به نظر میرسد نیاز به اثبات این بحث نباشد که طرفهای مذاکرهکننده و در رأس آنها دولت آمریکا نیاز مبرم و ویژهای به «برجام» در موقعیت کنونی داشتند و دارند؛ توافقی که به باور آنها شاید بتواند همزمان سبب مهار رشد انقلاب اسلامی، جلوگیری از نفوذ بیشتر در منطقه غرب آسیا و محدود سازی توان نظامی و دفاعی آن شود و مهمتر از همه راه نفوذ و ورود به قلعه مستحکم ایران اسلامی را برایشان هموار سازد.
«برجام» اگر به عنوان راه میانبر شیطان بزرگ در راهیابی فرهنگی و فکری در ایران برگزیده شده باشد، آن وقت است که زمزمههای داخلی و همنوایی برخی رسانهها، جریانها و افراد معلوم الحال همیشه شیفته غرب معنا و مفهوم خاص خود را پیدا خواهد کرد. به خاطر داریم که در روزهای نخست پس از جمع بندی «برجام»، برخی نداها و نواها در داخل، از مذاکره با آمریکا در خصوص مسایل مختلف و حتی ایجاد رابطه با شیطان بزرگ سخن گفتند و باز گشایی سفارت آمریکا در تهران را غیر ممکن ندانستند. اکنون اما به نظر میرسد اهمیت جلوگیری از بهرهبرداری از «برجام» به عنوان مسیر تسهیل شده ورود نرم دشمنان قسم خورده ملت، از تصمیمگیری در خصوص خود «برجام» نیز بیشتر و راهبردیتر باشد. نتیجه تلاشها، رفت و آمدها و مذاکرات فشرده دیپلماتهای زحمت کش سیاست خارجه کشور اگر قرار باشد به جای تثبیت حقوق حقه ملت ایران، انداختن فرش قرمز پیش پای صاحبان دستهای چدنی پوشیده شده با دستکشهای مخملین باشد، قطعاً مورد پذیرش هیچ عقل سلیمی نخواهد بود.
وقت آن رسیده است که نگاهی فراتر از خود «برجام» به «برجام» داشته باشیم. برجامی که حافظ حقوق ملت خواهد بود و در مراجع رسمی کشور قابلیت تایید خواهد داشت که منافاتی با اصول و مبانی مورد تأکید انقلاب اسلامی که بارها و بارها توسط مردم همیشه در صحنه امضا شده است، نداشته باشد. بیش از 60 سال خصومت شیطان بزرگ با مردم ایران و سنگاندازیها و دشمنیهایش با انقلاب اسلامی کوچکترین تردیدی در دشمن بودن ایشان باقی نگذاشته است. حواسمان باشد «برجام» نتیجه مذاکره با «دشمن» بوده است و کسی که در آن طرف میز مذاکره حاضر میشد، دشمن بوده است و عقلا امید و اعتماد به دشمن، باطل و همراه با خسران خواهد بود. آشتیناپذیری انقلاب اسلامی با استکبار، حمایت از مظلومان و مستضعفان عالم و حرکتهای مقاومت علیه صهیونیستها که جزو مبانی مکتبی و اصول گفتمان انقلاب اسلامی هستند، موضوعهایی نیستند که با «برجام» و امثال آن از دستور کار خارج شده و یا عدولی از آنها صورت پذیرد. امروز دست برتر در منطقه غرب آسیا از آن انقلاب اسلامی ایران است و شاید در هیچ برههای از ابتدای پیروزی تاکنون حرکت اسلامی ملت ایران تا این حد نزدیک به اهداف منطقهای و تأثیرگذار در آنها نبوده است.
در پایان اینکه مسأله اصلی امروز ما تأیید یا رد «برجام» نبوده و نیست و آنچه مهمتر و راهبردیتر به نظر میرسد، جلوگیری از سوء استفاده دشمن از این موضوع، بستن راههای بهرهبرداری ناصحیح ایشان و اعتماد به توانمندیها و ظرفیتهای امروز انقلاب اسلامی است. اندیشه خام حضور آمریکاییها در ایران به دلیل در تضاد بودن ماهیت استکباری ایشان با مبانی انقلاب اسلامی، جایی در این مرز و بوم ندارد و خواب پریشان غرب پرستان مردم بیگانه تعبیری درست در پی ندارد.