آن سوی آبی ها از «کیمیا» دلخورند
سینما روایت : ایده سریال کیمیا ، سفر یک قهرمان زن در چند دوره مختلف زمانی است. از اینجا شروع کنیم که این ایده را چگونه شکل دادید؟!
مسعود بهبهانی نیا : این ایده در آثار من وجود داشته است. با این فکر که ما دچار یک انقطاع تاریخی شده ایم. به طوری که نسل ها نسبت به یکدیگر غریب و بیگانه هستند.اینکه نسل جدید ما در دنیای دیگری زندگی می کنند.خطر یک انقطاع تاریخی در این زمان بیش از پیش وجود دارد. علاقه ای که خودم به این مباحث داشتم و جامعه شناسی خوانده ام، در آثارم مشخص است. مثل سریال فاصله ها. نسل دهه هفتاد ما نسبت به دوره های پیشین اش بیگانه است ، و ارتباطی با دوران انقلاب برقرار نمی کند. مگر اینکه پرسشهای کلیدی داشته باشند.
نسل قدیم در حال حاضر در بسیاری از مسائل خودش را سرزنش می کند و در حسرت به سر می برد. این روحیه برای نسل جدید این توهم را ایجاد می کند که می توانست اتفاقی به نام انقلاب نیفتد.من که حدود سیزده سال در دوران سیاسی دوران شاه زندگی کرده ام کاملا با این توهم مخالف هستم و احساس می کنم هر بار که متولد بشوم، این اتفاق باید رخ بدهد، زیرا این یک اتفاق تاریخی است که هیچ گریزی از آن وجود ندارد. حالا اگر به سمت قصه برویم یک دختر داریم و یک خانواده .
چرا یک زن را به عنوان قهرمان انتخاب کردید؟
ما در درام وجوهی داریم که امتیازاتی به دختر می دهند. مثل اینکه می گوییم زن مظلوم همیشه دیدنی تر است. زنی که در خطر و مخاطره قرار می گیرد. این یک ویژگی است که می تواند خشونت را از یک داستان انقلابی که اغلب یک مرد نماینده اش است را بگیرد. وقتی یک دختر که در یک خانواده ایزوله رشد می کند و کم کم برایش پرسشهایی ایجاد می شود، ما را به جایی می برد که تناقض های اصلی ایجاد می شود، این تناقضات درام اصلی قصه ما را شکل می دهد. من سعی کردم بیننده خود را در موضعی قرار بدهم که" اگر تو بودی در برابر این تناقضات چه کاری را انجام می دادی؟" اگر بیننده شرایط را ببیند ، آمریکایی ها را در آن زمان ببیند، مبارزات خیابانی را ببیند و غیره، به من حق خواهد داد که در برابر تناقضات احساس می کردم چیزی کم است و آن انقلاب اسلامی است.
این فکر و چیدمان داستانی شما با مخالفتی روبرو بوده است؟
بله. بعضی ها می گفتند این داستان تکراری است، و آن سوی آبی ها هم از طریق اینستاگرام و صفحات مجازی پیغام می دهند و دلخورند از اینکه ما چرا آن زمان را اینگونه تصویر می کنیم که موضع شان مشخص است، و نوع بیانشان مشخص است که هنوز در حسرت طاغوت هستند. بسیاری از اینگونه داستان ها از دربار و وکیل و وزراء موقعیت خودشان را شروع می کردند در حالی که ما سعی داشتیم از داخل یک خانواده جامعه آن زمان را تصویر کنیم. یک دختر، یک خانواده، یک محله را انتخاب کردیم. من در واقع الگوی انتخاب یک خانواده را برای بیان یک سیر تاریخی انتخاب کردم مثل سریال اوشین یا فیلم بر باد رفته. یا حتی دکتر ژیواگو که بحث انقلاب روسیه را بیان می کند. ما داستان و موقعیت داستانی را به شکلی منصفانه بیان می کنیم.
شما به سمت تمام شخصیت ها هم به شکلی منصفانه و واقعیت پذیر نزدیک شده اید؟!
بله. حتی شخصیت ساواکی. که حتی با او همذات پنداری هم می کنیم.
خوب این منجر به دامن زدن به همان تناقضات نمی شود؟ شاید این بدمن ماجرا برای من سمپاتی ایجاد کند و ارزش مبارزات انقلاب را از بین ببرد؟!
وقتی مخاطب با بدمن من ارتباط برقرار کند، متوجه می شود که او یک ماکت یا مقوا نیست. او زنده است . وقتی زندگی اش را ببینیم وقتی که قضاوت هایش را درباره رژیم شاه ببینیم از او می پذیریم. که به زودی خواهید دید. در واقع نوع طراحی ما این است که در گام اول مخاطب را قانع کنیم که این سریال را ببیند. در گام دوم سعی داشتیم که همذات پنداری ایجاد کنیم و گام سوم این است که تغییر در دیدگاه بدست آوریم و روی مخاطب تاثیر بگذاریم. ما شخصیت هایی چون مشفق داریم که فکر می کند بر خواهد گشت و انقلابی نمی شود، شخصیتی ساواکی را داریم که می داند به ته خط رسیده است، شخصیت هایی را داریم که نگاهشان بعد از فهم حقیقت و خواست مردم تغییر خواهد کرد و اگر این گام های ما درست طراحی شود ما موفق خواهیم شد و این نقطه قوت ماست.
شما برای هر کدام از شخصیت ها هم یک دوراهی قرار داده اید؟
دقیقا. این ابزار بوجود آمدن کشمکش ها میان شخصیت هاست. اگر هر کدام از این شخصیت ها انتخاب خود را قطعی انجام می دادند دیگر داستان پیش نمی رفت.
شخصیت اصلی ما یعنی کیمیا فردی است که میان زندگی عادی روزمره و یک انقلابی بودن کنجکاوی و جسارتی بخرج می دهد و روند انقلابی شدن را پیش می گیرد. اما مساله این است که ما با کنه ایدئولوژی او و حتی ایدئولوژی که او را دارد رشد می دهد آشنا نمی شویم. انگار این بخش از قصه را به ذهن تماشاگر سپرده اید. در واقع گویی ملودرام داستان بیش از وجه ایدئولوژیکش پرداخته شده است. درست است؟
بنظر من ظرفیت یک درام باز کردن یک مساله ایدئولوژیک نیست بلکه در درام باید المان های از ایدئولوژی را قرار دهیم. مثلا اعتقاد معلم کیمیا درباره آمریکایی ها یکی از همین المان های کوچک است.ما در جملاتی کلیدی به همین ایدئولوژی ها یا مفاهیم اشاره کرده ایم ما در چند قسمت آینده یک مباحثه خواهیم داشت میان بیژن انقلابی و شخصیت ساواکی با بازی مهدی سلطانی که می پرسد شما فکر کردید خودتان انقلاب را پیش برده اید؟ پس سهم ما چه می شود؟ پس دروغ هایی که ما به شاه گفتیم چه می شود؟ او می گوید در واقع شاه از ما نقادی را نمی طلبید، او بیان ایرادهای اجتماع را نمی خواست و نمی شنید، شاه می خواست ما مرتب به او دروغ هایی را تحویل دهیم و این باعث فاصله شاه با مردم و واقعیت شد. و او زمانی بیدار شده که دیر است! ما واقعا روی این دسته از مباحثه ها و کلید واژه ها کار کردیم و سعی کردیم تا آن وضعیت اجتماعی را نشان دهیم.
سریال چند قسمت خواهد بود؟
ما تصورمان حدود 105 قسمت است اما هنوز فیلمبرداری ادامه دارد و اولویت مان برای قسمت بندی حفظ ریتم و کشش داستانی خواهد بود.
درباره نقش زن در سریال صحبت کنید. اینکه پررنگ تر خواهد شد یا کم رنگ تر.
ما تا بحال دو زن را به عنوان شخصیت محوری دیده ایم.کیمیا و مادرش. بعد از این هم سه زن دیگر را می بینیم که نقش موثری خواهند داشت. یکی نقش زن شخصیت ساواکی است که خانم نیکی کریمی آن را بازی کرده و در قسمت های بعد از انقلاب پر رنگ تر می شود. دیگری نقش یکی از دوستان دبیرستانی کیمیاست و در آخر هم بچه یکی از نزدیکان کیمیاست که از واقعیت دور افتاده و با او وارد ارتباط می شود. سریال کیمیا مثل منشوری است که زن های مختلف را در موقعیت های مختلف نشان می دهد.
شما با بازیگران هم در تعامل بودید؟
به شدت. اصلاح کردن فیلمنامه و کم و زیاد کردن ها با صحبت با بازیگران به دست می آمد. از سال 92 به همراه آغاز فیلمبرداری به پیشنهاد کارگردان سر صحنه فیلمبرداری حاضر بودم تا درباره شخصیت ها با بازیگران گفت و گو کنم و از پیشنهادات بازیگران بهره می بردم. این هم برای آنها امتیاز داشت هم برای من که کمک می گرفتم برای ادامه روند داستان. این تعامل هنوز هم با بازیگران ادامه دارد.
می خواهم به عنوان سوال آخر از هدفتان برای نوشتن چنین متنی بگویید؟ هدف همان نزدیک کردن نسل ها به یکدیگر است یا فکر دیگری هم وجود داشت؟
یکی جایگاه و اهمیت انقلاب است که تاثیر زیادی روی تاریخ و فرهنگ مان گذاشته، و دیگر هم همان انقطاع نسل ها که بابت آن بهای گزافی پرداختیم. بسیاری از مسئولین و مدیران با دیدن سریال ما کمی خجالت زده می شوند، بعضی هایشان متنبه می شوند و بعضی هایشان متوجه خواهند شد که چقدر به بهای کمی داریم چیز بزرگی را از دست می دهیم .این نکاتی بود که در فکر من وجود داشت. امیدوارم که تاثیر بگذارد و همگی مان را هوشیار کند. خوب هدف اول که سرگرمی مردم است اما چه خوب که بتوانیم حرف های اساسی هم بزنیم.