیست که در وصف معصوم آورده اند که از پینه بستن پشت شانه که از به دوش کشیدن کیسه های غذا در رسیدگی به فقرا و نیازمندان، شناخته می شدند.
ü و ...
اما آنچه باید در این مجال بدان پرداخته شود خصیصه ها و شاخصههایی است که نظام تکاثری و اشرافی گری با آن شناخته میشود، که به اختصار عبارتند از :
1. محافظه کاری:
اولین و مهم ترین شاخص اشرافی گری محافظه کاری می باشد، از آنجا که جریان اشرافی گری همیشه به دنبال بهره جویی از فرصتهای مختلف (موافق و مخالف) بوده، یعنی همواره در تلاش است تا شرائط پیش آمده که در راستای خواسته های آنان ، حفظ گردد تا بتواند از این میان بهره هایی را برای خود بدست آورد. محافظه کاری بدین معناست که ویژگی بهره جویی خاصه در امور اقتصادی و اجتماعی خلاصه می شود و این را بی ارتباط با عقاید و اندیشه می داند و در چنین هماوردی قطعا به امور اعتقادی و منافع فکری بی توجه بوده و در مناسبات اقتصادی و اجتماعی آن وجهی را بر میگزیند که نفع و بهره مادی و اجتماعی به دنبال داشته باشد.
2. نادیده انگاری طبقات پایین:
یکی دیگر از ویژگی های اشرافی گری و نظام تکاثری اینست که هیچ گاه حاضر به پذیرش طبقات پایین دست جامعه نبوده و گاه هم در جهت تضعیف و بی اعتنایی آنان گام برمیدارد و مرتباً حقوق آنان را تضییع میکند. این در حالی است که آموزه های دینی دقیقاً خلاف آن را به جامعه آموزش میدهند و همواره بر رعایت این طبقات سفارش میکنند. « فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَر».[سوره مبارکه ضحی-آیه9]
3. منفعت طلبی:
انسان بر اساس طبیعت خویش به دنبال تامین منافع فردی و گروهی خود میباشد که اگر به دور از ضوابط اجتماعی و لجام گسیخته باشد امری نامطلوب و ضد ارزش و در غیر این صورت مطلوب خواهدبود. جریان اشرافیت همیشه در تلاش برای تامین منافع خود (به هر قیمت ممکن بوده) است و لو این که نُرم ها و هنجارهای دینی و اجتماعی نادیده گرفته شود. این در حالی است که بر اساس آموزه های دینی هر فرد و یا گروهی حق دارد در حدود شرع و عرف، اقدام به تدارک منافع خود بنماید و به عبارتی از منظر دین، تنها منافع مشروع افراد قابل بازیابی و اکتساب می باشد و لاغیر .
4. تن آسایی و عافیت طلبی:
عافیت طلبی و تن آسایی همواره از جمله شاخص های اشرافیت بوده است. به عنوان مثال در صدر اسلام که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با مشرکان و دشمنان دین خدا در جنگ بودند هیچ گاه جریان اشرافیت، ایشان را در این راه همراهی نکرده و در پی عافیت و آسودگی خود بودند. از این جریان در ادبیات قرآنی به «قاعدون» تعبیر شده است. خدای متعال نسبت به این جریان میفرماید: « فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ؛ آنها که در خانه ها نشستند و از همراهی با رسول خدا [در جهاد] تخلف ورزیدند، خوشحال شدند و از جهاد با مال و جان خود در راه خدا کراهت داشتند، و گفتند: در این گرما به جنگ نروید».[سوره توبه –آیه مبارکه81] شاید بتوان گفت که عافیت طلبی مهم ترین خصیصه ی اشرافی گری می باشد تا به جایی که شخص عافیت طلب حاضر بوده همه امورات پیرامونی را برای حفظ عافیت خویش هزینه نماید تا خود را به محنت و سختی نیاندازد.
5. سازشکاری:
جریان اشرافی به لحاظ کسب و حفظ منافع همواره در پی دستِ دوستی دادن به دشمنان میباشد از جمله خصوصیاتش این است که در برابر خواسته های آنان سازشکاری نموده و مهر تایید و تصدیق بر آن مینهد در حالی که بر اساس آموزه های دینی، دقیقا می باید عکس آن عمل نمود و به تعبیر قرآن کریم با دشمنان باید غلیظ و شدید بود و با دوستان مهربانی نمود. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم».[سوره مبارکه فتح - آیه29] آن هنگام که قرارست با دشمنان خوی خشن و شدت عمل خود را به نمایش گزارد ، شاهدیم که دقیقا خصلتی معارض آن را به کار می گیرد، چرا که به خطر افتادن منافع (منزلت و قدرت اجتماعیِ مادی) را نابودی میپندارد.
6. عدم پایبندی به هنجارهای دینی:
از دیگر شاخصه هایی که برای جریان اشرافی گری میتوان نام برد اینست که این جریان در طول تاریخ نشان داده است که به باورهای دینی و هنجارهای آن اعتقاد چندانی ندارد و در مقام عمل بدان پایبند نیست. نمونه بارز آن را در تاریخ معاصر میتوان در حوادث فتنه سال 88 یافت که عملاً به مقدسات جامعه توهین و جسارت شد، اما عده ای سرمست از خوی اشرافی حاضر نشدند که مواضعی متناسب با نظام اخذ نمایند و شاید تنها دغدغه ای که از این قشر جامعه احساس می شد حفظ منافع سیاسی و اجتماعی شان بود، که متأسفانه این محفوظیت را انقلابی گری خود معرفی می کردند.
اما آنچه در این مجال لازم به ذکراست توجه به آسیبهایی است که از اشرافیگری بر پیکره ی اجتماعی وارد میآید و در یک کلام انقلاب با چالشهایی روبرو میشود که شاید جبران ناپذیر باشد که در این مختصر به طرح آن میپردازیم:
1. تهدید مبانی نرم فزاری انقلاب:
یکی از آسیب های جدی جریان اشرافی گری، به چالش کشیده شدن مبانی نرم افزاری انقلاب خواهد بود که وجود و حضور چنین انگارههای اشرافی مسببات چالش نرم افزاری و فکری جامعه ی اجتماعی انقلاب را به همراه دارد و باید در نظرداشت که اگر قرار بر حفظ بنیان های فکری اجتماع بود چاره ای نیست جز اینکه فواصل طبقاتی اجتماعی را بین عموم تعریف شده و منطقی با حدود شفاف تبیین کنیم، به عنوان مثال مشاهده ماشین هایی با رقم میلیاردی در معابر عمومی در حرکتند و یا علنی شدن فیش های نجومی عدهای در فضای عمومی جامعه چالش بی اعتباری و ناامیدی را در بدنه اجتماعی تزریق مینماید که حصول نگاه دینی و تقویت باورهای اعتقادی انقلاب اسلامی (که ثمره خون شهیدان این مملکت است) را اگر نگوییم به مخاطره میاندازد قطعاً دچار خدشه می کند و قدری ولو ناچیز این حرکت متعالی و رو به رشد را منحرف و سبب تزلزل بدنهی قشرِ متوسط و پایین جامعه میگردد.
2. بروز فاصله میان مردم و حاکمیت:
انقلاب ما که به واقع در تلاش برای رفع حوائج و رسیدگی به طبقات مستضعف و به تعبیری فرودست جامعه می باشد و همین ها هم در راه آن از هیچ تلاشی فروگذار نبودند و همواره و در همه زمینه ها از انقلاب، به بهترین وجه ممکن حمایت کرده و اجازه نداده اند دیگران این انقلاب الهی را به بن بست بکشانند برای تداوم این خط نیز این حمایت ها هم چنان می باید مستمر و مستقر باشد تا این که بتوان به آینده انقلاب امیدوار بود. از این رو اگر جریان و تفکر اشرافی گری در میان جامعه و مسئولین گسترش یافته و نفوذ یابد بدون تردید میان مردم و حاکمیت فاصله و شکاف ایجاد خواهد شد و هر دو از یکدیگر جدا خواهند شد.
3. تسلیم در برابر دشمنان:
از دیگر آسیب های اشرافی گری این است که موجب خواهد شد تا جامعه در برابر تهدید، تطمیع و... دشمنان ایستادگی و مقاومت از خود نشان ندهد و تسلیم خواسته ها شود. شاهد بر این مدعا اتفاقاتی است که در طول تاریخ اسلام رخ نموده است از جمله حادثه کربلا که دستگاه یزید، برخی از سران قبایل اشرافی منش (که به ظاهر پیرو امام هم بودند و از یاران محسوب میشدند) را با تهدید و تطمیع از قیام علیه دربار باز دارد و موجبات آن حادثه بزرگ را فراهم آورد. بنابراین اگر روحیه اشرافی گری در جامعه حاکم شود تحقیقاً جامعه گرفتار سستی و ذلت خواهد شد و نخواهد توانست بر اساس نیازها، مصالح و اهداف خویش تصمیم بگیرد و عمل نماید.
4. تضعیف روحیه انقلابی گری:
از دیگر مخاطرات و مَضرات اشرافی گری در ارتباط با انقلاب اینست که در دراز مدت روحیه انقلابی گری انقلابیون را تحت تأثیر خود داشته و آهسته آهسته آنان را از این خط اصیل دور و زمینه سلطه خوی اشرافیت را فراهم آورد و کار را به جای رساند که انقلابی گری را با مکانیزم اشرافیگری سنجش نمایند و هر آنچه منفعتِ اشرافیت را محفوظ دارد، تعریف انقلابی بودن پیدا خواهدکرد.
5. نادیده گرفته شدن دستاوردهای انقلاب:
بدون تردید انقلاب اسلامی (علیرغم تمام مشکلات و موانعی که بر سر راه داشته) به اعتراف دوست و دشمن، دستاوردهای بی نظیری در طول بیش از سه دهه از عمر خود به همراه داشته است. از این رو می توان یکی از آسیب های جدی جریان اشرافی گری را نادیده انگاشتن این دستاوردها و ناسپاسی آنان در برابر نعمت انقلاب دانست که کفران نعمت انقلاب و گسترش آن در جامعه برای تداوم حیات انقلاب اسلامی است و از این رو بسیار مضرّ و مخرّب خواهد بود.
6. انحراف جریان اصیل انقلاب:
به گواهی تاریخ انقلاب ها، هر انقلابی که از مسیر اصلی خود خارج شده و رسالت خود را نتوانسته است به انجام برساند علل مختلفی خواهد داشت که مِن جمله به انحراف آن از جهت و خط اصیل بوجود آورندهی ماهیت اولیهی آن بوده است. از زمره آسیب های اشرافی گری که متوجه انقلاب اسلامی است این است که این جریان با نفوذ در میان لایههای مختلف اجتماعی و انقلابی، جریان اصیل انقلاب را از درون تهی کرده و در گذر زمان آن را از مسیر اصلی خود دور میسازد.
7. براندازی نظام:
یکی از مخاطراتی که همواره انقلابها را تهدید میکند اینست که آن ها بر اثر طرح ریزی و دسیسه مخالفان خود از میان رفته و به عبارتی از هستی ساقط گردیدهاند. انقلاب اسلامی که در همان ابتدای ظهور خود با دشمنانی قسم خورده در مبارزهای سخت قرار گرفته است تا کنون از این مخاطره ها دور نبوده و هر روز علیه آن توطئه های جدیدی رخ مینماید. از جمله آسیب های اشرافی گری را می توان براندازی نظام دانست، زیرا روند و سمت و سوی نظام که با جهت گیری انقلابی اهداف و آرمان های انقلابی را خواهان است با منافع جریان اشرافیگری سازگاری ندارد. از این رو ممکن است جریان اشرافی به این لحاظ با مخالفان و دشمنان در جهت براندازی هم موضع گیری هماهنگی پیدا نماید.
ü درمان اشرافی گری
هر جریان ناموزون، ناهمگون و به عبارتی مُخرّب و بیمارگونه در هر اجتماع برای جلوگیری از عوارض و عواقب منفی آن میبایست درمان شده و از جامعه حذف گردد. جریان اشرافی گری که از این دسته از جریانات می باشد در کوتاه مدت و دراز مدت می باید مورد درمان قرار گیرید تا جامعه ما از آسیب های آن در امان بماند. در این زمینه به سخنی از رهبری انقلاب حضرت امام خامنهای [ارواحنا له الفدا] بهره میجوییم که در چاره جویی درمانِ اشرافیت بیان میدارند :
«گرایش اشرافی گری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛... این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور، احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم آن را دفع کند تا این علاج شود».
[پاسخ های رهبر معظم انقلاب اسلامی به پرسش های دانشجویان در دانشگاه صنعتی شریف در تاریخ 01/09/1378]
حال در پایان مواردی را برای تقابل با فرهنگ استکبار زده ی اشرافیت مطرح می نماییم، تا به إذن الله با جاری و ساری شدن در سطوح مختلف جامعه بتوان این غَلَیان و جَوَلان را برای حذف این رذیلهی اجتماعی، مدیریت و هدایت نمود. این موارد عبارتست از:
- طراحی و تعمیم مبارزه با اشرافی گری در سطوح فرهنگی.
- فرهنگ سازی ارزش های عالیه اسلامی و انسانی.
- بازداری اجتماعی نسبت به خوی اشرافی گری .
- عدم اعتنا به اشرافیت و ترویج خصیصه قناعت.
- تبین تعارض مابین تأمین معیشت با اشرافیگری و توجه به ممدوحیت جهاد معاش و مذمومیت و تحقیرِ اشرافیت.
- تبیین ارجحیتِ کسب فضایل و محاسن اخلاقی و اسلامی در اجتماع.
- لزوم تبین ارزش گزاری های منطقی و انسانی به سطوح و طبقات اجتماعی با نگاه دینی.
- توجه ویژه به بازخوردهای آموزشی در آموزش و پرورش و وزارت علوم.
- هدایت و مدیریت فضای رسانه ای و مجازی برای تقویت جریان فرهنگ ساز.
- توجه به اتقان و عمومیت اقتصاد مقاومتی در بستر اجتماعی.
- لزوم همکاری و توجه نهادها و سازمان های نظارتی در سطوح فرهنگی.
- تدارک و تجهیز ساختاری و نظام مند بدنه اداری-اجرایی و محافل فرهنگی با هم.
در پایان به این حدیث عمیق و نافذ پیامبر اعظم اسلام (صلی الله علیه وآله) که با سوگند آغاز شده مسئلت می جوییم، که ان شاءالله توجهی باشد و چراغ راه گردد:
فَوَاللهِ ما الفقرَ أخشی علیکم، وَلکنّی أخشی علیکم أن یَبسُطَ لکُم الدّنیا کما بَسَطَت علی مَن کان قبلَکم ، فَتنافَسوها کما تَنافَسوها و تُهلِکَکم کما أهلَکتُهم.
سوگند به خدا که از فقر بر شما ترسی ندارم، لیکن از آن می ترسم که دنیا چندان بر شما گسترده گردد که برای پیشینیان شما گسترده شده بود (و مانند آنان در ناز و نعمت فرو غلتید) و همچون آنان به رقابت و هم چشمی بپردازید و چنان هلاکتان کند که آنان را هلاک کرد. [مجموعه ورّام / ص132]
والسلام علیکم و رحمه الله
مسلم علمی
[ مرداد1395 / قم / بلاد سراجه]