خبرهای داغ:
احتمالا بارها تجربه کرده‌اید که در پایان دیدارها یا گفت‌وگوها به خود گفته‌اید دیگر با او بحث نخواهم کرد یا دیگر با او دیدار نخواهم کرد، فایده‌ای ندارد، یا کم و زیاد خود را سرزنش می‌کنید که چرا با او وارد بحث شدم و یا چرا در برابر گفته‌های او سکوت نکردم.
کد خبر: ۹۵۲۷۸۷۹
|
۲۸ تير ۱۴۰۲ - ۰۸:۲۷

گفت‌وگو و الزامات آن

به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، هدی سادات چاوشی در یادداشتی آورده است: در کشا‌کش‌های گوناگون و بعضا خشونت‌بار زندگی اجتماعی امروز، گاهی خستگی ناشی از گفت‌وگوها و بحث‌ها در ما چنان است که بسیار شدیدتر از خستگی‌‌های جسمی در نتیجه کار و فعالیت است؛ گاهی پس از یک دیدار و گفت‌وگوی کوتاه یا بلند با اعضای خانواده، دوستان یا همکاران یا همراهان در تاکسی، اتوبوس یا مترو احساس خوشایند و دلچسب و رضایت‌آمیزی نداریم.

حس می‌کنیم خستگی نه‌تنها در جسم بلکه در کنه فضای ذهن و روان ما ته‌نشین شده است؛ خستگی ناشی از تجزیه و تحلیل‌های سریع گفته‌های طرف مقابل حین گفت‌وگو، فکرکردن‌های مدام و یافتن کلمات مناسب برای پاسخ‌ها یا جریان یافتن گفت‌وگو و رد و بدل کردن کلمات و نیز خود موضوع مورد بحث و مسیر و روند گفت‌وگوی ما حتی اگر یک گفت‌وگوی بدون پرخاش و با همدلی و همفکری و هم‌سخنی همراه باشد.

حتی ساعت‌ها و گاهی روزها درگیر تجزیه و تحلیل و مزه مزه کردن آنچه هستیم که در آن گفت‌وگو بر ما گذشت و البته این‌ها بر شدت خستگی ما می‌افزاید؛ به‌گونه‌ای که دیگر حوصله گفت‌وگو و «خوش‌‌وبش» با حتی بهترین‌های زندگیمان را هم نداریم.

ساعت‌ها ذهن خود را در آن موضوع حبس می‌کنيم و درهای ذهن را بر روی دیگر موضوعات و رفتارها محکم می‌بندیم. بر همین منوال دیدارها و گفت‌وگوهای امروزه ما گاه نه تنها رضایت‌بخش نیستند، بلکه گاهی بسیار کسالت‌بار هم می‌شوند.

احتمالا بارها تجربه کرده‌اید که در پایان دیدارها یا گفت‌وگوها به خود گفته‌اید دیگر با او بحث نخواهم کرد یا دیگر با او دیدار نخواهم کرد، فایده‌ای ندارد، یا کم و زیاد خود را سرزنش می‌کنید که چرا با او وارد بحث شدم و یا چرا در برابر گفته‌های او سکوت نکردم.

چرا از گفت‌وگو، این ابزار مهم در دنیای انسانی برای تحمل تنهایی‌ها و دردهای ناشی از زیستن در جهان و تقسیم و به اشتراک‌گذاری فکرها و اندیشه‌ها و شادی‌ها و شادساختن‌ها و تنها راه برای گذر از کج‌فهمی‌ها و رسیدن به اندیشه‌های نیک و بسیاری چیزها و امور دیگر گاهی چنین بیزار می‌شویم. مشکل چیست؟

مشکل چیست که گفت‌‌و‌گو در این مواقع ما را رهنمون به رضایت و مراحل بعدی نیست و به توقف آن یا سکوت یا گریز می‌اندیشیم؟ چرا گفت‌‌و‌گو ارتقا نمی‌یابد؟

آن که از گفت‌وگو بیزار شده و آن که تصور می‌کند حرف خود را زده یا بحث را با برافراشتن پرچم پیروزی و افتخار به پایان آورده است، هر دو در عمق جانشان راضی نیستند، چرا؟

بیایید در نخستین گام بپذیریم که همه و همه الزاما آنچه را ما فکر می‌کنيم، نمی‌اندیشند. هر انسانی در کهکشانی از اندیشه و احساس در هر سطح و عمقی به سر می‌برد. این جهان‌ها گاهی به هم نزدیک می‌شوند و در مسیری همراه می‌شوند و گاهی برخورد می‌کنند، تأثیر می‌پذیرند و هر یک به راهی می‌روند، گاهی اصلا به هم نزدیک نمی‌شوند نه تنها جاذبه‌ای میان آنان نیست و شاید که دافعه هم باشد. لذا، باید بپذیرم که نمی‌توان انتظار داشت همه مانند من بیندیشند و فکر کنند و احساس کنند. یا همه باید چیزی را که‌ من درست می‌دانم یا درست می‌پندارم یا تفسیر و تحلیل می‌کنم درست بدانند و بپذیرند و مرا تأیید کنند.

در گام بعدی، بیاییم سپهرهای گوناگون اندیشه و احساس یکدیگر را محترم بدانیم و این تنوع و گوناگونی را زیبایی و عظمت جهان انسانی و جهان حیوان ناطق تفسیر کنیم. چه اشتراکاتی با آن‌ها داشته باشیم یا برعکس اصلا نقاط مشترک چندانی نیابیم.

در گام بعدی روی مهم‌ترین رفتار خود متمرکز شویم؛ اینکه آیا در هر گفت‌وگو «شنونده» خوبی هستیم؟ آیا نمایش «شنیدن» می‌دهیم یا واقعا گفته‌ها و پاسخ‌ها و استدلال‌های طرف یا طرف‌های مقابل را می‌شنویم؟ یا هنوز او یا آن‌ها حرفشان تمام نشده است درصدد ارائه پاسخ هستیم. حالا پاسخ به این مفهوم که من بهتر می‌فهمم، پاسخ به مفهوم رد کردن حرف‌ها یا استدلال‌های اظهارشده یا برای ارائه استدلال‌های خود یا حتی تأیید فوری و بدون تأمل یا نقد.

به نظر می‌آید ما باید خود را آموزش دهیم و تربیت کنیم برای «شنیدن» و «شنونده» خوب بودن. این مرحله بسیار مهمی در هر نوع بحث و گفت‌‌وگو درباره هر موضوعی است، حال می‌خواهد درباره کوچک‌ترین مسائل زندگی روزمره و خانه و خانواده باشد یا درباره مهم‌ترین و بزرگترین مسائل یا موضوعات اجتماعی یا شناختی و معرفتی.

بیایید بپذیریم برای هر نوع گفت‌‌‌وگو ابتدا باید شنونده یکدیگر باشیم پیش از پاسخ‌دهنده به یکدیگر؛ اما یک نکته مهم‌تر از همه این‌ها آن است که اگر ما احترام به طبیعت، جهان و جهان انسانی و جهان‌های یکدیگر را ملاک اصلی و پایه هرگونه رفتار و کنش و واکنشی به‌شمار آوریم.

اگر بپذیریم که همه در معرض آزمون و خطاهای کوچک و بزرگ در اکثر امور هستیم و «اشتباه» یک امر انسانی قابل دقت و توجه است و این اشتباهات یا عملکردهای هر یک از ما است که «تجربه» نام می‌گیرد و آن تجربه سبب می‌شود ما به کدام راه‌ها نرویم و کدام راه‌ها را پیش گیریم، اگر بپذیریم که فکر خوب و اندیشه صحیح از مسیر همفکری و مشارکت در اندیشیدن و محترم شمردن افکار یکدیگر حاصل می‌شود، اگر بپذیریم که همه همسفرانی در این جهان محسوب می‌شویم که کمک می‌کنیم در نهایت موجود انسان در جهان و تاریخ به پیش برود، آن وقت است که از گفت‌وگوی یکدیگر خسته نمی‌شویم.

گفت‌‌‌وگو برای ما و دیگری «آموزش» نام می‌گیرد، کشف جهل‌هایمان خواهد بود، به آنچه نمی‌دانستیم واقف می‌شویم و هر آن می‌آموزیم که جهان اندیشه‌های انسانی جز با گفت‌وگو و شنیدن و نقد محترمانه یکدیگر گسترش نمی‌یابد.

همانطور که قدما با یکدیگر مباحثه می‌کردند و در کلاس‌ها و مجالس یکدیگر می‌نشستند و می‌شنیدند و می‌پرسیدند و وقتی می‌آموختند یا روشن می‌شدند یکدیگر را گرامی می‌داشتند.

بپذیریم گفت‌‌وگویی با این ابعاد و نیت‌ها، آموزش انسانی است، رعایت حقوق یکدیگر و انصاف است؛ روان‌شناسان می‌گویند گفت‌‌وگو به نوعی دیدن جهان از زاویه شخص یا اشخاص دیگر است؛ مانند دیدن کوه یا یک منظره در طبیعت از زوایای گوناگون. در همین چارچوب برخی روان‌شناسان می‌گویند که زندگی خوب یک فرآیند است و مسیر، نه مقصد.

پس بیایید اجازه دهیم در این مسیر، همسفران خوبی برای یکدیگر باشیم و سعی کنیم خاطراتی را که در دقایق این سفر از خود به جا می‌گذاریم، به زیبایی ترسیم شده باشد؛ در واقع این‌طور تعبیر کنیم که همه ما به نوعی هنرمندیم؛ نقاشان زندگی خویش و نقاشان جامعه انسانی هستیم، پس مصمم شویم که هم زندگی خود و هم جامعه خود را زیبا و هنرمندانه ترسیم کنیم.

و البته باید بر این نکته هم تأکید کرد: همان‌طور که «شنیدن» و «گفتن» اهمیتی بی‌نهایت در زندگی ما دارد، «سکوت» نیز همان جایگاه را به خود اختصاص می‌دهد. همان‌طور که باید انسان‌ها از توانایی شنیدن و صحبت کردن برخوردار باشند، برای سکوت کردن هم توانا باشند. این‌طور دنیا زیباتر و شادتر خواهد بود.

نکته دیگری که در اینجا ذکر آن بسیار پراهمیت است اینکه به نوعی باید بپذیریم هر یک از ما باید با «کبر درونی» خود مقابله کنیم، چون بروز آن در هر سطحی سبب حال بد در آدمیان اطراف ما می‌شود. برخی روان‌شناسان معتقدند آدمیان باید خود را در برابر مثلث موقعیت، مادیات و منیت که استکبار درونی را شکل می‌دهد مصون کنند تا بتوانند پایه‌های شنیدن و گفت‌‌وگو و سکوت را مستحکم کنند.

در اینجا باید به نکات بالا بیفزاییم که عنصر گفت‌‌و‌گو شبیه خط تقارنی بین ما و دیگران، ذاتی دوسویه، تکاملی و تعامل‌طلب دارد؛ این تعامل موجب خلق مفاهیم، شفا و کشف، انسجام‌بخشی و گسترش علم و آگاهی است و البته حصول و دست‌یابی به همه این‌ها شامل همه نخواهد شد. گفت‌وگو به ذهنیت نیاز دارد، کلمه و نحوه قرائت کلمه مهم است و ساختاربندی عبارات و جملات در گفت‌‌وگو و نیز ایجاد فهم و درک صحیح یا برعکس بسیار اهمیت دارد. در واقع در گفت‌‌وگو هم به اندیشه انتزاعی و هم به اندیشه انضمامی نیاز است.

انتهای پیام

ارسال نظرات
آخرین اخبار