مدیر مرکز مطالعات راهبردی فرهنگی ژرفا:

دولت حتی شبکه‌های اجتماعی مخصوص دیسکو ها را فیلتر نمی‌کند

یکی از اشتراکات این پدیده‌ها شبکه‌های اجتماعی mobile – base و نسل دو است، مثل وایبر، واتس‌آپ و تلگرام که روز به روز دارند توسعه می‌یابند و دولت هم هیچ برنامه مشخصی برای مواجهه با این شبکه‌ها ندارد.
کد خبر: ۸۵۵۳۸۶۶
|
۲۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۴

خبرگزاری بسیج-گروه سیاسی: این روزها دیگر نمی توان سخن از رسانه گفت و به شبکه های اجتماعی نگاهی نکرد. شهروندخبرنگار یکی از اولین واژه هایی بود که در این پدیده کاربرد یافت؛ پس از آن شاهد بودیم که در بسیاری از تحولات سرنوشت ساز در منطقه و حتی در برخی رخدادهای مهم کشور، این شبکه ها نقش آفرین بوده اند. با دکتر صالح اسکندری، مدیر مرکز مطالعات راهبردی فرهنگی ژرفا و کارشناس رسانه در این زمینه گفتگو کرده ایم.

***

با نگاهی به برخی پدیده های سالهای اخیر، آیا می توان گفت باید شبکه های اجتماعی را پدیدارهای نوین اجتماعی موثرتر از رسانه ها دانست؟

اگر نقطه عزیمت پدیدارهای نوین اجتماعی که در دو سال گذشته در کشور رخ نموده‌اند را ماجرای اسیدپاشی اصفهان در نظر بگیریم؛ بعد مرحوم پاشایی و سپس ماجرای تصادف دختر پورشه‌سوار که بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی داشت؛ ماجرای «ریچ کیدز» یا بچه پولدارهای پایتخت، مسئله تبریز و ماجرایی که در باره فوتبال پیش آمد؛ قضیه هتلی در مهاباد و خانمی که در آنجا اقدام به خودکشی کرد، مواردی که در خصوص مسائل شخصی‌ بعضی مجری‌های مشهور تلویزیونی در فضاهای مجازی مطرح می‌شوند و بازتاب گسترده‌ای هم داشت حاکی از فضا و اتفاق جدیدی در کشور است که اگر این اتفاقات و پدیدارها سنخ‌شناسی نشوند و تفاوت‌ها و شباهت‌هایشان لحاظ نشود می‌توانند آثار منفی و تبعات خطرناکی برای کشور به همراه داشته باشند.

تا سال 93 تقریباً سه میلیون کاربر فعال در فضای مجازی داشتیم. منظور از کاربر فعال کسی است که صفحه یا صفحات اجتماعی و ایمیل دارد و در مطالب منتشرشده در اینترنت کامنت می‌گذارند. کاربر فعال کسی است که از عرصه web 1 وارد عرصه web 2 شده، برخلاف web 1 که یک عرصه یکسویه و یک‌جانبه است، web 2 وبِ تعاملی، interactive و دوطرفه است. امروز این آمار به بالای هشت میلیون نفر رسیده است و هم‌اکنون این تعداد کاربر فعال در اینترنت داریم. اگر روزی مردم برای رساندن صدای خودشان به حاکمان نامه می‌نوشتند، الان کمپین، هشتگ و پویش در فضای مجازی ایجاد می‌کنند. همه اینها نشان می‌دهد اگر نتوانیم تحلیل درست و منطقی از پدیدارهای نوین اجتماعی که عمدتاً بر پایه شبکه‌های اجتماعی mobile – base دارند ظاهر می‌شوند، غافلگیر می‌شویم. اگر ابعاد مشترک اتفاقاتی را که برایتان لیست کرده‌ام از اسیدپاشی اصفهان تا وقایع امروز در بیاوریم، یکی از اشتراکات اینها بُعد عاطفی‌شان است که در اغلبشان این وجه خیلی پررنگ است. یک وقت این بعد عاطفی در چهره معصوم زنانه‌ای که در معرض تهدید یا آسیب قرار گرفته است نمود می‌یابد یا مثل ماجرای سگ‌کشی در شیراز بحث حمایت از حیوانات و محیط زیست و مواردی از این قبیل بروز می‌کند. مثلاً در ماجرای تبریز وقتی تیم فوتبال می‌بازد به یکباره عواطف جمع کثیری از تماشاچیان حاضر در ورزشگاه به خاطر یک شایعه جریحه‌دار و این عواطف منجر به یک اتفاق اجتماعی در شهر تبریز می‌شود که می‌تواند صدمات و لطمات جانی و مالی را در پی داشته باشد. در ماجرای مهاباد چهره و عواطف زنانه به کار گرفته می‌شود تا میزان تأثیرگذاری و القای آن مفهوم و دالّی که مد نظر طراحان این موضوعات و سوژه‌هاست به مخاطب انتقال می‌یابد.

شما قائل به هدایت از درون توسط بخشی از جریانات هم هستید؟

اتفاقا بعد دومی که در تمام پدیدارهایی که عرض کردم قابل احصاست، مسئله هدایت از درون بخشی از حاکمیت است که در اغلب این اتفاقات این وجه دیده می‌شد. معمولاً برخی مقامات و گروه‌های سیاسی در اکثر این حوادث در صفحات اجتماعی‌شان، در فیس‌بوک، توئیتر، اینستاگرام و... مطالبی را منتشر می‌کنند که به قضیه دامن می‌زنند. در ماجرای سگ‌کشی شیراز مقامات محیط زیست ما مواضعی را اتخاذ می‌کنند که به جای اینکه تنش اجتماعی را ساکت کند، بیشتر دامن‌زننده قضیه است یا در ماجرای اسیدپاشی اصفهان در مرکز مطالعات‌مان مطالعه‌ای روی برخی از رسانه‌ها انجام دادیم و آنچه به دست آوردیم این بود که برخی از رسانه‌های منتسب به جریان حاکم مثل خبرگزاری ایسنا و جمهوری اسلامی در مقایسه با رسانه‌‌هایی مثل بی.بی.سی یا صدای امریکا به مراتب بیشتر به این تنش اجتماعی دامن زده‌اند.

80 درصد برخی از اخبار و اطلاعات درج‌شده را ایسنا و ایرنا و ده پانزده درصد را بی.بی.سی و صدای امریکا کار کرده بودند. نوع جهت‌گیری اخبار و اطلاعاتی که در این دو خبرگزاری مطرح شده بود، عمدتاً به سمت متهم کردن یک جریان خاص بود، مثلاً در اسیدپاشی اصفهان اتهام زدن به جریان حزب‌الله به این دلیل که این جریان به دنبال امر به معروف و نهی از منکر است و نوع گرایش‌ها و پوشش خبری به این سمت و سو بود.

ردپای اپوزسیون هم در این رخدادها جدی است؟ به تعبیر بهتر آیا این موج ها متاثر از جنبش های برانداز می گردد یا کاملا کارکردی عمومی و پوپولیستی دارد؟

در اتفاقات و پدیدارهایی که در دو سال گذشته رخ داده، برقراری پیوندی بین پویش عام دموکراسی‌خواهانه و جنبش‌های خاص مشهود است. حتی تعبیر «پویش عام دموکراسی‌خواهانه و جنبش‌های خاص» برگرفته از جزوه تاملات راهبردی حزب مشارکت در سال 87، یعنی یک سال قبل از فتنه 87 است. در آن جزوه به صراحت طراحان و نویسندگان تعاملات راهبردی اشاره می‌کنند اگر بخواهیم در راستای اهداف سیاسی و اجتماعی پیشرفت کنیم، بین تمایلات عمومی مردم که دموکراسی‌خواهانه و دموکراسی مد نظرشان لیبرال است و جنبش‌های خاص... در این جنبش‌ها اپوزیسیون داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی مثل سلطنت‌طلب‌ها، منافقین و گروه‌هایی مثل تندر و پژاک و حتی محکومان اداری و قضایی که به هر نحوی در دادگاه‌ها و محاکم صالحه جمهوری اسلامی ایران حکمی علیه‌شان صادر شده است، حضور دارند که در اغلب این پدیدارها و شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص آنهایی که تجمع‌محور بودند می‌بینیم در تجمعات و کسانی که دستگیر می‌شوند سلطنت‌طلب‌ها و منافقین یا گروه‌های قومیتی و اقلیت به نحوی در صحنه هستند.

به نظر می رسد نوعی از انفعال دربرابر رسانه های نوین و شبکه های اجتماعی مشهود است. آیا این امر را قبول دارید؟

بله، یکی از اشتراکات این پدیده‌ها شبکه‌های اجتماعی mobile – base و نسل دو است، مثل وایبر، واتس‌آپ و تلگرام که روز به روز دارند توسعه می‌یابند و دولت هم هیچ برنامه مشخصی برای مواجهه با این شبکه‌ها ندارد. شبکه‌هایی که کارکردهای سیاسی، فرهنگی و حتی ضد فرهنگی و جنسی دارند. بعضی از شبکه‌های mobile – base اساساً برای برقراری ارتباطات جنسی طراحی شده‌اند که سعی می‌کند افرادی که از آن شبکه اجتماعی استفاده می‌کنند در آن محدوده حضور داشته باشند و این افراد را شناسایی می‌کند که معمولاً در کشورهای دیگر در دیسکوها و کازینوها از این جور شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌شود. در کشور ما بدون هیچ فیلتری افراد از این شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند.

آیا علل اجتماعی دیگری هم بر این پدیده ها از نگاه جامعه شناسان وارد است؟

بر اساس آنچه که عرض کردم، اگر بخواهیم تقسیم‌بندی کلان کنیم عمدتاً پدیدارهای نوین اجتماعی در دو سال گذشته را می‌توان ذیل چهار سرفصل قرار داد. بخشی از این پدیدارها شایعه‌محور هستند، مثل اتفاقی که در تبریز رخ داد و در پی یک شایعه شکل گرفت. در جریان فتنه 88 شایعات چقدر در آن فتنه و حوادثی که در آن سال رخ داد تأثیر داشتند. بعضی‌هایشان تعارض‌محورند و تعارضاتی را بین فرهنگ رسمی کشور و زیر پوست غیر رسمی کشور ایجاد می‌کنند، مثل جریان فوت مرحوم پاشایی که تعارضی بین موسیقی‌های رسمی و غیر رسمی در کشور ایجاد شد یا سگ‌کشی شیراز یا ماجرای «ریچی کیدز» که عده‌ای در صفحات مجازی اشیا یا کالاهای لوکس‌شان اعم از ساعت و ماشین گران‌قیمت را در معرض نمایش سایرین قرار می‌دادند.

شق سوم اینها فراخوان‌محورند، مثلاً ماجرای سگ‌کشی شیراز فراخوان‌محور بود و عده‌ای تجمع کردند. قضیه فوت مرحوم پاشایی به نحوی فراخوان‌محور بود و عده‌ای در مراسم تشییع این خواننده جوان حضور یافتند. این فراخوان‌ها به نحوی اعلام همبستگی است و می‌شود گفت اعلام با هم بودن و اینکه ما هستیم است.

سنخ چهارم از پدیدارهای اجتماعی عمدتاً تخریب‌محورند، یعنی با هدف تخریب برخی نهادها و ارگان‌های سیاسی، امنیتی و انتظامی کشور طراحی می‌شوند، مثلاً ماجرای مهاباد برای تخریب وزارت اطلاعات یا قضیه اسیدپاشی اصفهان برای تخریب جریان‌های متدین و انقلابی ـ که به دنبال امر به معروف و نهی از منکر هستند ـ هدف‌گذاری و طراحی می‌شود.

یکی از انتقاداتی که مطرح می شود، امنیتی دیدن پدیده های اجتماعی است. وفاداران به نظریه «توهم توطئه» معتقدند نباید چنین پدیده هایی را به دشمن مرتب ساخت. نظر شما چیست؟

شاید بگویید خیلی از اینها حوادثی اجتماعی هستند، اما دشمن روی این موج سوار می‌شود و بر اساس آخرین تکنیک‌های جنگ روانی اهدافش را پیش می‌برد. لذا به نظر می‌رسد باید بر مبنای سنخ‌شناسی که از پدیدارهای نوین اجتماعی انجام می‌دهیم و در عین حال یک شبیه‌سازی از حوادث بعدی که رخ می‌دهند و ممکن است هر لحظه به شکلی ظهور و بروز یابند، نظام رسانه‌ای و تصمیم‌گیری کشور را آماده کنیم تا بتواند در مقاطع بحرانی از خودش آثار مثبتی را نشان و اقدامات مثبتی را انجام بدهد و سیاست‌های مثبتی را اتخاذ کند.

مطمئناً ارتقای سواد رسانه‌ای مردم در مورد شبکه‌های اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. ارتقای آگاهی‌های حقوقی مردم به میزان جرایم و مجازات‌هایی که در فضای سایبری رخ می‌دهد مؤثر است. همچنین کنترل خانواده‌ها و تسلط والدین بر فرزندان برای حضور در این شبکه‌های اجتماعی بسیار اثرگذار است. به علاوه جریانات متدین و نیروهای ارزشی می‌بایست در این فضاها حضور فعال داشته باشند و به‌طور غیر حکومتی گروه‌های ضربتی شکل بگیرند که در مواقع بحرانی بتوانند ابتکار عمل رسانه‌ای را در شبکه‌های اجتماعی به دست بگیرند و بر اساس این ابتکار عمل رسانه‌ای بتوانند مانع پیشبرد اهداف دشمن شوند.

انتهای پیام/
ارسال نظرات
آخرین اخبار