دولت آقای روحانی همانگونه که اقتصاد کشور را در لب پرتگاه سقوط قرار داده است، فرهنگ کشور را هم با سیاستهای غلط و بیتوجهی به مطالبات مردم و هنجارهای فرهنگی ملی و دینی جامعه تا آستانهی یک فاجعه ملی پیش برده است.
خبر به اندازه کافی هولناک و شوک آور است، تک خوانی زنانه در یک مراسم رسمی در یک فضای دولتی و با مدیریت یک نهاد آموزشی در یک جمع مختلط !!! حالا هم نه ارشاد مسئولیت این هنجار شکنیها را میپذیرد و نه آموزش و پرورش. البته عمق بی تدبیری بیش از این است.
بعد هم وقتی متدینین جامعه و معتقدان به فرهنگ بومی و دین جامعه به این هنجارشکنی اعتراض میکنند سریعاً بوقهای رسانهای یک جریان خاص سیاسی _اقتصادی روشن میشوند و مرتب به جامعه هشدار میدهند که برخی قرار است بساط شادی را در جامعه جمع کنند.
حالا این امر که دولت روحانی دنبال این است که آلام اقتصادی یک ملت را با کنسرت درمانی، علاج کند و توجهات را از اقتصاد به سوی کنسرت جلب کند، بماند. اما نکته مهمتر این است که بدون اینکه دلیلی اقامه کنند مرتب به مخالفت منتقدین دولت با برگزاری کنسرت متمرکز شده اند.
در این خصوص چند نکته اساسی قابل ذکر است:
اول اینکه مبتنی بر فتوای مقام معظم رهبری کسی مخالفتی با برگزاری کنسرت ندارد و ایشان فتوایی مبنی بر حرمت کنسرت و موسیقی ندارند و حتی ایشان در فتاوای جدید نگاهی بسیار بالاتر زمینه ارائه کرده اند.
دوم اینکه مدیران فرهنگی دولت بدون اینکه پاسخی به نقدهای منتقدین در مورد بی برنامگی و لاابالیگری فرهنگی خود بدهند مدام موضع تخریبی می گیرند و حاضر نیستند هنجار شکنیهای اتفاق افتاده را محکوم و روند ناسالم موجود را اصلاح کنند. و به این نکته پاسخ نمی دهند که بی بندوباری و تک خوانی زن چه ربطی به کنسرت دارد؟
سوم اینکه تا کجا قرار است این نابسامانی فرهنگی ادامه پیدا کند؟ آیا باید میزان فحشا، طلاق، ارتباطات نامشروع، فروپاشی بنیان خانواده با این سرعت ادامه پیدا کند تا مدیران فرهنگی دولت آقای روحانی به خود بیایند و رویکردهای فرهنگ ستیز اتخاذ شده را اصلاح کند؟ آیا باید فرهنگ جامعه هم بلای اقتصاد بر سرش بیاید؟
آیا قرار است در معضلات فرهنگی هم به رتبههای درخشان رکود و تورم و بیکاری برسیم، تا رویکردهای موجود اصلاح شود؟
به نظر میرسد به همان میزان که مردم امروز درخصوص فاجعه اقتصادی سیاستهای دولت آقای روحانی هوشیاری پیدا کردهاند؛ لازم است در حوزه فرهنگی نیز آگاهی لازم ایجاد شود وگرنه در صورتی که این وضعیت ادامه پیدا کند جامعه آسیب خواهد دید ولی تفاوت در این است که آسیبهای اقتصادی را بسیار سادهتر میشود درمان کرد اما آسیبهای فرهنگی جامعه اگر فراگیر شود شاید هرگز نتوان درمانی برای آنها پیدا کرد.
یادداشتی به قلم دکتر محمدشاهدی