ایران در یک دهه روند مذاکرات را به نفع خود تغییر داد
به گزارشخبرگزاری بسیج، هنری کیسینجر و اریک شولتز دو تن از وزیران اسبق خارجه آمریکا سهشنبه شب در یادداشتی در روزنامه والاستریتژورنال، به تحلیل تفاهم به دست آمده میان ایران و گروه موسوم به 1+5 پرداخته و علیه توافق با ایران موضع گرفتند.
این دو دیپلمات بازنشسته آمریکایی در ابتدا با اشاره به روند مذاکرات هستهای طی 12 سال گذشته و با بیان اینکه در این مدت سه رئیسجمهور آمریکا از هر دو حزب تلاش کردند ایران را از توان هستهای محروم کنند، نوشتهاند که با این حال نهایتا ایران توانست به این توانمندی دست یابد، هرچند که این توان برای 10 سال محدود خواهد بود.
کیسینجر و شولتز نوشتهاند: «ایران با ترکیب دیپلماسی و سرکشی علنی در برابر قطعنامههای شورای امنیت، به تدریج روند مذاکرات را به نفع خود تغییر داد. تعداد سانتریفیوژهای ایران از حدود 100 دستگاه در ابتدای مذاکرات، امروز به حدود 20000 دستگاه رسیده است. امروز تهدید جنگ بیش از آنکه ایران را محدود کند، دست غرب را بسته است.»
نویسندگان این یادداشت همچنین با تمجید از تعهد باراک اوباما رئیسجمهور و جان کری وزیر خارجه آمریکا برای پیشبرد مذاکرات هستهای، نوشتهاند که با این حال «میزان نهایی اثرگذاری چارچوب به قابلیت راستیآزمایی و اجرایی بودن آن بستگی دارد.»
این یادداشت همچنین با اشاره به نبود یک متن رسمی از چارچوب توافق شده و همچنین اختلاف میان بیانیه مشترک و بیانیه مطبوعاتی منتشر شده از سوی آمریکا، مذاکرات پیشرو در ماههای آینده را «به شدت چالشبرانگیز» توصیف کرده و نحوه برداشته شدن تحریمها و همچنین نحوه ادامه فعالیت تحقیقات و توسعه را از موارد مورد ابهام دانسته است.
کیسینجر و شولتز همچنین به اصرار آمریکا برای ایجاد زمان گریز یک ساله اشاره کرده و نوشتهاند که اکنون که این مفهوم جایگزین اصلی که پیشتر مد نظر بود، یعنی صدور مجوز غنیسازی متناسب با یک برنامه صلحآمیز، شده است، «روند راستیآزمایی پیچیدهتر شده و به واسطه ابهام در معیارها، این روند بیشتر سیاسی خواهد بود.»
نویسندگان مطلب همچنین اشاره کردهاند که در مفهوم جدید، ایران هیچیک از زیرساختها و تأسیسات اصلی خود را کنار نگذاشته و تنها آنها را تحت محدودیت موقت پادمانی قرار میدهد، که این امر در بسیاری موارد تنها پلمپ یک انبار یا بازرسی دورهای بازرسان از سایتهای اعلامشده خواهد بود. شولتز و کیسینجر سپس ظرفیت فنی و منابع انسانی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای انجام این حجم گسترده از بازرسیها در کشور بزرگی چون ایران را مورد پرسش قرار دادهاند.
این دو دیپلمات بازنشسته سپس ادعا کردهاند که حتی اگر در طول دوره اجرایی توافق را نقض کند، تشخیص آن دشوار است و حتی در صورت تشخیص، احتمالا این مورد نقض با ایران به مذاکره گذاشته میشود. آنها همچنین مدعی شدهاند که طرف غربی در طول اجرای توافق موقت، موارد نقض توافق در رآکتور آب سنگین اراک را با هدف ایجاد جو مثبت در مذاکرات، کماهمیت جلوه داده است.
بروز اختلاف در روند اجرای توافق، از جمله در زمینه بازرسیها دیگر موردی است که این دو به آن اشاره کردهاند. شولتز و کیسینجر نوشتهاند: «زمانی که اختلافنظرهای غیرقابل اجتناب بر سر میزان و نحوه بازرسیها بروز پیدا کرد، ما بر سر چه معیار و به چه میزانی حاضر به پافشاری خواهیم بود اگر مدارک ناقص بود، چه کسی میخواهد وظیفه اثبات آنها را انجام دهد؟ برای حل روان مسئله، قرار است چه روندی طی شود؟»
کیسینجر و شولتز به مسئله تحریمها نیز اشاره کرده و نوشتهاند که بر اساس مکانیزم تعریفشده، قرار است ایران در برابر محدودیتهای موقت، شاهد لغو دائمی تحریمها باشد. این دو سیاستمدار سابق آمریکایی به بند معروف به «بازگشت فوری» (Snap back) که مورد تاکید مقامات آمریکاست اشاره کرده و نوشتهاند که با توجه به اینکه بازگشت تحریمها نیازمند همکاریهای بینالمللی است، اما ایران میتواند رأسا اقدام به نقض توافق کند، بعید است که این بند آنطور ساده که توافق نوشته شده، قابلیت اجرا داشته باشند. کیسینجر و شولتز نوشتهاند که بازگرداندن تحریمها آن هم با توجه به اینکه برخی کشورها از ابتدا در برابر اجرای آنها مقاومت کرده و بیمیل بودند، حتی ممکن است «آمریکا را منزوی کند، نه ایران.»
این یادداشت به بحث تحقیق و توسعه و همچنین لغو تدریجی محدودیتها از برنامه هستهای ایران اشاره کرده و نوشتهاند که ایران میتواند در این مدت سانتریفیوژهای خود را ارتقا داده و زمانی که محدودیتها برطرف شد با به کارگیری فوری آنها، «به یک قدرت قابلتوجه هستهای، صنعتی و نظامی» بدل شود.
نحوه کاهش ذخایر اورانیوم ایران از 10000 کیلوگرم کنونی به 300 کیلوگرم، میزان ذخایر ایران پس از دوره 10 ساله و همچنین مسئله ابعاد احتمالی نظامی از دیگر مواردی است که در این یادداشت تأکید شده که باید تکلیف آن ها «به دقت» در مذاکرات آتی مشخص شود.
کیسینجر و شولتز در ادامه مدعی شدهاند که پذیرش غنیسازی در ایران میتواند به بروز رقابت هستهای در خاورمیانه منجر شود، امری که نویسندگان مطلب مدعی هستند میتواند «مفهوم بازدارندگی هستهای یا ثبات راهبردی» را به خطر بیاندازد و موجب شود وضعیتی به وجود آید که «هر برنامه جدید هستهای، با یک برنامه دیگر در منطقه موازنهسازی کند.»
این یادداشت به اظهارات مطرح شده در مورد دادن تضمین به کشورهای منطقه با گسترش چتر هستهای آمریکا هم اشاره کرده و آن را از جهات مختلف امری مبهم دانسته است.
کیسینجر و شولتز در بخش پایانی این یادداشت به تبعات برداشته شدن تحریمهای ایران پرداخته و به استدلالهای مطرحشده مبنی بر امکانپذیر شدن همکاری با تهران پرداختهاند. آنها هرچند به تمجید از ماهیت و هویت ایران به عنوان یک «دولت ملت مهم با فرهنگی تاریخی» پرداختهاند، اما مدعی شدهاند که تهران به دنبال گسترش «هژمونی» خود در منطقه است و تفاهم هستهای به تقویت این روند منجر میشود.
نویسندگان یادداشت در این مورد نوشتهاند: «اگر محدودیتهای هستهای به محدودیتهای سیاسی مرتبط نشوند، یک توافق ایران را از تحریمها آزاد کرده و ریسک تقویت تلاشهای هژمونیک ایران را افزایش میدهد.»
در انتهای این یادداشت با بیان اینکه توافق هستهای میتواند واشنگتن را به دخالت بیشتر در منطقه وادار کند، آمده است: «تا زمانی که یک مفهوم راهبردی سیاسی آمریکا به وضوح مشخص نشده باشد، توافق هستهای احتمالی با ایران، چالشهای جهان در منطقه را تقویت خواهد کرد، نه حل. چارچوب هستهای، به جای آنکه امکان جدایی آمریکا از خاورمیانه را فراهم کند، به احتمال زیاد لزوم دخالت در آنجا در ترکیبی پیچیدهتر، تعمیق میکند. تاریخ وظیفه ما را به جای ما انجام نمیدهد، بلکه تنها به کسانی که میخواهند به خود کمک کنند، کمک میکند.»