نگذارید این بار سنگین روی زمین بیفتد
ایاد برامزاده اولین راوی جنگ تحمیلی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج در مازندران، اعزامی به راهیان نور، گفت: در برابر خدام شهدا هیچی نیستیم و مفتخر به داشتن بچه هایی هستیم که در حضورشان خدمتگزاری شهدا را انجام می دهیم.
وی اینگونه معرفی کرد: از پاسداران سپاه خرمشهر و نیروی شهید جهان آرایی بشمار می روم که افتخار آزاد سازی خرمشهر را داشته که طی مراحل آزادسازی شهر 4 مرتبه دچار مجروحیت شدم.
حاج ایاد افزود: خدا توفیق داد قبل از جنگ هم دراینجا بودیم و 8 سال جنگ نیز در کنار برادران رزمنده در دفاع از انقلاب اسلامی در قالب نیروی شهید جهان آرا مشغول مبارزه با کفر و متجاوز بعثی بودیم و خدا سعادت داد تا در راه ادای تکلیف به جانبازی 70 درصدی نائل شویم.
برامزاده اشاره کرد: بعد از ازادسازی خرمشهر با شهید بهروز مرادی تصمیم گرفتیم برای حفظ خاطرات و جلوگیری از انحراف درچگونگی اراده حماسه ، مقاومت و پیروزی وهمچنین بیان درست و واقعی اتفاقات روایتگری را انجام دهیم .
اولین راوی مقاومت و ایستادگی گفت: بعد از آزاد سازی شهرمان ، قصد کردیم تا برای عده ای که به خرمشهر می آمدند، یا رزمندگانی که در مسجد جامع دوست داشتند از مقاومت شهر بشنوند یا حتی در آن میان روایت مربوطه را برای ائمه جمعه ، خانواده شهدا و اقشار مختلف مردم هم تعریف می کردیم.
پاسدار انقلاب اسلامی اظهارکرد: بعد جنگ خرمشهر جسد های بچه ای ما روی زمین فرش بود، بنابر این با بچه های تعاون جنوب که انزمان هنوز تفحص نبود شروع به جمع آوری اجساد شهدا کردیم.
راوی دفاع مقدس ادامه داد: در هنگام جمع آوری اجساد شهدا وسایل انان را نیز که پراکنده بود در کنار جاده می گذاشتیم تا بی حرمتی نشود ، پخش نشود.
این راوی حماسی افزود: سید مرتضی اوینی برای ساخت مجموعه های مستند و حماسی دفاع مقدس اعتقاد به همکاری ام داشت ودر ساخت مجموعه ای بنام« شهری در اسمان» کمک کارش شدم.
جانباز دفاع مقدس یادآور شد: درسال 74 بعد از شهادت سید مرتضی تماس گرفتند و گفتند خودم را به تهران برسانم، گفتم: " باز هم برنامه دارید؟" گفتند: نه، با رهبرمون و عزیز دلمان حضرت آقا، ملاقات داریم و شما هم باید در جمع راویان باشید.
حاج ایاد خاطر نشان کرد: باتفاق عده ای خدمت اقا رفیتم، در آن جلسه تا اسمم را معرفی کردند، حضرت آقا دست مبارک خود را بلند کردند و امر کردند؛ بابا ایاد بیاد جلو!.
برامزاده ادامه داد: با اشاره حضرت آقا به دست بوسی ایشان رفتم که معظم له بیشتر سفارش کردند و فرمودند« نگذارید این بار سنگین روی زمین بماند » و انگیزه ای شد تا شروع به کار بیشترکنیم، خدا را شکر در مدت زندگی ام دو مسئولیت برای خدمت به نظام و انقلاب در پرونده دارم، یکی همرزمی با دوستانی که 8 سال در دفاع بودیم و دیگر به اطاعت دستور فرمانده کل قوا و مولایم سید علی خدمت زائران را مقدس شمرده و به روایت گری مشغول شدیم.