بعضی دعاها
که در آن کلمه «ارقیک» دارد، به آن رقیه میگویند و حتی در قرآن هم ذکر شده است
«... و قیل من راق ...»، در روایت بسیار ذکر شده ولی رقیه در تمام موارد نیست،
امام صادق (ع) میفرمایند: «لا باس بالرقى من العين والحمى والضرس وكل ذات هامة
لها حمة إذا علم الرجل ما يقول لا يدخل في رقيته وعوذته شيئا لا يعرفه.» [1]یعنی
«اشکالی در رقیه خوانی نیست، برای چشمزخم (بیماریهایی که منشأ آن چشم زخم است)،
و تب، و دندان (دنداندرد) و همه انواع گزش (گزشی که زهرآگین باشد) در صورتی که
شخص بداند چه بگوید، و چیزی که نداند وارد آن نکند.» در قدیم بساری از رقیهها به
زبانهای قدیمی بوده و گاهاً مضامین مشرکانه داشته از این جهت باید بدانیم معنی آن
چیست، و بهترین رقیهها از قرآن است.
در جلسه قبل تعدادی از درمانها و دعاها برای دنداندرد ذکر شد، در این جلسه به
ادامه این مطالب میپردازیم.
درمان هفتم یک عوذه است، حضرت علی (ع) میفرمایند:«کسی که از دنداندرد شکایت
دارد، از محل سجودش خاک بردارد و آنرا مسح کند بر محل درد و بگوید بسم الله
والشافي الله ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم.» [2] دو احتمال وجود دارد
یکی اینکه خود دندان را مسح کند و یا اینکه از روی صورت دندان را مسح کند.
درمان هشتم یک رقیه است، امام صادق (ع) میفرمایند: «این رقیه دندان است و هیچ وقت
بی اثر نیست، سه برگ درخت زیتون بگیرید و روی برگ بنویسید بسم الله لا ملك اعظم من
الله ملك وأنت له الخليفة ياهيا شراهيا اخرج الداء وانزل الشفاء وصلى الله على
محمد وآل محمد وسلم تسليما. امام فرمودند ياهيا شراهيا دو تا از نامهای خداوند به
زبان عبرانی است و روی پشت برگ هم بنویسید و با نخی که توسط دختری نابالغ که حیض
ندیده است ریسیده شده، در پارچهای تمیز هفت گره بزنید و روی هر گره اسم یک پیامبر
گذاشته شود، حضرت آدم (ع)، حضرت نوح (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت موسی (ع)، حضرت
عیسی (ع)، حضرت شعیب (ع) و صلوات بفرست بر محمد و خاندان او، و بر (گردن) او
(بیمار) آویزان کن که به اذن خدا خوب میشود.» [3] در این روایت آمده که پشت برگ
هم نوشته شود و اینجا سه احتمال وجود دارد، یکی این که تنها «ياهيا شراهيا» مراد
بوده، احتمال دوم اینکه کل دعا پشت برگ نوشته شود، و احتمال سوم اینکه منظور همان
روی برگ بوده.
درمان نهم رقیه جبرئیل (ع) است، در روایت آمده: «این بینهایت باعث تعجب است، برای
موجودی که در دهان قرار دارد و دندان را میخورد و کاری به گوشت ندارد، من رقیه میخوانم
و خدا شفا دهنده است الكافي لا إله إلا الله والحمد لله رب العالمين واذ قتلتم
نفسا فاداراتم فيها والله مخرج ما كنتم تكتمون فقلنا اضربوه ببعضها، انگشتت را بر
دندان قرار میدهی و این رقیه را هفت مرتبه میخوانی.» [4]
در نقل دیگری آمده که چوب یا آهن روی دندان قرار میدهی و این رقیه را هفت مرتبه
میخوانی، البته تفاوتهایی هم دارد ولی هر دو در مورد این موجود که دندان را میخورد
گفتهاند. [5]
درمان دهم یک عوذه است، در روایت آمده: «حمد و موعوذتین و توحید را بخوانید و بعد
این را بگویید بسم الله الرحمن الرحيم وبعد قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحيم
وله ما سكن في الليل والنهار وهو السميع العليم قلنا يا نار كونى بردا وسلاما على
ابراهيم وارادوا به كيدا فجعلناهم الاخسرين نودى ان بورك من في النار ومن حولها
وسبحان الله رب العالمين سپس بعد از آن بگو اللهم يا كافي من كل شئ ولا يكفي منك
شئ اكف عبدك وابن امتك من شر ما يخاف ويحذر من هذا الوجع الذي يشكوه اليك.» [6]
درمان یازدهم، در روایت آمده: «ان رجلا شكا إليه بياضا في عينه ووجعا في ضرسه
ورياحا في مفاصله فأمره ان ياخذ فلفلا ابيض ودار فلفل من كل واحد وزن درهمين
ونشادر جيد صافي وزن درهم واسحقها كلها وانخلها واكتحل بها في كل عين ثلاثة مراود
واصبر عليها ساعة فانه يقطع البياض وينقى لحم العين ويسكن الوجع باذن الله تعالى
ثم فاغسل عينيك بالماء البارد واتبعه بالاثمد.» [7]یعنی «مردی به امام صادق (ع) از
سفیدی چشم و درد دندان و باد و التهاب مفاصل شکایت کرد، امام فرمودند فلفل سفید و
فلفل دراز، از هرکدام دو درهم (شش و نیم گرم) و نشادر خوب و صاف یک درهم (سه و
بیست و پنج صدم گرم) همه را باهم آسیاب کن و الک کن، در هر چشم سه میل سرمه بکش و
یک ساعت صبر کن (چون خیلی تند است)، زیرا این سفیدی را قطع میکند و گوشت چشم را
صاف میکند و درد را تسکین میدهد به اذن خدای متعال، سپس چشمانت را با آب سرد
بشوی و بعد با سرمه اثمد سرمه بکش.» از آنجا که در روایت ذکر شد این دارو درد را
تسکین میدهد احتمال دارد که مراد درد دندان و درد التهاب مفاصل بوده. البته فکر
میکند کسانی که فشار چشم دارند نباید استفاده کنند چون فشار چشم را زیاد میکند،
و بهتر است ابتدا با سرمه عنابی و حجامت فشار چشم را درمان کنند و بعد از این سرمه
استفاده کنند.
درمان بیماریهای دهان و دندان با سعد
سعد ریشه یک گیاه است که در فارسی قدیم به آن چگن میگفتند، در روایت آمده: «من
استنجى بالسعد بعد الغائط وغسل به فمه بعد الطعام لم تصبه علة في فمه ولم يخف شيئا
من أرياح البواسير.» [8]یعنی «کسی که با سعد استنجی کند بعد از خروج مدفوع، و دهان
خود را با سعد بشوید بعد از غذا، مبتلا به بیماری و دردی در دهان نمیشود و به
التهاب و درد بواسیر مبتلا نمیشود.»
امام صادق (ع) میفرمایند: «اتخذوا في أشنانكم السعد، فانه يطيب الفم ويزيد في
الجماع» [9] یعنی «در اشنان (شویندههای) خود سعد قرار دهید، زیرا دهان را خوشبو
میکند و عمل همبستری را زیاد میکند.» البته در نقل دیگری از این روایت به جای
«اشنان» کلمه «اسنان» [10] به معنی دندان آمده که به نظر صحیحتر است، و مراد این
است که با سعد مسواک زده شود یا روی دندانها بگذارند و کمی صبر کنند سپس بشویند.
در روایت آمده: «أخذني العباس بن موسى فأمر فوجئ فمي فتزعزعت أسناني فلا أقدر أن
أمضغ الطعام فرأيت أبي في المنام ومعه شيخ لا أعرفه فقال أبي رحمه الله: سلم عليه
فقلت: يا أبه من هو؟ فقال: هذا أبو شيبة الخراساني قال: فسلمت عليه فقال: مالي
أراك هكذا؟ قال: قلت: إن الفاسق العباس بن موسى أمرني فوجئ فمي فتزعزعت أسناني:
فقال لي شدها بالسعد، فأصبحت فتمضمضت بالسعد فسكنت أسناني.» [11] یعنی «عباس بن
موسی (یکی از حاکمان عباسی) امر کرد که با پا روی دهانم را فشار دهند و لگدمال
کنند، و دندانهایم لق شد و دیگر نمیتوانستم غذا بخورم، پدرم را در خواب دیدم و
با او پیرمردی بود که نمیشناختم، پدرم گفت که سلام کن به این پیرمرد، گفتم این
کیست؟ پدر گفت ابو شیبه خراسانی است، به او سلام کردم، او (ابو شیبه) به من گفت
چرا این گونه هستی؟ گفتم عباس بن موسی امر کرد که دهانم را لگدمال کنند و دندانهایم
لق شده، به من گفت که دندانٔهایت را به وسیله سعد محکم کن، صبح شد و
من هم با سعد مزمزه کردم و دندانهایم خوب شد.» البته این روایت از امام نیست و
آنهم در خواب است و اعتبار چندانی ندارد ولی استفاده از سعد در دیگر روایات
مؤیداتی دارد.
در روایت دیگری آمده: «أخذني اللصوص وجعلوا في فمي الفالوذج الحار حتى نضج، ثم
حشوه بالثلج بعد ذلك فتخلخلت أسناني وأضراسي، فرأيت الرضا (ص) في النوم فشكوت إليه
ذلك، فقال : استعمل السعد فإن أسنانك تثبت، فلما حمل إلى خراسان بلغني أنه مار
بنا، فاستقبله وسلمت عليه وذكرت له حالي وإني رأيته في المنام وأمرني بإستعمال
السعد، فقال : وأنا آمرك به في اليقظة، فاستعملته فقويت أسناني وأضراسي كما كانت.»
[12]یعنی «دزدها من را گرفتند و در دهانم فالوده (نوعی حلوا) داغ ریختند تا دهانم
پخته شده سپس دهانم را با یخ پر کردند و بعد دندانهایم لق شد، امام رضا (ع) را در
خواب دیدم و به او از این مطلب شکایت کردم و امام فرمودند از سعد استفاده کن که
دندانهایت ثابت میشوند، زمانی که امام رضا (ع) را به خراسان آوردند شنیدم که از
محل ما رد میشود پس از او استقبال کردم و به او سلام کردم و حال خود را برای او
ذکر کردم و عرض کردم او را در خواب دیدم و مرا امر کرده که از سعد استفاده کنم،
امام فرمود من هم در بیداری به استفاده از سعد شما را امر میکنم، من هم از سعد
استفاده کردم و دندانهایم قوی شد و به حال اولش برگشت.»
در روایت دیگری آمده: «رأيت أبا الحسن الأول عليه السلام في الحجر وهو قاعد ومعه
عدة من أهل بيته فسمعته يقول: ضربت علي أسناني فأخذت السعد فدلكت به أسناني فنفعني
ذلك وسكنت عني.» [13]یعنی «امام کاظم (ع) را در جمرات دیدم، با عدهای از اهل بیت
خود آنجا نشسته بود، شنیدم امام میفرمود مبتلا به دنداندرد شدم، من هم سعد گرفتم
و دندانهایم را با آن مالیدم، مفید واقع شد و دردش تسکین شد.»
محافظت از دندان
در رساله ذهبیه نوعی خمیر دندان برای محافظت از دندان معرفی شده است، امام رضا (ع)
در رساله ذهبیه میفرمایند: «فمن اراد حفظ اسنانه فليأخذ قرن أيل محرق، وكزمازج وسعد،
وورد، وسنبل الطيب اجراء بالسوية، وملح اندراني ربع جزء ( فخذ كل جزء منها، فتدق
وحده وتستك ) به فانه ممسك للاسنان ويحفظ أصولها من الافات العارضة.» [14]یعنی
«کسی که میخواهد دندانهایش محفوظ باشد، شاخ گوزن سوخته (خاکستر) و کزمازک (میوه
طرفاء) و سعد و گل سرخ و سنبل الطیب و دانه اثل، بطور مساوی و نمک اندرانی
(بلورین) ربع مثقال، همه را نرم آسیاب کرده (بدون الک) و مسواک بزند، این دندانها
را محکم و قوی میکند و از ریشه آن را از آفات محافظت میکند.»
[1] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۴۸.
[2] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۲۴.
[3] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۲۴.
[4] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۲۵.
[5] مكارم الاخلاق، رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسي، ص۴۰۶.
[6] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۲۵.
[7] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۸۷.
[8] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۸.
[9] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۴۲۶.
[10] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۹.
[11] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۹.
[12] مكارم الاخلاق، رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسي، ص۱۹۱.
[13] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۹.
[14] الرّسالة الذّهبيّة، امام رضا (ع)، ص۵۰.