آیتالله مرتضوی یکی از برجستهترین مدرسان حوزه علمیه نجف بود که دعوت آیتالله بروجردی را برای آمدن به قم و تربیت و پرورش طلاب پذیرفت و در کنار تدریس و تبلیغ از تألیف و نگارش نیز غافل نبود.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، سخن از آیتالله سید مرتضی مرتضوی لنگرودی است؛ متولد سال 1306 هجری قمری.
سید مرتضی 14 ساله بود که شوق تحصیل علوم دینی او را به مدرسه علمیه لنگرود کشاند؛ اما چهار ماه از سال را هم به یاری رساندن به پدرش در امور کشاورزی میپرداخت و در بقیه سال، به فراگیری دانش دینی مشغول بود.
سید مرتضی پس از آموختن مقدمات علوم حوزوی در نزد استادان مدرسه علمیه لنگرود، در 17 سالگی و برای ادامه تحصیل به رشت رفت.
او در این حوزه، به محضر آیتالله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری رسید؛ شخصیتی که در 28 سالگی به مقام اجتهاد دست یافته بود.
آقا شیخ محمد صیقلانی و آقا شیخ محمد زرگر، دیگر استادان سید مرتضی در حوزه علمیه رشت بودند.
قزوین و تهران، مقصدهای بعدی سید مرتضی برای ادامه تحصیل بود. او در تهران به درس آیات سید محمدرضا افجهای، شیخ محمدرضا نوری، شیخ عبدالنبی نوری و سید محمد تنکابنی شتافت و در حکمت و فلسفه و معارف عرفانی هم محضر بزرگانی مانند حاج شیخ علی نوری، آقا میرزا هاشم اشکوری، آقا میرزا حسن کرمانشاهی و آقا میرزا محمود قمی را درک کرد.
او پس از آن باز هم به لنگرود بازگشت تا در خدمت پدر باشد و در کشاورزی به او کمک کند.
چند سال بعد فراغتی حاصل شد و سید مرتضی این توفیق را یافت تا به نجف اشرف هجرت کند.
او در نجف، بیش از همه از درس آیتالله شیخ محمدحسین نائینی استفاده کرد و البته آیات سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی و آقا شیخ محمدجواد بلاغی از دیگر استادان او بودند.
آیتالله مرتضوی لنگرودی، 36 ساله بود که با کسب اجازاتی از برخی از استادان خود، به ایران بازگشت؛ اقامت کوتاه او در ایران، با بازگشت مجدد به عراق و کسب کرسی تدریس در حوزه علمیه نجف اشرف همراه شد.
و اما یکی از تلاشهای آیتالله بروجردی برای تقویت حوزه علمیه قم، دعوت از علمای شهرهای دیگر بود. وی به کسانی که قادر بودند در حوزه قم منشأ اثر باشند، توجه ویژهای داشت و از این رو، از آیتالله سید مرتضی مرتضوی لنگرودی معروف به «حاجی مجتهد» دعوت کرد تا به قم بیاید و به تدریس مشغول شود.
اینچنین بود که آیتالله لنگرودی با قبول دعوت آیتالله بروجردی، به قم مهاجرت کرد؛ هر چند علمای عراق ابتدا به هجرت او رضایت نمیدادند.
به هر حال، او در قم نیز به عنوان استادی برجسته، به تدریس و تربیت طلاب در مسجد عشقعلی مشغول شد.
روش تدریس آیتالله لنگرودی اینگونه بود که پیش از تدریس، ابتدا مطالب را به صورت مستدل و دسته بندی شده مینوشت و در واقع برای هر جلسهای از تدریس، برنامه ریزی آموزشی حساب شدهای داشت تا با پرهیز از پراکنده گویی، مباحث اصلی را تفهیم کند.
مدت اقامت آیتالله لنگرودی در شهر مقدس قم، کمی بیش از یک سال طول کشید.
وی سپس به نجف رفت و تدریس را پیگیری کرد و از آنجا نیز به ایران بازگشت، در تهران ساکن شد و مدرسه و مسجد حاج ابوالفتح را - که از آثار قدیمی تهران بود – احیا فرمود.
این عالم ربانی در آن روزگار بر وضع تحصیلی و تربیتی طلاب نظارت کامل داشت و مقرراتی به این شرح برای مدرسه حاج ابوالفتح وضع کرد:
- طلاّب مدرسه نباید غیر از فراگیری علوم دینی، به کارهای دیگر اشتغال داشته باشند؛ زیرا جوینده معارف اسلامی باید تمام جدّ و جهدش در همین راستا باشد تا بتواند به جایی برسد؛
- در هر حجرهای از مدرسه حداقل باید یک نفر از طلاب به صورت شبانه روزی حضور داشته باشد؛
- باید هر چند ماه یک بار آزمونی برگزار شود و طلاّب مدرسه باید در آن شرکت کنند؛
- طلبهها باید در دروس جنبی از جمله کلاسهای اعتقادی - که خود ایشان در شبهای پنج شنبه تدریس میکرد - حضور مییافتند.
چنین بود که بر اثر این نظارتها و دقتها، مدرسه علمیه حاج ابوالفتح در میان مرکز علوم دینی تهران به موقعیت درخشندهای رسید و سرآمد مدارس علمیه آن روزگار تهران شد.
اقامت و تدریس آیتالله مرتضوی لنگرودی در تهران، 11 سال طول کشید و ایشان در پایتخت ایران به خدمات علمی، فرهنگی و تبلیغی مشغول بود.
پس از آن بود که او باز هم به قم آمد، در این شهر سکونت گزید و تا پایان عمر به تدریس و تربیت طلاب و ارشاد مردم پرداخت.
آیتالله سید مرتضی مرتضوی لنگرودی اما در کنار تدریس و تبلیغ، از تألیف و نگارش نیز غافل نبود. برخی از آثار وی، تقریر دروس استادانش است و از موارد دیگر میتوان به رسالهای در حدوث عالم، رسالهای در مبحث اجتهاد، رسالهای در مبحث تقلید و تعدادی حواشی بر برخی از کتب مشهور اشاره کرد.
در عین حال باید اشاره کرد که آیتالله لنگرودی از همان سنین جوانی در راه مبارزه با ظلم و ستم حُکّام جور هم حضوری فعال داشت و با تأثیرپذیری از برخی استادانش، به مبارزان مشروطه خواه پیوست؛ اما همگام با برخی از علما مانند آیتالله نائینی و با انحرافی که در نهضت مشروطه و شهادت آیتالله شیخ فضل الله نوری پیش آمد، حمایت از نهضت مشروطه را به کناری زد.
شروع نهضت اسلامی به رهبری امام، اما سبب شد تا آیتالله لنگرودی دوباره به فعالیت سیاسی روی آورد و در زمره روحانیون انقلابی قرار گیرد.
فرزند وی، یعنی آیتالله سید محمدحسن مرتضوی لنگرودی در این باره نقل میکند:«پس از ارائه طرح انجمن ایالتی و ولایتی شاه از سوی دولت وقت، 9 نفر از علما و مراجع قم جلسهای تشکیل دادند تا درباره اعلان مخالفت خویش با این طرح مشورت کنند. در این جلسه پس از بحث و بررسی اعلامیهای نوشته میشود، اما چون برخی تعبیرات اعلامیه تند بود، برخی از آقایان در امضای آن ابراز تردید میکنند. در این هنگام مرحوم والد پیشقدم میشود و آن را میگیرد و امضا میکند. بقیه هم چنین میکنند. حضرت امام خمینی از این صراحت و شجاعت ایشان شادمان میشوند و او را تحسین میکنند.»
درباره ویژگیهای اخلاقی و معنوی آن عالم ربانی، میتوان به این اشاره کرد که وی با وجود آنکه از نظر امرار معاش در تنگنا بود، ولی همواره لباس خوب و تمیز به تن میکرد. او همچنین از اینکه ناگواریهای زندگی خود را برای دیگران بازگوید به شدت دوری میجست و با عزت نفس و وقار ناشی از ایمان زندگی میکرد و عقیده داشت که اهل علم نباید به گونهای باشند که نشان دهنده فقر و ناداری آنان باشد و ترحم مردم را برانگیزند.
آیتالله لنگرودی در عین حال به وضع معیشتی طلاب اهتمامی وافر داشت و مقید بود که سهم امام فقط برای رفع نیازهای آنان به کار رود و با وجود نیاز طلاب به سهم امام، صرف آن را در امور خیریه روا نمیدانست. وقتی وی در تهران اقامت داشت، گاهی برخی از متدینین که میخواستند از سهم امام برای تعمیر و یا ساختن مسجد استفاده کنند، اجازه نمیداد و میفرمود: نیاز طلاب در مقایسه با مسجد در اولویت است؛ مسجد را از پول خودتان بسازید.
البته نقل است که آنان اصرار میکردند و وی چنین پاسخ میداد: من اجازه نمیدهم، بروید قم و از آیتالله بروجردی اذن بگیرید.
وی حتی در وصیتنامه خود خطاب به فرزندانش نوشته است:«راضی نشوید که اهل علم از سهم مبارک امام علیه السلام برای من اقامه فاتحه کنند. اگر کسی از مال خود اقامه فاتحه کرد، فَبِها؛ و الّا روا نباشد با احتیاج مشتغلین علوم دینیه، سهم امام صرف مجالس فاتحه شود.»
او در زمینه مسائل علمی هم به «فقاهت» و «روش فقها» اعتقادی عمیق داشت. این در حالی است که او فلسفه و حکمت را در عالیترین سطح فرا گرفته بود و در این زمینه نظراتی قابل اعتنا داشت و تأکید میکرد که هر کس میخواهد به سراغ فلسفه برود، ابتدا باید مبانی اعتقادی خود را تقویت کند؛ چرا که باید ابتدا ظرفیت لازم برای این امر در آن فرد فراهم شود.
آیتالله سید مرتضی مرتضوی لنگرودی سرانجام در اواخر ماه صفر سال 1383 هجری قمری و در سن 77 سالگی، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سرای باقی شتافت.
وی چنین وصیت کرده بود:
«بسیار مایلم در صورت امکان در نجف اشرف در جوار مولا امیرمؤمنان علیه السلام دفن بشوم و اگر ممکن نشد، در قم در صحن کهنه حضرت معصومه علیهاالسلام باشد.»
امکان انتقال پیکر مطهرش به عراق فراهم نشد و به همین دلیل در یکی از حجرههای صحن عتیق حرم مطهر کریمه اهل بیت (س) – صحن امام هادی(ع) - به خاک سپرده شد.
و این هم ابیاتی است از شعر یکی از مریدان او در سوگش:
در لاله زار ماست که باد اجل وزید
یک لاله بُرد از همه لالههایم
بحر علوم، عنصر تقوا ز دست رفت
یعنی که مرتضی، خَلَف مرتضایم
به آرزویش جمعه رَوَد در جوار حق
رفت عاقبت، به جمعه روان همایم
بنمود اُفول نَیِّر دانش از این جهان
تاریک کرد یکسره دانشسرایم
از گنج علم عالی قم، حوزه علوم
مفقود شد یکی گُهر پُر بهایم
این حوزه داشت خوب صفایی ز درس او
رفت و ببُرد همره خود آن صفایم
ما در جهالت و او کیمیای علم
یا لَلاَسَف که رفت دگر، کیمیایم.
حسن شیخ حائری
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار