خبرهای داغ:
سکوت گوش خراش در روستاها

از تنهایی تا محرومیت "روستای مرزنشین عشایری دو نفره شیر مغز "

50 کیلومتری شهر خضری دشت بیاض روستایی مرزنشین وجود دارد به نام "شیرمغز" که مدت هاست تنها یک خانواده دو نفره در آن سکونت دارند و حاضر به ترک روستا نیستند.
کد خبر: ۸۸۶۵۱۵۷
|
۰۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۰

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از خراسان جنوبی، از شهر خضری دشت بیاض خارج می شویم برای تهیه گزارش از روستای "شیرمغز" که در 50 شهر خضری دشت بیاض قرار گرفته و به روستای دو نفره مشهور شده است می رویم.

هدف ما ملاقات ومشکلات با خانواده ای دو نفره است که با وجود مهاجرت همه خانواده های روستا به شهر همچنان در روستای "شیرمغز" سکونت دارند و حاضر به ترک این روستا نیستند.

با عبور از روستاهای مسیر و جاده های خاکی وشنی روستای مرزنشین می رسیم که روزگاری سرشار از سرزندگی و محبت بود حالا سکوت است که بر تن خسته روستا فریاد می‌زند.

اما امروز تنها یک پیرمرد به همراه همسرش در آن زندگی می کنند و به رسم میهمان نوازی به استقبال مان می آیند

این روستای مرزنشین درختانی با تنه‌های قوی و اما توخالی که خشک‌سالی آن‌ها را به بستری برای انواع آفات تبدیل کرده و شاخه‌های جایی که دیگر بوی کاهگل به مشام نمی‌خورد. از بزرگان از جمله حاج غلامرصا –حاج گلزار ، بی بی پری ، حاج حسین وننه بی‌جانشان دیگر خبری نیست که دست به دعا می گشودند .

دیرزمانی نگذشته که مردمان این روستای مرزنشین از این منزل به آن منزل می‌رفتند و تک‌تک لحظات زندگی را با همسایه کناردستی‌شان به خوشی سپری می‌کردند اما هم‌اکنون زندگی در این مکان‌ها رنگ غربت به خود گرفته است.

مسیرش فاصله زیادی از شهر ندارد چیزی حدود 50 دقیقه

را باید جاده به خاک وشنی نشسته‌ای را طی کنی تا بازی روزگار را در روستای مرزنشین قدیم تماشا کنی.

"شیرمغز" بی هم‌نشین شد

خانه‌ها از دور کنار هم چیده‌ شده‌اند. یکی در میان مخروبه و برخی هم از بین رفته‌اند. درختان خشک، نمایی ناخوشایند را در قاب نگاهت به تصویر می‌کشند. استخر بی‌جانی هم آرام در زیر آفتاب سوزان آرمیده و لب‌های ترک‌خورده‌اش را به نمایش گذاشته است. اینجا روستای «شیرمغز » از توابع بخش نیم بلوک خراسان جنوبی است.

این روستا جمعیت زیادی را در همین خانه‌های مخروبه به خود دیده اما هم‌اکنون کاملاً خالی از سکنه شده است

زندگی 66ساله "محمدرضا"در روستا

وی می گوید: 66سال سن دارم و از بدو تولد در روستای مرزنشین شیرمغز سکونت داشته ام و هرگز حاضر به ترک این روستا نیستم.

"محمدرضا سدیدی" با اشاره به دلبستگی خاصی که به روستای محل تولدش دارد می افزاید: مسئولان و فرزندانم بارها پیشنهاد دادند تا از روستا مهاجرت کنم اما علاقه ای به این کار ندارم.

وی با بیان اینکه ده فرزند دختر وپسر داردودر خضری دشت بیاض سکونت دارند می گوید: تمام فرزندانم در خضری دشت بیاض زندگی میکنند

وی با اشاره به اینکه در حال حاضر منبع درآمدش از کشاورزی ودامداری محدودی است که انجام می دهد یادآور می شود: فرزندانم در مراحل مختلف انجام کار کشاورزی ودامداری به روستا می آیند و در این کارها مشارکت می کنند.

امیدواری پیرزن روستایی برای آبادی روستا

:جان بی بی" همسر آقای "سدیدی" نیز با اشاره به اینکه در روستا امکانات برق ، استفاده از تلفن ،فراهم نیست می گوید: امیدواریم با مساعدت مسئولان مردم دوباره به آبادی برگردند و خانه بسازندچراکه افراد ساکن این روستا همه درشهرها بیل کارگری دارند چرا در روستای خودشان که فرزندانم با تلاشهای زیاد آب را به این روستا آوردندبا افتخار زندگی نکنند ودر شهرها دست به کارهای ناهنجار بزنند

من فرزندانم را با سختی بزرگ کردم والان در شهر زندگی میکنند ودارای زندگی آبرومندانه ای هستند اگرهم بمیرم به جز زندگی خوب چیزی دیگر برای فرزندانم نمی خواهم

وی با بیان اینکه در روستای شیرمغز زمینهای مزروعی برای کشت وکار زیادی وجود دارد وبا افتخار نان حلالی بدست می آورم واز هیاهو ونابسامانی های شهر دورم ادامه میدهد : در حال حاضر علاوه بر دامداری کشاورزی هم انجام می دهیم و میوه ،سبزیجات ،غلات ، نیاز خود را از این همین روستا تامین می کنیم که حتی برای اقوام وخویشان،فرزندان خود هم می فرستم.


وی با بیان اینکه امسال هرچند بهار خوبی شد اما در سالهای گذشته . تازیانه‌هایی از جنس بی‌آبی، خشک‌سالی، کمبود علوفه دام، خشک شدن قنوات و درختان و زخم‌هایی مانند مهاجرت صدها روستایی بر جای گذاشت ولی بازهم این سختی ها مرا از پای در نمی آورد

وی بابیان اینکه خشک‌سالی و خشک شدن تدریجی قنات، سبب مهاجرت روستاییان مرزنشین شده است، می‌گوید: من نیز به دلیل شغل دامداری وکشاورزی به‌تنهایی در این روستا زندگی می‌کنم

وی ادامه داد: حدود پنج سال شده است که قنات براثر سیل مخروب شده بود مسیولین کاری انجام ندادند ولی طی یکماه فرزندانم آب را از دل کوه شیرمغز بالا به شیرمغز پایین آوردند ومن ودام ها وکشاورزیم را ازتشنگی نجات دادند.

او با انتقاد از مسئولان، گفت: تمامی مسئولان در برابر خالی شدن روستاها و مهاجرت روستاییان به شهرها مسئول هستند چراکه ما نیز بخشی از جامعه‌ایم و باید با ما هم، مانند دیگر هموطنان رفتار شوداما نه تنها مسیولان برای ما در طی سی وهشت سال کاری نکردند بلکه جواب مارا هم نمیدهند.

او میگوید: من وشوهرم تنها زندگی می کنیم وفرزندانم هفته ای بخاطر نبود جاده درست دو بار از ما سر میزنند.

او ادامه میدهد: مسیولین خیلی کم به این روستای مرزنشین می آیند.

او ادامه میدهد " در این روستا برق نداریم ،نفت نداریم ،تلفن هم نداریم اگر از ما دوتا یکی مریض یا بیماری داشته باشد تا وقتی از شهر فرزندانم بیایند می میریم.

او با گلایه از همه مسیولان خضری دشت بیاض می گوید:تا روستای رجنگ در 10کیلومتر ما خدمات ارایه میشود ولی نمیدانم چرا به ما کسی خدمات ارایه نمیدهد.

او میگوید: اگر خدماتی هست باید برای همه یکسان باشد نه اینکه نه بهداشت،نه توزیع آرد ،نه توزیع نفت ،نه برق ونه تلفن ونه سبد غذایی هیچ چیز به ما تعلق نگیرد.

او میگوید: خوب هست که فرزندانم هستند وگرنه از مسیولین هیچ خیری ندیدیم.

"شیرمغز "را در سکوت گوش‌خراش ویرانه‌هایش را رها کرده و به سمت روستاهای دیگر پیش می‌روم گویی دست نامهربان سرنوشت بر اینجا نیز سایه افکنده و وضعیتی بهتر از روستای شیرمغز ندارد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها