شهید گمنام سلام...
بسم رب الشهداء والصدیقین
امروز حال و هوای شهر ما جور دیگری است همانند حال و هوای دلهای بسیاری از آدمهای این شهر که قلبهایشان در این روز جور دیگری می تپد.
آخر می دانی، امروز بوی گلدسته هایی را در رگهای خود به جریان در آورده اند که بند بند درونشان را جانی تازه بخشیده است و خاک وجود آنان به گونه ای در این شهر پراکنده گشته که گویی ریشه های سست شده مان را بار دیگر در هم تنیده و در خاک استوار ساخته.
و بار دیگر مردم این شهر را دست در دست هم گرد آورده و همدلی و همزبانی غیورمردان ایرانی را بار دیگر هویدا ساخته است و بار دیگر به چشم دل دیدیم حقانیت سخن آن شهید سفر کرده در راه شهدا را که زیبا گفت: «پندار ما این است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم؛ ولی حقیقت این است که شهدا مانده و گذر زمان ما را با خود برده است».
آری حقیقت این است که شهدا زنده اند و در این لحظات و وادی حساس روزگارمان این گونه سر از خاک بیرون آورده اند و قلبهایمان را بار دیگر محکم به هم پیوند داده اند و به یادمان آورده اند غرور و غیرت ملی مذهبی مان را که احدی یارای مقابله با آن را نداشته و نخواهد داشت.
و با حضور پرشور جوانان عزیز این دیار در مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر گلهای معطر بهشتی بار دیگر بر آنانی که گمان می کنند جوان ایرانی پا در راه ظواهر گذاشته و عقاید خود را از یاد برده است و سست شده اند ثابت گردید که خون این جوانان هنوز هم به همان زیبایی می جوشد و زیبایی ها می آفریند و چه زیبا فرموده است رهبر عزیزمان در توصیف ورود این غواصان عزیز به این خاک که:
«سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستم دیده شما و سلام بر ارواح طیبه و به رضوان الهی، بال گشوده ی شما. سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطّر و جان زندگان را سیراب کردید. و سپاس بی پایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظه های نیاز این ملّت خداجوی و خداباور، بشارتهای تردید ناپذیر را بر دلهای بیدار نازل می فرماید و غبارها را می زداید».
